انواع افسردگی: افسردگی اشکال بسیار زیادی دارد، و اصطلاحات بسیار زیادی نیز برای تشریح آنها وجود دارند که برخی از آنها باهم مشترکاتی دارند. مثلا، اصطلاح افسردگی بالینی برای مشخص کردن مواردی از افسردگی به کار می رود که در آنها، نشانه ها حاد هستند و آن قدر به طول می انجامند که درمان توسط روانشناس و یا روانپزشک ضرورت پیدا میکند.

غیر از اختلال افسردگی عمده، انواع افسردگی دیگری نیز وجود دارند؟

شایع ترین انواع افسردگی، اختلال افسردگی عمده است. افسردگی عمده، به صورت حادتری نیز وجود دارد که به افسردگی مالیخولیایی مشهور است. در کتابچه راهنمای DSM افسردگی مالیخولیایی به صورت وضعیتی تعریف شده که در آن شخص، شوق و علاقه خود را به انجام دادن تمام فعالیتها یا تقریبا تمام فعالیتها از دست میدهد و در هنگام مواجهه با پیشامدهای خوب، بهبودی – هرچند موقتی – در او مشاهده نمی شود.

در واقع می توان گفت که این نوعی افسردگی، حالتی از فقدان احساس لذت کامل است یعنی ناتوانی در لذت بردن از تجربیات لذت بخش. در مقابل، اکثر افراد مبتلا به اختلال افسردگی عمده و کلاسیک، قادر به شادبودن و حتی سرزندگی موقت هستند.

آیا افسردگی مالیخولیایی حادترین نوع افسردگی عمده است؟

|خیر، وضعیت دیگری نیز وجود دارد که افسردگی روان پریشانه یا افسردگی دارای ویژگیهای روان پریشانه خوانده می شود که احتمال خطر خودکشی بیماران در این نوع افسردگی، بسیار است. افراد مبتلا به افسردگی روان پریشانه به هذیانها یا توهماتی دچار می شوند که معمولا با خلق غالب آنها تطابق و همخوانی دارند. مثلا ممکن است فردی به این هذیان دچار شود که گناهی نابخشودنی مرتکب شده است.

در حدود ۱۵ درصد از افراد مبتلا به اختلال افسردگی عمده، به افسردگی روان پریشانه دچار می شوند.

افسردگی غیرمعمول بیشتر دایمی (مزمن) است تا متناوب، و معمولا از سن نوجوانی آغاز می شود. افراد مبتلا به آن ممکن است انرژی یا علاقه کمی به همه چیز نشان دهند و به طردشدن، به ویژه طرد احساسی، بی نهایت حساس هستند.

آیا انواع دیگری از افسردگی نیز وجود دارند؟ یک اختلال نامتعارف دیگر نیز وجود دارد که به آن افسردگی آتیپیک غیر معمولی می گویند که برخلاف نامش، غیر معمول نیست، ولی علائم آن برخلاف علائم معمول افسردگی است. در حالی که افراد مبتلا به افسردگی کمتر از حد عادی می خورند و می خوابند. افراد مبتلا به افسردگی غیرمعمول به پرخوابی و پرخوری تمایل دارند و به سرعت بر وزن آنان افزوده می شود.

درباره افسردگی های «حاد» صحبت کردیم، آیا انواع ملایم، افسردگی نیز وجود دارند؟

بله، اختلال دیگری وجود دارد به نام افسرده خویی که به آن افسردگی عصبی نیز می گویند. برای آنکه افسردگی با تعریف افسرده خویی که از نظر لغوی به معنی -بدخلقی است – منطبق باشد، باید حداقل به مدت ۲ سال طول کشیده باشد. افراد مبتلا به افسرده خویی، علائمی به شدت علائم اختلال افسردگی عمده از خود بروز نمی دهند، ولی در واقع هرگز احساس رضایت و خوشی نمیکنند.

افسرده خویی در واقع بیشتر شبیه عفونت ضعیفی است که شما نمی توانید از آن خلاصی یابید. این نوع افسردگی شما را از کارکردن باز نمی دارد و منجر به بستری شدن شما نمی شود، ولی با وجود آن، شما هرگز احساس سلامتی کامل نمی کنید.

دیگر ویژگی های افسرده خویی کدامند؟

افراد مبتلا به افسرده خویی، انرژی روانی کافی را برای پرداختن به هر دو فعالیت کار و تفریح ندارند. به همین دلیل، آنان کمتر به تفریح و سایر فعالیتهای خانوادگی یا اجتماعی می پردازند و روزگار را با بی روحیه گی
می گذرانند. آنان اغلب متهم می شوند به اینکه خود را فدای کار خود کرده اند. نتیجه آن، معمولا اختلاف و نزاع شدید در زندگی زناشویی است.

همچنان که ممکن است شما نیز حدس زده باشید، تشخیص افسرده خویی می تواند بسیار دشوار باشد و درمان آن حتی از تشخیص آن هم دشوارتر است.

چرا افسرده خویی دقیقا یک ویژگی شخصیتی اساسی تلقی نمی شود؟

در واقع این دقیقا همان برداشتی است که معمولا صورت می گرفته است. از دیرباز افرادی را به افسردگی مزمن مبتلا می دانستند که شخصیت افسرده یا اختلال شخصیتی داشته باشند. البته در دهه ۱۹۸۰ درباره مفاهیم و تعاریف روانپزشکی بازنگری های بسیاری صورت گرفت. انجمن روانپزشکی آمریکا در یک طبقه بندی مجدد خود از بیماریهای روانی، افسرده خویی را در ردیف اختلالات عاطفی (خلقي) قرار داد. تحقیقات مبتنی بر عواملی نظیر سابقه خانوادگی، دوره بیماری، و پاسخ آن به درمان دارویی، نشان داد که افسرده خویی را باید در یک سر طیف و اختلال افسردگی عمده را در سر دیگر آن قرار داد.


آیا افراد مبتلا به افسرده خویی هرگز به افسردگی حاد دچار می شوند؟

برخی از مطالعات انجام شده نشان داده اند که اکثر افراد مبتلا به افسرده خویی، به افسردگی عمده دچار می شوند. هرگاه چنین اتفاقی بیفتد بیماری فرد می تواند به ویژه حاد و صعب العلاج شود. و افرادی که بیماری آنان بدین صورت پیش می رود بیشتر در معرض خطر عود بیماری قرار دارند.
آیا انواع افسردگی دیگری نیز وجود دارد؟

بله، اختلال افسردگی_ شیدایی(دو قطبی)، اختلالاتی که ما تا این جا درباره آنها بحث کردیم همگی از انواع افسردگی تک قطبی بودند. اختلال افسردگی – شیدایی اختلالی دوقطبی است، زیرا در بردارنده دوره های متناوبی از شیدایی و افسردگی شدید است.

در اختلال افسردگی – شیدایی دقیقا چه اتفاقی می افتد؟

افراد مبتلا به این انواع افسردگی، در دوره افسردگی آن، علائمی مشابه با افسردگی عمده را از خود بروز می دهند. در دوره شیدایی، آنان علائم کاملا متضادی را از خود بروز می دهند. افراد مبتلا به این بیماری را به کسانی تشبیه میکنند که به لحاظ عاطفی، گویی بر ترن هوایی(از لحاظ افت و خیز عاطفی) سوارند. البته در یک مقیاس زمانی طولانی تر.

به طور متوسطه دوره شیدایی در حدود یک تا سه ماه، و دوره افسردگی در حدود سه تا شش ماه طول می کشد. ممکن است در فاصله این دوره ها دوره هایی از عملکرد طبیعی یا تقریبا طبیعی وجود داشته باشند که می توانند سال ها به طول بینجامند. با این حال، برخی از افراد مبتلا به اختلال افسردگی – شیدایی ممکن است یک الگوی چرخشی (تناوبی) سریع را از خود بروز دهند که در آن در هر سال به چهار دوره تناوب خلقی یا بیشتر دچار شوند.

در هنگام شیدایی، شخص چه حالتی پیدا میکند؟

شخصی که در دوره شیدایی قرار دارد، برخی از علائم زیر یا تمام آنها را نشان می دهد:

۱_ افزایش انرژی

۲_ نیازکم به خواب. کاهش یافتن ساعت های خواب، اغلب نشانه ای از شروع دوره شیدایی است.

۳_خطر پذیری بالا۔

۴_باورهای غیرواقعی درباره توانایی ها و قدرت های خود

۵_ پرحرفی و افزایش میزان فعالیت بدنی، اجتماعی، و جنسی.

۶_ سرخوشی (شنگولی)، تحریک پذیری، و حواس پرتی بسیار زیاد.

۷_بروز رفتارهای نامطبوع، تحریک کننده، یا تجاوزکارانه. ۸_سوءاستفاده از مواد مخدر، به ویژه کوکائین، الکل و داروهای خواب آور.

آیا تصور بر این نیست که افراد مبتلا به اختلال افسردگی – شیدایی، به ویژه خلاق هستند؟

واقعیت دارد که عده ای از نویسندگان و هنرمندان مشهور مانند ارنست همینگوی، ویرجینیا ولف، و احتمالا مارک تواین به وضوح به اختلال دوقطبی دچار بوده اند. حتی ادعا شده است که بتهوون، ونگوک، و ماهلر نیز احتمالا افسرده – شیدا بوده اند.


یک خانم روانشناس به نام کی ردفیلد جمیسون در کتاب خود به نام رگهای از آتش: بیماری افسردگی – شیدایی و خلق و خوی هنری، چنین تخمین زده است که در هنرمندان، شيوع اختلال افسردگی – شیدایی هفت برابر افراد عادی است. او چنین می نویسد:

افراد مبتلا به اختلال افسردگی – شیدایی، سریع تر و سیال تر فکر می کنند، میزان انرژی بیشتر و تجربیات هیجانی وسیع تری دارند و به سهولت بیشتری از سرخوشی به یأس و ناامیدی تغییر حالت می دهند. هنرمندان باید با کلام هیجان انگیز به جاهایی سیر کنند که دیگران نمی توانند و افراد افسرده – شیدا این کار را خود به خود انجام میدهند.

این مسئله چه ایراد عمده ای دارد؟

اجازه دهید به خاطر بیاوریم که بسیاری از این هنرمندان در مقابل تمام فورانهای خلاقیت خود به هنگام دورة شیدایی، در هنگام بازگشت ناگزیر به افسردگی، هزینه گزافی را پرداخته اند. مثلا، ارنست همینگوی و ویرجینیا ولف، هر دو دست به خودکشی زدند.

برای اکثر افراد، دوره شیدایی فقط یک وضعیت کاملا مخرب است که به قیمت از دست دادن زندگی، دوستان و خانواده تمام می شود. افراد در هنگام شیدایی، متوجه عواقب دردناک یا مضر رفتار خود نمی شوند.

آنان ممکن است بدهی های بسیاری بالا بیاورند، تصمیم های بی موردی در زمینه امور شغلی خود بگیرند و از نظر جنسی بی نهایت بی بند و بار شوند. حتی ممکن است آنها قانون شکنی کنند و به زندانی بیفتند.

آیا هرگز اتفاق می افتد که شیدایی واقعا به طرز خطرناکی از کنترل خارج شود؟

برخی از مردم در دوره های شیدایی دچار روان پریشی میشوند. آنان ممکن است به هذیانهایی دچار شوند که با شدت خلقیات آنها متناسب است . مثلا بشنوند که خدا به آنان می گوید که مأموریتی خاص، یا قدرت هایی خاص دارند، یا به دلیل ویژگی های خاص خود، به هذیان گزند و آسیب دچار شوند.


آیا اختلال افسردگی -شیدایی نیز اشکال مختلفی دارد؟

در واقع این اختلال، برحسب شدت و ضعف هر دوره و فاصله های زمانی مابین آنها، أشكال بسیاری دارد. برخی از افراد مبتلا به اختلال افسردگی -شیدایی(دو قطبی)، به افسردگی های مکرر دچار می شوند و دوره های شیدایی در آنها نادر است. بعضی از آنان وضعیتی دارند که به آن اختلال خلقی مختلط گفته میشود که در آن، فرد همزمان به افسردگی و شیدایی شدید دچار می شود. و درصد کوچکی از افراد مبتلا به اختلال دوقطبی، فقط دوره های شیدایی را طی می کنند. در شیدایی خفیف فرد به افسردگی های شدید و دوره های نسبتا ملایم شیدایی دچار می شود.

وضعیت دیگری نیز وجود دارد به نام ادواری خویی به صورت روزانه یا هفتگی – وجه مشخصه آن، نوسانهای بسیار کوتاه – به صورت روزانه یا هفتگی- بین شیدایی خفیف و افسردگی خفیف است. برای افراد مبتلا به ادواری خویی، که در حدود ۱۰ درصد افراد مبتلا به اختلالات دوقطبی را تشکیل می دهند، فواصل زمانی بسیار کمی وجود دارند که آنها واقعا عاری از علائم باشند.

آیا افرادی وجود دارند که به افسردگی فصلی دچار شوند؟

بله، برخی افراد از وضعیتی به نام اختلال عاطفی فصلی (SAD) رنج می برند، که معمولا در پاییز آغاز می شود و در بهار به طرز اعجاب آوری بهبود می یابد. افراد مبتلا به SAD میگویند که هرچه محل سکونتشان در مناطق شمالی تر کره زمین (به سمت قطب شمال) باشد و نیز با ابری تر شدن هوا، افسردگی شان تشدید می شود. در حالی که گفته شده SAD ارتباط عمده ای با روزهای تاریک زمستان دارد، در برخی از موارد با محیطهای کار بسته و تاریک، روزهای ابری نابهنگام در فصل های دیگر، و مشکلات بینایی مرتبط و همراه است.

بعضی کارشناسان معتقدند که بالابودن میزان مصرف الکل و میزان خودکشی در کشورهای شمالی ای نظیر سوئد می تواند به دلیل SAD باشد.. البته گروه دیگری از پزشکان هستند که معتقدند ایده SAD به عنوان یک مفهوم معتبر پزشکی، شدیدا خدشه دار است.

آیا چنین نیست که همه در زمستان دچار حالت رخوت و کسالت می شوند؟

SAD همان رخوت معمول زمستان نیست. یک دلیلش این است که میانگین دوره SAD پنج ماه است. به علاوه اینکه، علائم SAD شامل بسیاری از ویژگی های معمول افسردگی به ویژه کاهش انرژی حیاتی، خستگی، بی حوصلگی، گوشه گیری و اجتماع گریزی است.

سایر علائم مختلط هستند. افراد مبتلا به SAD ممکن است به کم خوابی یا پرخوابی آنچنان حادی دچار باشند که برای آنان، انجام برنامه کار عادی از ۹ صبح تا ۵ بعدازظهر، مشکل باشد. همچنین ممکن است آنان به مصرف کربوهیدرات ها تمایل داشته باشند و در طی دوره این اختلال، افزایش وزن چشمگیری پیدا کنند. علائم این اختلال می توانند دامنه ای از بسیار حاد تا خفيف و ملایم داشته باشند.

در صورت داشتن انواع افسردگی که در بالا عنوان شد و برای درمان آن حتما به یک روانپزشک و یا روانشناس خوب مراجعه کنید.

منبع: کتاب افسردگی

ارسال یک پاسخ

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید!
لطفا نام خود را در اینجا وارد کنید