عوامل روانی مشکلات جنسی: توجه به برخی از عوامل روانی مشکلات جنسی بسیار حائز اهمیت است. باید تأکید کنیم که حتی به هنگام وجود تأثیرات زیست شناختی، این تاثیرات ممکن است که با عوامل روانی – اجتماعی درآمیخته باشند.

هاوتون (۱۹۸۵) اظهار داشته است که عوامل روانی مشکلات جنسی ممکن است به سه شکل دسته بندی شوند:

١- عوامل زمینه سازی که در اوایل زندگی رخ می دهند و نوعی آسیب پذیری در ادامه زندگی فرد به وجود می آورد (مانند: تربیت محدود کننده، ارتباطات آشفته خانوادگی، اطلاعات ناکافی جنسی یا ارتباطات زودرس آسیب زای جنسی).

٢- عوامل آشکار ساز که عبارتند از: رویدادها یا تجاربی که با ظهور اولیه مشکل در ارتباط می باشند (مانند: زایمان، ناهماهنگی زناشویی، بی وفایی، پیری، افسردگی، اضطراب یا تجربه آسیب زای جنسی).

3- عوامل نگهدارنده که به ابقای مشکل منجر می شوند (مانند: اضطراب عملکردی، احساس گناه، پیش بینی شکست، ترس از تعلق، اسطوره های جنسی، معاشقه ناکافی، ارتباط ضعیف باشریک جنسی یا ناسازگاری زناشویی).

در ذیل عواملی که مرتبط با ویژگی های فردی و عوامل بیرونی و محیطی هستند مشخص کنیم.

عوامل بیرونی و محیطی

عوامل محیط فیزیکی

عوامل محیطی بیرونی متعددی ممکن است بر پاسخ جنسی تأثیر بگذارند. عدم وجود فرصت، فقدان حریم خصوصی یا وجود مکانی سرد و بی آسایش همگی مثال هایی واقعی از رویدادهایی هستند که ممکن است با رابطه جنسی غیر رضایت بخش در ارتباط باشند.


رویدادهای زندگی

زندگی ما سرشار از وقایع متعددی می باشد که ممکن است امکان به وجود آمدن یک مشکل جنسی را افزایش دهند. عدم اشتغال، مرگ یکی از اعضای خانواده، تقاضاهای کار افراطی، حاملگی ناخواسته، سقط یا زایمان همگی از جمله عواملی می باشند که در بعضی از افراد ممکن است سبب واکنش های روانشناختی شود که با نابهنجاری های جنسی در ارتباط هستند. لازم است به این نکته تأکید کنیم که معمولا هیچ رویدادی خود به تنهایی منتهی به مشکل جنسی نمی شود، بلکه آنچه بیشتر امکان ایجاد اختلال در پاسخ جنسی را فراهم می کند، ارزیابی فرد از رویداد و واکنش هیجانی بعدی او است. به عنوان مثال: جراحت ناشی از زایمان در زنان برای چندین روز مانع از آمیزش جنسی آنها می شود. بنابراین در چند هفته بعد نیز به علت خستگی ناشی از بی خوابی های شبانه ممکن است فعالیت جنسی کم شود.

کاهش کوتاه مدت میلی جنسی در مردان بعد از فعالیت های مربوط به زایمان گزارش شده است (گوریان ۱۹۸۸) که در این مورد عقیده بر آن است که قرار گرفتن در وضعیتی که در آن همسر در حالت درد شدید و خونریزی بسر می برد خود مانع از تمایل جنسی در مرد می شود. البته مشکلات جنسی طولانی مدت بعد از زایمان نسبتا معمول بوده اما ممکن است نتیجه افسردگی پس از زایمان یا ناشی از مشکل عمومی در انطباق دادن خود با نقش جدید در زندگی باشد

سوء استفاده جنسی در دوران کودکی و ضربه جنسی در سنین بالاتر نیز ممکن است با ایجاد مشکلات جنسی در ارتباط باشد. از عوامل دیگری که ممکن است منجر به مشکلات جنسی شود تجریه تجاوز جنسی است.

واکنش همسر به نابهنجاری جنسی

تعامل جنسی مستلزم موقعیت پویایی است که در آن دو نفر به طور مداوم بر یکدیگر تاثیر می گذارند. بدیهی است که تحریک، ارتباط، فید بک و پاسخ همسردر ايجاد مشکل جنسی نقش مهمی دارد. به خصوص، پاسخ همسر به وقوع مشکلات جنسی در تعیین این که آیا چنین مشکلاتی احتمالا تکرار خواهد شد حایز اهمیت است. همسران ممکن است نسبت به وقوع یک مشکل جنسی به شیوه های مختلفی واکنش نشان دهند. این واکنش ممکن است شامل عدم هرگونه اظهار نظر، نوازش محبت آمیز و بیان این مطلب که مشکل جنسی در ارتباط با همسر نقش مهمی ندارد و یا حتی بیان این نکته که مشکل بازتابی از بی کفایتی عمومی در زندگی است، باشد.

 همچنین پاسخ همسر، ممکن است تأثیر زیادی بر رفتار شخص دیگر نسبت به مشکل جنسی آنها داشته باشد، ماهیت پیچیده دو جانبه تعامل های جنسی موجب گردیده تا بسیاری از روانشناس ها اظهار دارند که به طور کلی مشکلات جنسی باید به عنوان مشکلی که متعلق به زن و شوهر است در نظر گرفته شوند نه به عنوان مشکلی که متعلق به هر یک از همسران است.

کیفیت عمومی ارتباط

چنین مشاهده شده که مشکلات جنسی و زناشویی با همدیگر پدیدار می شوند؛ در حقیقت اکثر همسرانی که مشکلات جنسی دارند ناسازگاری زناشویی را گزارش کرده اند و بیشتر درمانجویانی که به درمان زناشویی ارجاع داده می شوند نارضایتی در روابط جنسی شان را گزارش می کنند (زیمر، ۱۹۸۷)، این مسأله احتمالا تعجب آور نمی باشد، چرا که تصور داشتن یک رابطه جنسی رضایت بخش باشخصی که نمی توانیم باوی ارتباط کلی خوبی داشته باشیم مشکل است.

 همچنین یک ارتباط جنسی مشکل آفرین نیز ممکن است بر تعامل عمومی زن و شوهرها تأثیر زیان آوری داشته باشد. در عمل، ممکن است چرخه معیوبی از تاثیر رخ دهد که درآن ناهماهنگی زناشویی در عملکرد موفقیت آمیز جنسی تداخل نموده و نابهنجاری جنسی موجب بروز ناسازگاری زناشویی بیشتری می گردد. وقوع هر یک از مشکلات زناشویی ممکن است تأثیر زیان آوری بر سایر حوزه ها بگذارد.

 بنابراین در بسیاری ازموارد لازم است در جریان مداخله درمان جنسی و زناشویی به طور همزمان انجام شود. در مواردی که ناهماهنگی زناشویی ثانویه بر نابهنجاری جنسی است، ممکن است که درمان مشکل جنسی خود به خود ارتباط عمومی را بهبود بخشد. چنانچه ناهماهنگی زناشویی شدید بوده و با خصومت و دشمنی همراه باشد، احتمالا هرگونه تلاش برای اصلاح مشکل جنسی موفقیت آمیز نبوده و باید درمان زناشویی بر درمان جنسی مقدم باشد (لوبتيز، ۱۹۷۸).

برای درمان مشکلات جنسی می توانید از یک روانشناس خوب کم بگیرید.

 ا

ارسال یک پاسخ

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید!
لطفا نام خود را در اینجا وارد کنید