مقالات

مقالات روانشناسی

مقالات روانشناسی به شما کمک می کند تا در مورد اطلاعات به روز روانشناسی اطلاع پیدا کنید؛ البته نکته مهمی که باید در مقالات روانشناسی به آن توجه کرد منابع آن و نویسندگان است.
به طور مثال اگر به دنبال یک مقاله در مورد روانشناس خوب در تهران هستید:
در ابتدا به نویسنده این مطلب توجه کنید، چه فردی این مطلب را نوشته است؟ در چه سایتی این مطلب منتشر شده است؟

مهم این است که مطلبی که مطالعه می کنید منبع کاملا علمی و درستی داشته باشد، با توجه به اینکه در حال حاضر هر فردی می تواند در داخل شبکه اینترنتی مقاله ای بگذارد، نکته مهم برای تشخیص اینکه این مقاله علمی است به طور مثال می تواند این باشد که در مجله معتبر نوشته شده باشد یا فردی با تحصیلات بالا در آن رشته آن را نوشته باشد.

اختلال شخصیت مرزی (BPD) چیست؟ | نشانه ها و عوامل ایجادکننده

اختلال شخصیت مرزی

همه افراد طرز تفکر، احساس و رفتار متفاوتی دارند  این افکار، احساسات و رفتارها هستند که شخصیت ما را می سازند. اینها نوع نگاه ما به جهان و نوع ارتباط ما با دیگران را شکل می دهند. تا زمان بزرگسالی اینها ما را به بخشی از آنچه هستیم تبدیل می کنیم. اختلال شخصیت مرزی (BPD) نوعی اختلال شخصیتی است.

BPD می تواند بر نحوه کنار آمدن با زندگی، مدیریت روابط و احساس احساسی تأثیر بگذارد. ممکن است دریابید که اعتقادات و روش های برخورد با زندگی روزمره با دیگران متفاوت است و تغییر آن ها دشوار است.

ممکن است احساسات خود را گیج کننده، خسته کننده و به سختی کنترل کنید و  این می تواند برای شما و دیگران ناراحت کننده باشد. از آنجا که ناراحت کننده است ممکن است متوجه شوید که سایر مشکلات روانی مانند افسردگی یا اضطراب نیز در شما ایجاد می شود. همچنین ممکن است کارهای دیگری مانند نوشیدن زیاد، استفاده از مواد مخدر یا خودآزاری برای کنار آمدن انجام دهید.

تحقیقات نشان می دهد که از هر 100 نفر 1 نفر با اختلال شخصیت مرزی یا BPD زندگی می کند. به نظر می رسد این مسئله به طور مساوی بر مردان و زنان تأثیر می گذارد اما زنان به احتمال زیاد این تشخیص را دارند. این ممکن است به این دلیل باشد که مردان کمتر درخواست کمک می کنند. BPD گاهی اوقات اختلال شخصیت از نظر عاطفی ناپایدار (EUPD) نامیده می شود. برخی از افراد احساس می كنند كه این بیماری بیماری را بهتر توصیف می كند.

برخی از افرادی که با BPD زندگی می کنند فکر می کنند این نام توهین آمیز است و یا باعث می شود احساس برچسب زدن داشته باشند. پزشکان از این اصطلاح برای ایجاد احساس قضاوت در شما استفاده نمی کنند یا می گویند این بیماری تقصیر شماست. این منظور برای توصیف روش پیشرفت بیماری است و مهم است که به یاد داشته باشید این یک وضعیت سلامتی است و نه قضاوت درباره شخصیت شما یا شما به عنوان یک شخص.

علائم و نشانه های اختلال شخصیت مرزی (BPD)

فردی با BPD دارای چندین مورد از این علائم یا نشانه ها است:

مستعد ترس از اینکه دیگران ممکن است آنها را ترک کنند. این می تواند باعث شود آن ها سعی کنند کراهت داشته باشند تا از کنار گذاشته شدن توسط افراد دیگر جلوگیری کنند از جمله در شرایطی که افراد دیگر احساس ناامیدی نمی کنند یا آن را شخصی نمی گیرند.

داشتن روابط غیرمعمول شدید و ناپایدار (به عنوان مثال ایده آل کردن شخص دیگر سپس به شدت از آن ها بیزارید).

نسبت به خود بسیار مطمئن نیستند. در واقع نمی دانند آن ها چه کسانی هستند و یا در مورد خود فکر می کنند.

خطرپذیری یا اقدام تکانشی به روش هایی که می تواند مضر باشد (به عنوان مثال فکر نکردن قبل از هزینه کردن ، رفتارهای جنسی پرخطر ، مصرف مواد مخدر یا الکل خطرناک ، رانندگی بی پروا یا پرخوری).

صدمات مکرر به خود، نشان دادن رفتار خودکشی یا صحبت و فکر کردن در مورد خودکشی.

تجربه های عاطفی کوتاه مدت اما شدید یا تحریک پذیری یا اضطراب. این زمان معمولاً فقط برای چند ساعت در یک زمان است اما گاهی اوقات این می تواند بیشتر طول بکشد.

تجربه یک احساس مداوم پوچی و خالی بودن در درون خود.

تجربه خشم غیرمعمول شدید و متناسب با هر آنچه که باعث خشم شده است و عدم توانایی کنترل آن (به عنوان مثال داشتن مزاج یا درگیری).

وقتی استرس دارید به دیگران بسیار مشکوک می شوید یا احساسات غیرمعمول جدا شدن از احساسات، بدن یا محیط اطراف خود را تجربه می کنید.

عوامل ایجاد کننده اختلال شخصیت مرزی (BPD)

دلایل دقیق BPD هنوز مشخص نیست. علت آن احتمالاً ژن ها و همچنین تجربیات است.

برای فردی که به طور طبیعی بسیار حساس است مشکلات زندگی در هنگام بزرگ شدن ممکن است خصوصاً آسیب زننده باشد. این مشکلات می تواند شامل تجربیات بد یا داشتن یک بیماری دیگر روانی باشد.

ژنتیک – اگر یکی از اعضای خانواده نزدیک نیز با BPD زندگی کند ممکن است در معرض BPD باشید. هیچ شواهدی مبنی بر اینکه ژن خاصی مسئول BPD باشد وجود ندارد.

مواد شیمیایی مغز – مشکلات سطح مواد شیمیایی مغز به ویژه سروتونین.

رشد مغز – بسیاری از افرادی که با اختلال شخصیت مرزی زندگی می کنند قسمت های مغز آن ها کوچکتر یا فعالتر است. این قسمت های مغز تحت تأثیر تربیت اولیه شما قرار دارند و می تواند بر تنظیم احساسات، رفتار و کنترل خود تأثیر بگذارد. آن ها همچنین می توانند بر برنامه ریزی و تصمیم گیری شما تأثیر بگذارند.

برای درمان اختلال شخصیت مرزی (BPD) می توانید به بهترین روانشناس تهران (دکتر شهرزاد رشن) مراجعه نمایید.

درمان اختلال یادگیری (LD) با نوروفیدبک

درمان اختلال یادگیری (LD) با نوروفیدبک

در اختلال ناتوانی یادگیری برخی از نواحی مغزی بصورت هماهنگ با همدیگر فعالیت نمی کنند و این باعث می شود که بچه ها در برخی از فعالیت های شناختی خود دچار مشکل شوند. تصور کنید زمانی که شما دست خود را برای برداشتن یک شیء حرکت می دهید عملاً چندین ناحیه از مغز بایستی در کمترین زمان ممکن با همدیگر همکاری  داشته باشند این امر برای فعالیت های شناختی نظیر حافظه، عملکرد اجرایی و توجه و تمرکز نیز مصداق دارد. بچه هایی که مشکل ناتوانی یادگیری دارند عملاً در خواندن ، نوشتن و عملکرد ریاضی دچار اختلال هستند.

زمانی که ما متنی را مطالعه می کنیم، توسط قشر دیداری که در  لوب پس سری سر ما می باشد کلمات و حروف ادراک می شود. همچنین فرد باید صداهایی که با این نمادها مرتبط هستند را ادراک نماید که این فعالیت با بخش های میانی لوب گیجگاهی که محل قشر شنیداری ما هستند مرتبط می باشد در قدم بعدی فرد نواحی مرتبط با حرکت چشم را با نواحی زبانی در قشر پیشانی مغز هماهنگ کند برای اینکه بتوانیم درمان مناسبی برای این کودکان داشته باشیم بایستی نواحی که دارای ارتباطات کمتر هستند را شناسایی کنیم و در قدم بعد از طریق نوروفیدبک دوکاناله و یا بیشتر  سعی کنیم این ارتباطات دچار مشکل در این نواحی را بهنجار کنیم.

عوارض نوروفیدبک

همیشه وقتی ما درمانی را می خواهیم شروع کنیم نگران عوارض جانبی آن هستیم. عملاً برخی از درمان ها دارای عوارض جانبی جبران ناپذیر و یا غیرقابل تحمل هستند و این نگرانی را برای ما تشدید می کند. درمان هایی که دارای عوارض جانبی خطرناک هستند عملاً تهاجمی هستند. یعنی بخش از بدن در طی عمل جراحی تحت تاثیر قرار می گیرد و یا دارویی شیمیایی با خطرات بالقوه فرد مصرف می کند. در نوروفیدبک و بیوفدیبک ما با هیچ یک از این موارد مواجه نیستم. دستگاهی که به بدن ما وصل می شود هیچ اشعه و یا سیگنالی را وارد بدن نمی کند. این دستگاه صرفاً سیگنال های زیستی ما را ثبت می کند و برای اینکه ما بتوانیم آنها را با اراده خود تحت تاثیر قرار دهیم در مانیتور به ما نشان می دهد. سنسورهایی که نیز بدن و یا سر فرد در نورفیدبک با بیوفیدبک نصب

فرآیند اجرای نوروفیدبک به این صورت است که ابتدا درمانگر بعد از تمیز کردن ناحیه چسباندن سنسورها بر روی پوست سر و لاله گوش، در آغاز هر جلسه درمانگر برای مشخص کردن آستانه ها از مراجع خط پایه می گیرد و فرآیند آموزش را شروع می کند. در جلسه  نوروفیدبک مراجع آموزش می بیند که یک باند فرکانسی را تقویت و یک یا دو باند فرکانسی را کاهش دهد. برای مثال یک فرد مبتلا به ADHD که دارای باند فرکانسی تتا بالا است در حین جلسه آموزش می بیند که باند فرکانسی را تتا کاهش دهد و باند فرکانسی بتا را که در مغز به میزان کمتری حضور دارد را افزایش دهد. این یک فرآیند فوق العاده است چرا که مراجع آموزش می بیند تا خودش تغییرات را اعمال نماید.

پیشگیری از افسردگی

پیشگیری از افسردگی


استراتژی های دراز مدت برای پیشگیری از افسردگی

فراموش کردن کسانی که مدتی است نزد ما هستند. امر طبیعی است ولی گاه همین دوری از آنها ممکن است به جای فراموشی منجر به اندوه و ماتم گردد. هیجان ها و احساس های گوناگون که در طول زندگی ما ایجاد می شود، قسمتی از زندگی طبیعی ما را تشکیل می دهد. برخی مردم به این گونه اندوه ها و غصه ها، «افسردگی» اطلاق می کنند در حالی که افسردگی واقعی، مطابق تعریف روانشناس ها، امری است جداگانه که به روان شما فشار زیادی می آورد و شما را از جریان معمول زندگی باز می دارد و فعالیت هایتان را مختل می سازد.

مثلا غصهای ناشی از مرگ عزیزان و نزدیکان که «واکنش سوگ» نام دارد. یکه عکس العمل طبیعی است و افسردگی به حساب نمی آید مگر آنکه بیش از حد معمول، طول بکشد. در واقع افسردگی، غصه و اندوه و کاهش فعالیتها و گرفتگی خلقی است که بدون دلیل موجه و منطقی در شخص ایجاد میشود. هدف این مقاله آموزش روش هایی به شما برای کاستن از عمق دوره های افسردگی و پیشگیری از افسردگی جدی می باشد.

دوره های افسردگی در طول عمر، برای همه پیش می آید و بهتر است روشهای پیشگیری از افسردگی را نیز بیاموزید، به عنوان یک شعار کلی برای سلامت تن و روان بدانید که پیشگیری همیشه بهتر از درمان است.
افول خلقی و شروع افسردگی می تواند در اثر عوامل و اختلالات جسمانی یا روانی باشد و غالبا به دنبال مجموعه یی از این دو گروه، ایجاد می شود. در اینجا پنج تکنیک جالب برای پیشگیری از افسردگی را به تفصیل شرح میدهیم.


تکنیک اول برای پیشگیری از افسردگی: اصلاح خواب، خوراک و ورزش

همان طور که گفته شد مسایل جسمانی تأثیر چشمگیری به روان دارند و نباید به آنها بی توجه بود. اگر نسبت به غذای خود بی توجه باشید، خواب ناکافی و نامرتب داشته باشید و هیچگاه به ورزش و فعالیت بدنی کافی نپردازید به طوری که عضلاتی ضعیف و اندامی ناموزون داشته باشید، مطمئن باشید که در برابر ناملایمات روحی نیز آسیب پذیر خواهید بود و احساس و عواطف شما نیز به سهولت ممکن است دچار صدمه شود.

خواب ناکافی، علاوه بر آن که از عوارض شایع افسردگی است، به خودی خود از عوامل مساعد کننده ی ابتلا به افسردگی نیز می باشد. در بی خوابی که در دوران افسردگی رخ می دهد معمولا فرد نمیتواند به خوبی بر آن غلبه نماید زیرا بیشتر نیروی خود را بر روی درمان افسردگی و اختلال خلقی متمرکز می سازد. بنابراین در دوران سلامت روانی که خلق طبیعی دارید برنامه ی خوابی منظم داشته باشید و بدن خود را به خواب منظم عادت دهید و از شب زنده داری بپرهیزید.

مصرف الکل، چای فراوان و قهوه از علل کم خوابی است. مصرف غذای زیاد و چرب در هنگام شب، کمبود فعالیت جسمانی طی روز، عصبی بودن و استرس های فراوان، نیز از عوامل شایع بدخوابی است.
مصرف غذای بیش از اندازه می تواند فرد را عصبی، تحریک پذیر، افسرده، خسته و دچار احساس ضعف نماید. معمولا خانم ها نسبت به وزن، توازن اندام، و غذای خود مراقب تر از آقایانند.

با مطالعه ی کتب مربوط به تغذیه، رژیم غذایی و زیبایی اندام، غذای مصرفی خود را اصلاح کنید. از مصرف نمک، شکر و چربی بیش از اندازه بپرهیزید. مصرف گوشت قرمز را کم کنید. حتی المقدور گوشت را به صورت کبابی یا آب پز مصرف نمایید. گوشت سرخ شده حاوی چربی فراوان است. مصرف سبزی و میوه را افزایش دهید تا از چاقی و یبوست که آن نیز جزو علل کم خوابی است جلوگیری شود.

در صورت تمایل به پختن سبزیجات، حتی المقدور به جای سرخ کردن آنها را آب پز یا بخار پز نمایید. برای بخار پز کردن سبزیجات، آنها را پس از شستشو در یک آبکش فلزی بریزید و بر روی ظرف آب در حال جوش قرار دهید به گونه یی که بخار آب وارد سبزیها شود و آن ها را بپزد. بخار پز، بهترین و جدیدترین روش طبخ سبزی است که مورد توجه فراوان متخصصین علم تغذیه قرار گرفته است. در این روش، مواد مغذی و ویتامینهای سبزی از بین نمی رود و هضم آن نیز آسان خواهد بود.

اهمیت ورزش ، ناگفته مشخص است، ورزش، انسان را در برابر انواع مشکلات روحی و روانی، از جمله افسردگی، مقاوم میکند. ورزش نه تنها موجب تقویت تن بلکه باعث طراوت روان نیز می گردد. ورزش می تواند سطح شادمانی را ارتقا دهد و از افسردگی و انزوا جلوگیری کند و بسیاری ناراحتیها و غمها را مرتفع سازد.

برای برخورداری از خواب راحت در شب ها باید سعی کنید طی روز، فعالیت بدنی کافی داشته باشید، یکی از دلایل کم خوابی شبها، کم تحرکی و فعالیت محض فکری است. پرهیز از مصرف غذای زیاد و چرب در شب، پرهیز از استرس های عصبی، مصرف یک لیوان شیر گرم و عدم مصرف چای و قهوهی فراوان در شب، به خواب راحت کمک میکند.

تکنیک دوم پیشگیری از افسردگی: مشخص کردن ارزشها و هدفها

اگر در معرض افسردگی و از ابتلا به آن نگران هستید باید به اهداف، آرمان ها و ارزشهای خود نگاه دقیقی بیاندازید و ببینید وقت خود را در شبانه روز چگونه صرف می کنید. یکی از علل مهم و شایع افسردگی های مکرر، عدم توازن و ناهمخوانی میان ارزش و استعداد واقعی فرد با عملکرد و شغل وی می باشد.

این ناهماهنگی سالهای سال خود را واضح نشان نمی دهد و فرد آنرا به درستی درک نمی کند اما عارضه ی آن که افسردگی های مکرر است، مرتبا گریبان او را میگیرد. عده ی زیاد از افراد جامعی بشری به این مشکل دچارند.

مثال:
درک (۱) مرد کاملا موفقی بود. او تحصیلات دانشگاهی خود رابانمرات خوبی گذرانده بود و سپس دوره ی کارورزی سرمایه گذاری را گذراند و در شهر لندن مشغول کار شد.
او ظرف مدت نسبتا کوتاهی توانست پول زیادی به دست آورد ولی هنوز از حملات مکرر افسردگی رنج می برد. بدین ترتیب نزد ما آمد.

در جریان روانکاوی درک، ما متوجه شدیم که او به هیچ وجه به این گونه موفقیتها بها نمی دهد و از این قبیل کارها احساس موفقیت و خوشبختی به او دست نمی دهد. او احساس خودخواهی در خویش می نمود و از این بابت که فقط به خودش فکر کرده بود، ناراحت بود و دلش می خواست کارش به گونه یی باشد که بتواند منافع بیشتری به مردم برساند.

این چیزی بود که برای او «ارزش» داشت. بنابراین ما او را متوجه این واقعیت کردیم که ارزش برای او، مفهوم کمک و خدمت به جامعه را دارد. درک شروع به جستجو برای شغل دیگری کرد. پس از مدت کوتاهی به یک آگاهی در روزنامه برخورد که از افراد متخصص در امور مالی دعوت به کار در یک شرکت بزرگ مشاوره تهیه ی مسکن می نمود. به سرعت مشغول کار شد.

در این شغل جدید درآمد او بسیار کمتر از درآمد شغل پیشینش در لندن بود ولی این بار به خاطر اینکه به مردم خدمت بیشتری می کرد، از کار خود بسیار راضی و خوشنود بود زیرا این کار را ارزشمند می دانست. دو سال گذشت. روزی او را در محل کارش ملاقات کردیم. بسیار بشاش و پرانرژی بود و اظهار می داشت که دیگر هرگز احساس سرخوردگی، عذاب وجدان و افسردگی نکرده است.

ممکن است تصور کنید درک فرد خوشبخت و موفقی بوده و امتیازات و موقعیت هایی داشته که هر کسی ندارد. بله این حقیقت دارد ولی فکر کردن به ارزش ها و آرمان هایتان اهمیت چشمگیری در احساس خوشبختی دارد و ارتباط زیادی به درآمد و موقعیت ندارد. مثلا جنت نظافت چی یک مؤسسه بود.

او از مدتی پیش دچار افسردگی شده بود. از نظر او، ارزش واقعی در دیدار و گفتگو با مردم بود ولی در این شغل او در واقع مطرود بود و کمتر می توانست با کسی ملاقات کند و عملا هنگامی که همه می رفتند، کار او شروع میشد، بنابراین پس از مدتی شغل جدید خود را در یک نانوایی آغاز نمود.

او در آنجا منصب بهتری داشت و مهمتر اینکه، به هدف واقعی اش رسید. به این ترتیب به سرعت اعتماد به نفس و خودباوری جنت بهبود یافت و افسردگی وی برای همیشه برطرف شد.

اگر تا کنون نگاهی واقعی و عمیق به افکار، آرمانها و آروزهای خود و آنچه واقعأ برایتان ارزشمند و خوشایند است نیانداخته اید، توصیه میکنیم حتما این کار را انجام دهید. مهمترین دلیل اینکه بسیاری از ما در طول زندگی علیرغم موفقیت های متعدد و کسب ثروت فراوان، با به دست آوری منصب و مقام چشمگیر اجتماعی، احساس خوشبختی و شادمانی عمیق و واقعی نداریم، آن است که

در جهت آرزوهای واقعی خود قدم بر نداشته و اسير ظواهر شده ایم. بسیاری از ما حتی شغلی را که واقعا به آن علاقه مند هستیم به خاطر مسایل جانبی از قبیل درآمد بیشتر يا وجهه ی ظاهری، انتخاب نکرده ایم. همین ها عوامل مهمی در مساعد شدن روحیه ی ما برای ابتلا به افسردگی هستند.


تکنیک سوم پیشگیری از افسردگی : از تفریح و لذت غافل نشوید.

خودکم بینی کاهش اعتماد به نفس و کاهش رضایت از خویش، احساس های همراه و در واقع برادرهای افسردگی هستند. تجربه و تحقیق نشان داده است که بیشتر اشخاص که دچار افسردگی می شوند افرادی مهربان، با ملاحظه و فكور، و نوع دوست هستند که خودخواهی آنها کمتر از سایرین است و از خود بیش از حد انتظار دارند و به کارهای خویش بهای زیادی نمی دهند و غالبا خود را از بسیاری تفریحات و لذایذ محروم می سازند.

این گونه افراد حتا هنگامی که افسرده نیستند و خلق طبیعی دارند غالبا احساس میکنند شایستگی و استحقاق استفاده از وسایل رفاهی و تفریحات را ندارند و حق دیگران را در بسیاری موارد برخود ترجیح میدهند.
این مسأله بویژه در مورد بسیاری از پدر و مادرها مصداق دارد که نیازهای فرزندان خود را در اکثر قریب به اتفاق موارد، بر خود ترجیح و تفوق می دهند و از همه چیز خود برای آنها چشم پوشی می کنند.

به طور مثال: ران و ميريام معمولا هفته یی یكبار همراه با دو دست خود به گردش و مهمانی می رفتند. پس از مدتی آنها صاحب یک دختر شدند و به همین علت تا سه سال حتی یک بعداز ظهر همراه یکدیگر به گردش نرفتند. در حالی که می توانستند حداقل گاهی اوقات با استفاده از پرستار بچه اوقاتی برای فراغت و تفریح داشته باشند و با هم به گردش بروند.

ران که مرد خانه بود، برای امور شغلی خویش هر روز میتوانست از منزل خارج شود و فرصتی برای یک فراغت نسبی از کارهای منزل و بچه داری پیدا کند ولی میریام که یک مادر بسیار مهربان و بیش از حد حساس بود هرگز از کنار کودک تکان نمی خورد زیرا می ترسید در غیاب او فرزندش از خواب بیدار شود، گریه کند و به او احتیاج داشته باشد.

به این ترتیب ميريام رفته رفته به طور فزاینده یی افسرده و عصبی و تحریک پذیر شد و روابطش با ران مختل گردید. سرانجام ميريام نزد پزشک خود رفته پزشک به وی توصیه کرد که همراه شوهرش به او مراجعه کنند و وضعیت زندگی را کاملا شرح دهند. پس از بازگویی وضعیت روزمره ی خود، ران و ميريام دریافتند که از هنگام تولد دخترشان دیگر هرگز نتوانسته اند با فراغت خاطره با یکدیگر به یک گردش با میهمانی لذت بخش بروند.

بدین ترتیب آنها تصمیم گرفتند ماهی یكبار به گردش و تفریح بروند و با همین اقدام ظاهر ساده، پس از مدت کوتاهی وضعیت خلقى هر دوی آنها بسیار بهتر و روابط زناشویی آنان نیز قویتر گردید بنابراین می بینید که یک تغییر کوچک در روال عادی زننگی چه تأثیر چشمگیری بر خانواده دارد.

با این حال اگر باز هم احساس میکنید استحقاق لذت بردن از تفریحات و میهمانی ها و گردش ها را ندارید، باید برای حفظ سلامت روانی خویش، کارهایی را که به آنها علاقه و کشش دارید انجام دهید. حداقل در میان اوقات شلوغ کاری و مشغله های گوناگون زندگی باید اوقاتی را به استراحت، تمدد اعصاب، آسودگی و تفریح گذراند.

لذتی که اکنون از کار یا تفریح می برید شما را در برابر افسردگی های آینده ایمن می سازد. بنابراین تفریح و شادمانی، واکسن ضدافسردگی به شمار می رود و در واقع، گنجاندن تفریحات سالم در جریان زندگی روزمره، یکی از استراتژی های اساسی برای برخورداری از یک خلق سالم و شاداب است.

تکنیک چهارم پیشگیری از افسردگی: همه ی تخم مرغ ها را در یک سبد نگذارید.

اوقات زندگی همیشه بر وفق مراد انسان نیست. هر فردی در جریان کار با زندگی خانواده، با حوادث ناخوشایند مواجه می شود، مثلا به وجود آمدن مشکلات و سوءتفاهم ها و مشاجرانی با دوستان و نزدیکان، یا از دست دادن برخی فرصت ها، ضررهای مالی پیش بینی نشده، و یا پاره یی موارد که زندگی مملو از مشکلات به نظر می رسد.

بنابراین اگر ماتمام هم و امید خود را به یکی از ابعاد و جوانب زندگانی متمرکز سازیم، بدون شک نسبت به حوادث ناگوار بسیار آسیب پذیر خواهیم بود. اکنون اگر با دقت و منصفانه به افسردگی خود فکر کنید متوجه می شوید که قسمت اعظم و شاید تمامی آن ناشی از بروز اختلالی در یکی از جوانب زندگی شما است. مثلا در وضعیت شغلی شما مشکلی پیش آمده است.

بنابراین نباید تمام نیرو و امید خود را در یک نقطه جمع کنید تا با بروز یک حادثه در آن موضع، امیدواری و اعتماد به نفس شما به تمامی از بین برود. انگلیسی ها در این مورد یک ضرب المثل جالب دارند

همه ی تخم مرغ ها را در یک سبد نگذاری به این ترتیب اگر اتفاقی برایتان بیفتد احتمال اینکه تخم مرغهای یکی از سبدها سالم بماند وجود دارد.

برای رهایی خود از چنین وابستگی های یک سویه و آسیب پذیری هایی، شرط عقل این است که همواره برای زندگانی خود ابعاد فراوانی داشته باشید که مورد توجه شما باشند:

دوستان، اعضای خانواده، شغل، سرگرمی ها و علايق که شامل مواردی در داخل منزل و خارج آن هستند. هر یک از این مشغله ها، قسمتی از زندگی شما را به خود اختصاص می دهد و در شکل گیری بخشی از خودباوری شما سهیم میباشد. به این ترتیب هرگاه یکی از آنها مختل یا به کلی نابود شود، بقیه جای خالی آن را پر می کنند و شما دچار احساس يأس، ناامیدی و پوچ انگاری نخواهید شد.


تکنیک پنجم پیشگیری از افسردگی : رابطه ی دوستانه ی صمیمی و عمیق داشته باشید.

اگر بتوانید با کسی، مثلا یکی از فامیل، همسر، یا یک دوست روابط نزدیک و اعتماد و اطمینان دو جانبه ایجاد نمایید، گام بسیار بزرگی در جهت حفاظت خویش در برابر افسردگی در مواقع بروز حوادث ناگوار برداشته اید. اگر تاکنون چنین رابطه ای با کسی برقرار نکرده اید که در آن بتوانید احساسهای خود را به راحتی به طرف مقابل ابراز و افشاء نمایید و با یکدیگر در مورد مشکلاتتان مشورت کنید، هنوز دیر نشده،

از هم اکنون برای ایجاد چنین رابطه یی با یکی از افرادی که از نظر حسی و فکری ، بالغ و بصير و معتمد به نظر می رسد، تلاش کنید.

ایجاد یک رابطه ی ایده آل برای حمایت یکدیگر در مواقع ناخوشی، نیاز به وقت و تلاش دارد. این مقصود، یک شبه به دست نمی آید. برای نیل به این هدف پنج مرحله ی عملی زیر را به شما معرفی میکنیم:

گام اول: دیدار با افراد جديد – به مکان های جدیدی از قبیل باشگاههای ورزشی، اجتماعات شغلی، مهمانی ها، آموزشگاه های مورد علاقه، همسایه ها و … سربزنید تا افرادی را که علايق و سرگرمی های مشابه خودتان دارند پیدا کنید.

گام دوم: دوست بشويد – یک رابطه ی دوستانه به تقسیم تجارب، به ویژه تقسیم کارها و لذتها و تشابه علایق و استعددها استوار است. ببینید چه کارهایی را میتوانید با دوست یا دوستان جدید خود مشتركا انجام دهید.

گام سوم: دوستی را تقویت کنید – تماس را قطع نکنید. ملاقات های مرتب لازمه ی ایجاد صمیمیت و گفتن و شنیدن احساس ها و فکرهای متقابل است.

گام چهارم : از دوستیها برای حمایت روانی خود بهره ببرید – وقتی دچار افسردگی هستید از دوستان خود دوری نکنید. بلکه تلاش کنید تماس خود را با آنان کاملأ مداوم برقرار نمایید. حتی اگر احساس می کنید وجودتان سربار آنان است و برای دوستان خود، ناخوشایند شده اید، تماس خود را قطع نکنید. باید به آنها بکوبید و فرصت بدهید تا بفهمند که وضعیت روحی شما نامناسب و افسرده است.

حتا حضور ساده و صامت یک دوست برای ایجاد حمایت روانی شما بسیار لازم است. احساسها و فکرهایتان را با آنان در میان بگذارید و از درون فکنی توهمات منفی بپرهیزید.
توجه داشته باشید که در یک رابطه ی دوستانه مفید و مؤثر و تقویت کننده ی سلامت روانی، نباید هیچیک از طرفین بر دیگری تحمیل شود و نیز نباید یکی از طرفین بیش از حد به دیگری وابسته باشد. هر یک باید موقعیت، استقلال و در عين حال اثر حمایتی خود را داشته باشد.

نباید یکی از دوستان آنقدر دلسوزانه عمل کند که دیگری را حتا لحظه یی به حال خود وانگذارد و بدین ترتیب موجب سلب استقلال روانی وی گردد بنابراین باید بین «حمایت و پشتیبانی روانی» و «استقلال و خودگردانی روانی» یک توازن و تعادل و هماهنگی برقرار کنید به طوری که هیچیک از دیگری بیشتر نشود.

در صورت احساس هر گونه افسردگی، حتما به یک روانشناس خوب مراجعه کنید..


زیگموند فروید

زیگموند فروید ( ۱۸۵۶ . ۱۹۳۹ ) فرزند اول خانواده ای اهل وین بود که سه پسر و پنج دختر داشتند. پدر او مانند خیلی از پدران آن زمان و مکان، بسیار خودکامه بود. پیشینه خانوادگی فروید عاملی است که باید برای آگاهی از شکل گیری نظریه او آن را در نظر داشت.

با اینکه خانواده فروید منابع مالی محدودی داشتند و اعضای آن مجبور بودند در آپارتمان پرازدحامی زندگی کنند، والدین او دست به هر کاری زدند تا تواناییهای عقلانی وی را پرورش دهند. فروید تمایلات زیادی داشت، ولی گزینه های شغلی او به خاطر میراث یهودی وی محدود بودند. او سرانجام به پزشکی روی آورد. چهار سال بعد از اینکه مدرک پزشکی خود را در ۲۶ سالگی از دانشگاه وین گرفت، شغل آبرومندی را در آنجا به عنوان مدرس به دست آورد.

جالبه اینکه خلاق ترین مرحله زندگی او با دوره ای مصادف شد که مشکلات هیجانی شدیدی را تجربه می کرد. زیگموند فروید در اوایل ۴۰ تا ۵۰ سالگی اختلال های روان تنی متعددی داشت، از مرگ خیلی می ترسید و به چند فوبی دیگر نیز مبتلا بود و درگیر کار دشوار خودکاوی بود.

فروید با کاویدن معنی رؤیاهای خویش از پویشهای رشد شخصیت آگاه شد. او ابتدا خاطرات کودکی خود را بررسی کرد و از خصومت شدیدی که نسبت به پدرش احساس کرده بود آگاه شد. او همچنین احساسهای جنسی نسبت به مادرش را که زنی زیبا، با محبت و محافظت کننده بود، به یاد آورد. بعد ها با مشاهده بیمارانش که از مشکلات خود در روانکاوی آگاه می شدند، نظريه خود را به صورت بالینی تدوین کرد.
فروید نمی توانست همکارانی را که از نظام روانکاوی او دور می شدند تحمل کند. او با طرد کردن کسانی که با وی مخالف بودند سعی کرد این جنبش را کنترل کند. برای مثال کارل یونگ و آلفرد آدلر رابطه نزدیکی با فروید داشتند ولی هریک بعد از اینکه بارها مخالفت خود را با مسائل نظری و بالینی فروید اعلام کردند، مکتب درمانی خود را به وجود آوردند.
زیگموند فروید بسیار خلاق و پر کار بود و اغلب روزی ۱۸ ساعت کار می کرد. مجموعه کارهای او ۲۴ جلد است، فعالیت فروید تا اواخر زندگی که به سرطان فک مبتلا شد در سطح بالا باقی ماند او در دو دهه آخر زندگی خود تحت ۳۲ عمل جراحی قرار گرفت و تقریبا درد مداومی داشت. زیگموند فروید در سال ۱۹۳۹ در لندن درگذشت.
او به عنوان خالق روان کاوی، خود را غول روشنفکر می دانست. او پیشاهنگ فنون تازه برای شناختن رفتار انسان بود و تلاشهای وی جامع ترین نظریه شخصیت و روانشناس ی را به بار آورد.

روش های تخلیه هیجانات منفی

روش های تخلیه هیجانات منفی

روش های تخلیه هیجانات منفی: وقتی با ضربه ها یا چالش هایی روبه رو می شویم که فراتر از توان ما برای کنار آمدن با آنهاست و سعی میکنیم آنها را از ذهن خود دور یا از دیگران مخفی کنیم، سلامت ما لطمه می بیند. افرادی که در کودکی مورد آزار قرار گرفته اند یا در بزرگسالی قربانی شده اند یا داغدیده هستند و کسانی که به یادمان های این رویدادها نمی پردازند از سلامت ضعیف تری برخوردارند، بیشتر به پزشک مراجعه می کنند و از بیماری های بیشتری رنج می برند (زیدنر و اندلر، ۱۹۹۶).

راه های زیادی برای پرداختن به این یادمان ها وجود دارند و از جمله راه های مؤثر عبارتند از یاد آوری ضربه، نگهداری آن در هشیاری و تحمل اضطراب مرتبط با آن، در حالی که این یادمان انباشته از عاطفه و از خود رانده شده را با دیدگاه کلی خود از جهان پیوند می دهیم (کین، ۱۹۹۸؛ نیدرهافر” و پنبیکران ۲۰۰۲؛ پنبیکر، ۱۹۹۷؛ شاپیرو، ۲۰۰۱؛ استنتون و همکاران، ۲۰۰۲). این سازوکار کنار آمدن، رویارویی مستمر با یادمان های ضربه ای را شامل است که اغلب با گفتن داستان ضربه به شيوه تجسمی حاصل می شود و امکان می دهد که رویدادها از نو تجربه شوند. به طور سنتی، این فرایند رسیدن به آرمیدگی از فشار ضربه از طریق بازگویی مجدد رویدادها در بافتی از رابطه قابل اعتماد، تخلیه هیجانی خوانده می شود.

سوالات روانشناسی خود را در منوی بالای صفحه (قسمت روانشناس خوب) می توانید مطرح کنید..

آزمایشی در زمینه روش های تخلیه هیجانات منفی

استاد جیمز پن بیکر در دانشگاه تگزاس آستین بیش از بیست سال در مورد تأثیر نوشتن روی یادمان های ضربه ای به روش علمی مطالعه کرده است. او در این مطالعات نوعا از افراد گروه های مختلف (دانشجویان، بازماندگان فاجعه قربانیان انواع متفاوت ضربه ها، افرادی که تازه از کار اخراج شده اند) دعوت کرده است در آزمایش های نوشتن شرکت کنند. این آزمایش ها مستلزم حضور ۴ روز متوالی در آزمایشگاه و نگارش در فضای کاملا خصوصی به مدت ۱۵ دقیقه است.

معمولا نیمی از این شرکت کنندگان به طور تصادفی به عنوان گروه آزمایش به نگارش در مورد ضربه و نیمی دیگر به عنوان گروه گواه به نوشتن درباره چیزی بجز ضربه، مثلا توضیحات پیش پا افتاده ای در مورد اینکه در۲۴ ساعت گذشته چکار کرده اند، گمارده می شوند. از افرادی که در شرایط نگارش در مورد ضربه هستند خواسته می شود به طور مستمر و به تفصیل و بی آنکه نوشته های شان را سانسور کننده درباره ضربه های شان بنویسند. به آنان آموزش داده می شود که درباره ژرف ترین افکار و هیجان های مربوط به ضربه بنویسند و چیزی را از قلم نیندازند.

احتمالا این مطلب نیز برای شما جالب است: فواید مراقبه چیست؟

پس از گذشت 6 ماه از آزمایش روش های تخلیه هیجانات منفی

سپس، مشارکت کنندگان در این مطالعات در فواصل زمانی شش ماهه مورد مطالعه پیگیری قرار میگیرند و وضعیت سلامت شرکت کنندگان در شرایط نگارش در مورد ضربه با سلامت شرکت کنندگان گروه گواه مقایسه می شود. نتایج حاصل از این مطالعات در مجموع نشان می دهند افرادی که در مورد ضربه های شان می نویسند در مقایسه با کسانی که راجع به موضوعات پیش پا افتاده می نویسند، از نظر کارکرد دستگاه ایمنی و وضعیت سلامت از شرایط بهتری برخوردارند و کمتر به پزشک مراجعه می کنند.

نتایج این مطالعات پی آمدهای روشنی برای سلامت ما دارند. ما باید به طور منظم درباره مشکلات جاری که با آنها روبه رو هستیم، مطلب بنویسم. در هنگام نگارش باید به طور مستمر و بدون توجه به دستور زبان، املای کلمات یا سبک نگارش به نوشتن بپردازیم. ما باید در مورد واقعیت های عینی وضعیت و همین طور راجع به ژرف ترین افکار و احساسات مان در ارتباط با این واقعیت ها مطلب بنویسیم. ما باید این نگارش را در خلوت و جایی که هیچ گونه عوامل حواسپرتی وجود ندارد انجام دهیم.

این نگارش باید تنها به خاطر خودمان باشد نه برای افراد مطمئن یا دوستان، زیرا وقتی که خود ما پیام گیر نوشته های مان هستیم، می توانیم کاملا صادق باشیم. ما بلافاصله پس از نوشتن درباره مشکلات درد سرآفرین باید انتظار این را داشته باشیم که غمگین یاغصه دار شویم، اما این تمرین در بلند مدت برای سلامت مان سودمند است.

نوشتن درباره ضربه یا گفتن و بازگو کردن داستان رویداد های ضربه ای چگونه عمل می کنند؟

به احتمال، فرصت دادن به یادمان های عاطفه متراکم که در آمیگدالا انباشته شده اند سبب می شود که عواطف کم تر متراکم همتای آنها که در هیپوکامپ ذخیره شده اند رشد کنند. وقتی نشانه هایی یادمان های این رویدادها را فرا می خوانند، ما می توانیم عواطف کمتر متراکم موجود در هیپوکامپ را به یاد بیاوریم. این فرضیه براین دیدگاه استوار است که کنار آمدن از راه تخلیه هیجانی به ما کمک می کند که پیرامون یادمان های عاطفه، گذرگاه های فرعی ایجاد کنیم. اما باید دانست یادمان های عاطفه متراکم که در آمیگدالا جا گرفته اند از میان نمی روند و نشانه های قوی می توانند آنها را فرا بخوانند.

منبع: کتاب روانشناسی مثبت

فروید چه می گوید؟

فروید چه می گوید؟

فروید چه می گوید؟ طبق ديدگاه فرويد، افراد در طول زندگی مراحلی را طی می کنند که در آنها با تعارض بين سايق های زیستی و انتظارات اجتماعی مواجه می شوند. نحوه ای که این تعارض ها حل می شوند، توانایی فرد برای آموختن، کنار آمدن و مقابله کردن با اضطراب را تعیین می کند، بنابراین نحوه ای که والدین سایق های جنسی و پرخاشگری فرزند خود را در چند سال اول زندگی کنترل می کنند، برای رشد شخصیت سالم بسیار مهم است.

این نظریه اهمیت روابط خانوادگی برای رشد کودکان را برجسته کرد و بر اهمیت تجربه اولیه برای رشد بعدي تأكيد كرد. فرويد چه می گوید؟ فروید معتقد بود که انرژی روانی (ليبيدو) و به ویژه جابه جایی انرژی روانی است که باعث شکل گیری مراحل رشد می گردد. مرحله نشان دهنده ظرفیت یا شيوه رفتاری است که در فرد بر اساس تمركز انرژی روانی در یک ناحیه شهوتزا سازماندهی می شود. پس هر مرحله شيوه سازماندهی زندگی جنسی است، ضمن اینکه فروید معتقد بود که انرژی روانی ماهیتی مذکر دارد.

با گذر از مرحله قبلی به مرحله بعدي مرحله پیشین محو نمی گردد، بلکه تا مدت ها به حیات خود در کنار مراحل جدید ادامه می دهد. فروید، در آغاز به جای مرحله از سنین زندگی استفاده می کرد. فرويد شخصیت را دارای ماهیت ساختی می داند و برای آن دو نوع ساختار قایل است:

١- ناخودآگاه، نیمه خودآگاه، خود آگاه
٢- نهاد، من، فرامن

نهاد بخش غیر منطقی، کاملا ناخودآگاه(سیاهچال شخصیت ) و تابع اصل لذت، من بخش منطقي تابع اصل واقعيت و فرامن بخش اخلاقی شخصیت می باشد، وجه مشترک نهاد و فرامن این است که هر دومربوط به گذشته هستند.

مراحل رشد روانی – جنسی

ا- مرحله دهانی (تولد تا ۱ سالگی)

الف) وابستگی لمسی

ب)وابستگی بصری

 ۲- مرحله مقعدی (۱ تا ۳ سالگی)

الف) فعل پذیری

ب) فعال

۳- مرحله آلتی (۳ تا ۶ سالگی)

4-مرحله نهفتگی (۶ تا ۱۱ سالگی)

 5-مرحله تناسلی (نوجوانی)

مرحله دهانی:

در این مرحله، رابطه کودک با دنیای خارج، از راه دهان است. این ارتباط برای کودک ایجاد ایمنی می کند. مشخصه این مرحله یک دوگانگی عاطفی است که بین عشق و نفرت نوسان دارد. اگر نیازهای دهانی به طور مناسب برآورده نشوند، فرد عادت هایی چون شصت مکیدن، ناخن جویدن را در کودکی و پرخوری و سیگار کشیدن را در دوران بعدی زندگی پرورش خواهد داد.

در صورت وجود مشکلات گفته شده برای حل این موارد توصیه می شود به یک روانکاو و یا روانشناس خوب مراجعه شود.

مرحله دهانی خود به دو زیر مرحله شامل: زیر مرحله وابستگی لمسی و زیرمرحله وابستگی بصری تقسیم می شود.

در زیر مرحله وابستگی لمسی که زیر مرحله دهانی زودرس یا مکیدن نیز نامیده می شود و از بدو تولد تا شش ماهگی است، کودک تابع واقعيات لمسی است، یعنی تابع آن چیزهایی است که وارد دهانش می شود، بنابراین رابطه با مادر به معنای خوردن و خورده شدن است.

زیرمرحله وابستگی بصری که زیر مرحله گاز گرفتن یا دهانی آزارگرانه نیز نامیده میشود و از شش ماهگی تا یک سالگی است. کودک مادر خود را کم کم می شناسد و يک نوع وابستگی دیداری به وجود می آید. بدین ترتیب که مادر هر جا برود طفل او را با نگاه دنبال می کند. از سویی دیگر یک وابستگی عاطفی پایدار بین مادر و کودک برقرار می شود که جدا شدن مادر از کودک را مخاطره آمیز می سازد.

بنابراین اگر کودک بیش از سه ماه از مادر جدا باشد، یک سلسله واکنش های واپس روی بازگشت پذیر در او پدیدار می شود. یعنی تحول حاصل شده بازگشت می کند و اگر این جدایی شش ماه یا بیشتر باشد، واپس روي ها شكل بازگشت ناپذیر به خود می گیرد و ترمیم و جبران آن بسیار مشکل است.

به عقیده فروید، از شیر گرفتن کودک در پایان این زیر مرحله به منزله یک آسیب یا تهاجم به کودک است و در همه حال قطع شیر نقطه پایان روابط نخستین است و آثاری دایم بر جای می گذارد.

مرحله مقعدی:

در این مرحله که مرحله مقعدی آزارگری نیز نامیده می شود، ناحیه مقعد یا تمام گستره مخاط گوارشی سرچشمه لیبیدویی با کشاننده ای است، یعنی تمرکز انرژی روانی به ناحیه مقعد جابه جا شده است. آنچه این مرحله را بحرانی می سازد، تضاد بین لذت از تخلیه و کنترل برای تأخیراندازی آن است. اگر والدین در زمينه آموزش توالت رفتن بیش از حد سخت گیر یا بسیار آسان گیر باشند، تعارض هایی به شکل انضباط و تمیزی شديد یا شلختگی و بی نظمی آشکار خواهد شد.

این مرحله نیز به دو زیر مرحله فعل پذیری و فعال تقسیم می شود، در زیرمرحله فعل پذیری، کودک هر چه بیشتر متوجه جنبه حسی و تنها متوجه عبور مواد زاید، بدون دخل و تصرف است. ولی زیر مرحله فعال کودک فعالانه در امر نگهداری مدفوع مداخله می کند. در این مرحله آزارگری نسبت به خود و دیگران بیشتر مشاهده میشود.

مرحله آلتی:

این مرحله یکی از مهمترین مراحل رشد در دیدگاه فروید است. زیرا در این مرحله عقده ادیپ (تعارض ادیپی)، یعنی عشق و تمایل جنسی کودک به والد غیر همجنس و تنفر از والد همجنس شکل می گیرد. عقده ادیپ یا تعارض ادیپی در پسران اختصاصا عقده یا تعارض اختگی و در دختران عقده یا تعارض الكترا نامیده می شود.

از سویی دیگر در این مرحله کودک برای اجتناب از تنبیه با والد همجنس خود همانندسازی می کند و بدین ترتیب فرامن فرد شکل می گیرد، در عین حال عقده ادیپ نیز حل می شود، بنابراین گفته می شود فرامن وارث عقده ادیپ است. در این مرحله روابطی که بین نهاد، من و فرامن برقرار است، گرایش شخصیت بنیادی فرد را تعیین می کند.

فروید در مورد رشد اخلاقی تأكيد بر بعد عاطفی- احساسی دارد و معتقد است که فراخود پسران قوی تر از فراخود دختران است. عملکرد مطلوب اخلاقی مستلزم تشكيل فراخود، است. کودکان در این مرحله (۲ تا ۶ سالگی) دارای تعارض شدید با والدین همجنس می باشند.

مرحله نهفتگی

در این مرحله غرایز جنسی خفته می ماند، فرامن رشد بیشتری می کند. این مرحله در حكم راکدسازی رغبت های تناسلی و آماده سازی شرایط سازماندهی فعالیت تناسلی نهایی است. مرحله کاهش تعارض ها، تبدیل بسیاری از زمینه ها و وسعت بخشیدن به سطح سازش و آماده شدن برای پذیرش زندگی اجتماعي و رعایت اصول اخلاقی و در نتیجه وسواسی شدن نسبی شخصیت بر اساس شکل گیری های واکنشی، انرژی روانی در راه بيدار ساختن رغبتهای فکری و گسترش خلاقیت صرف می شود.

قسمتی از انرژی صرف یاد زدودگی تمایلات مبتنی بر رابطه مثلثی می شود و به منزله جنیسیت زدایی و والایی گرایی و استیلای شکل گیری واکنشی است و بخشی از انرژی روانی به تقویت فرامن اختصاص می یابد. انرژی روانی سرگردان است و در جای مشخصی متمرکز نیست. روابط کودک با اعضای خانواده خوب و صمیمی است که فرويد أن را نوعی تصعید می داند.

مرحله تناسلی

بلوغ جنسی در این مرحله باعث میشود که تکانه های جنسی مرحله آلتی دوباره ظاهر شود، اما این از سرگیری جریان عقده ادیپ (تجديد طبع) با جانشین های آرمانی شده والدين تحقق می پذیرد، نیروهای فرد از حالت خودشیفتگی به طرف سایر عوامل تغيير جهت می دهد. نوع دوستی و تمایلات جنسی نسبت به جنس مخالف آزاد می شود.

لازم به یادآوری است که برخی منابع مراحل رشد روانی – جنسی فروید را به 6 مرحله تقسیم می کنند یعنی مرحله سوم را به دو مرحله جداگانه شامل مرحله احلیلی و مرحله ادیپی یا تناسلی اول تقسیم می کنند.

بنابراین تقسیم بندی، سه مرحله اول، مرحله پیش تناسلی و سه مرحله دوم، مرحله تناسلی نام گذاری می شود. روی هم رفته نظریه روانی و جنسی فرويد تأكيد بر موضع تعاملی توقعات اجتماعی همراه با تجهییزات زیست شناختی دارد. تحول را ناپیوسته، دارای مراحلی که امکان واپس روی به مراحل قبل وجود دارد می داند.

همچنین به عقیده وی تکانه های فطری از طریق تجربه های کودکی هدایت و کنترل می شود. فرد ثابت فرض می شود، زیرا تجربه های اولیه رشد بعدی را تضمین میکند.

در زمینه تاثیر ارتباط نوزاد با مادر فروید چه می گوید؟ فروید اولین کسی بود که اظهار داشت عاطفی نوباوه با مادر، مبنای تمامی روابط بعدي است، البته وی تغذیه را شرط اولیه ای برای برقراری این پیوند عاطفی می دانست.

نکات کلیدی فروید چه می گوید؟

1- فروید بر اهمیت روابط خانوادگی و تجارب اولیه تأکید داشت و آن را مبنای روابط بعدی فرد می دانست.

2- به عقیده فروید ، جابه جایی انرژی روانی موجب شکل گیری مراحل رشد روانی –جنسی است.

 3- فروید انرژی روانی را دارای ماهیتی مذکر می دانست.

 4۔ مشخصه مرحله دهانی دوگانگی عاطفی بین عشق و نفرت است.

 5-زیرمرحله دهانی آزارگرانه( وابستگی بصری)، از6 ماهگی تا یک سالگی است.

6-عقده ادیپ، یعنی عشق به والد غير همجنس و تنفر از والد همجنس.

 7- در مرحله آلتي، عقده اديب شكل گرفته و حل می شود. فرامن نیز در این مرحله شکل می گیرد.

8- در مرحله نهفتگي، انرژی روانی در راه بیدار ساختن رغبتهای فکری و گسترش خلاقیت صرف می شود.

9- مقداری از انرژی روانی در مرحله نهفتگی صرف جنسیت زدایی و تقویت فرامن می شود.

10-بر اساس دیدگاه فرويد، تحول یا رشد ناپیوسته بوده و فرد در طول رشد ثابت فرض می شود (ثبات شخصیت).

برگرفته از کتاب روانشناسی رشد پوران پژوهش

افسردگی چیست؟

افسردگی چیست؟

افسردگی چیست؟: شاید بهتر باشد به جای آن، بگوییم که دقیقا افسردگی چیست؟ بگوییم افسردگی چه نیست. افسردگی فقط احساس موقتی گرفتگی و اندوه و یا «دلتنگی» نیست. افسردگی حالتی ورای غمگین بودن یا اندوه شدید بر اثر فقدان یک عزیز است. غمگین بودن و سوگواری، واکنشهایی طبیعی و موقتی در مقابل تنشهای زندگی هستند. این نوع از خلقها (حالت های روانی) در مدت زمانی نسبتا کوتاه (چندروزه چند هفته، یا در برخی از موارد کمی دیرتر) برطرف می شوند و فرد مجددأ وضعیت طبیعی خود را باز می یابد.
در مقابل، افسردگی – که غالبأبه آن افسردگی بالینی یا اختلال خلق یا اختلال عاطفی اطلاق می شود . ماهها یا حتی سالها فرد را گرفتار می کند. بیماریهای افسردگی بر احساسات، افکار، رفتار و سلامت جسمانی فرد تأثیر می گذارند.

اما معضل افسردگی واقعا تا چه حد جدی است؟ و افسردگی چیست؟

روانشناس ها افسردگی را اختلالی میدانند که نظیر هر بیماری دیگر، نیازمند دخالت و درمان است. در خصوص این نکته یک توافق کلی وجود دارد که از نظر عملکرد اجتماعی، افسردگی بالینی در میان تمام وضعیتهای مزمن، از همه ناتوان کننده تر است.

افسردگی از نظر عوارض جسمانی متعاقب، برحسب روزهای بستری شدن و آشفتگی جسمانی، در مرتبه دوم و پس از بیماریهای قلبی پیشرفته قرار دارد. افسردگی از بسیاری از اختلالات عمده ارگانیک (عضوی) و مزمن دیگر، ناتوان کننده تر است و هزینه اقتصادی آن، برحسب زمان های کاری از دست رفته و کاهش کارایی، بسیار هنگفت است. حادترین و بدترین همه آنها، بالابودن میزان خودکشی در میان مبتلایان به افسردگی است.

چگونه کسی می تواند بفهمد که آیا افسرده است یا خیر؟

افسردگی یک سندرم یا مجموعه ای از نشانه ها و علائم است. مجموعه ای عالی و بسیار رایج از معیارهای لازم برای تشخیص افسردگی، در یک نشریه رسمی آمریکایی به نام «کتابچه راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی ( DSM – IV ‘)» متعلق به انجمن روانپزشکی آمریکا آمده است. این معیارها که روانپزشکان انگلیسی نیز آنها را پذیرفته اند و به کار می برند، عبارتند از:
1- داشتن خلق افسرده (که گاهی اوقات در کودکان و نوجوانان به صورت تحریک پذیری بروز می کند) در اکثر اوقات روز، و تقریبا در تمام روزها۔

۲. کاهش چشمگیر در میزان شوق و علاقه و لذت در تمام، یا تقریبا تمام فعالیتهای زندگی در اکثر اوقات روز و تقریبا در تمام روزها به گونه ای که ادراک خود فرد و مشاهدات دیگران از او در اکثر اوقات بر بی احساسی افراد
مبتلا به افسردگی دلالت دارند).

٣- کاهش محسوس وزن یا افزایش آن بدون تغییر رژیم غذایی (به میزان بیش از ۵ درصد کل وزن بدن در عرض یک ماه)، با کاهش / افزایش تقریبا هر روزه اشتها. (در کودکان، این حالت براساس ناتوانی در افزایش وزن به میزان مورد انتظار سنجیده می شود)

5- بی قراری روانی – حرکتی یا کندی روانی – حرکتی: نوعی شتاب با کندی در فعالیتها، و فرایندهای ذهنی (روانی)، تقریبا هر روزه، چنانکه دیگرانمتوجه آن شوند (نه صرفا تصورات ذهنی بی قراری با کندی در خود بیمار).

6- خستگی یا تحلیل انرژی به صورت تقریبا هر روزه.

۴- بی خوابی (کم خوابی) یا خواب زدگی (پرخوابی) تقریبا در تمام روزها

۷- احساس بی ارزشی و یا احساس گناه مفرط یا نامتناسب (که می تواند هذیائی باشد) تقریبا هر روزه (نه صرفا ملامت و سرزنش خود یا احساس گناه به دلیل مریض بودن)

۸-کاهش توانایی در تفکر یا تمرکز حواس، یا نامصمم بودن، تقریبا هر روزه

۹- افکار تکراری یا مکرر در خصوص مرگ (نه فقط ترس از مرگ)، یا خودکشی بدون یک نقشه معین، با تلاش برای خودکشی، یا داشتن یک نقشه معین برای اقدام به خودکشی

آیا باید همه این نشانه ها را داشته باشیم تا افسرده محسوب شویم؟

خیر. برای اینکه شما یک فرد مبتلا به اختلال افسردگی عمده به شمار آییده حداقل باید پنج مورد از این نشانه ها را طی مدت دوهفته تجربه کرده باشید. مضافا اینکه حداقل یکی از دو نشانه اول یا دوم باید در شما وجود داشته باشد. و نهایتا اینکه افسردگی شما نباید عکس العمل طبيعي مثلا ناشی از مرگ یک عزیز تازه از دست رفته باشد.

هر فرد افسردهای لزوما تمام این نشانه ها را در خود ندارد. برخی از افراد تعداد کمی از این نشانه ها را دارند و برخی دیگر، تعداد بیشتری را، همچنین شدت این نشاندها در افراد مختلف و برحسب نوع افسردگی آنها. فرق می کند..

درصد پایینی از افراد که از افسردگی رنج می برند به خودی خود درمان می شوند، برای درمان افسردگی لازم است به یک روانشناس خوب مراجعه کنید.

مطالبی که شما به آن علاقه دارید:

افسردگی مزمن

تعریف افسردگی

آیا افسردگی درمان دارد؟

تعادل بین کار و زندگی چیست و چرا مهم است؟

تعادل بین کار و زندگی

تعادل بین کار و زندگی (WLB) پدیده ای نوظهور است که ناشی از نگرانی کارمندان در مورد خواسته های مورد انتظار کارشان می باشد. افزایش محسوس این خواسته ها را می توان در سه عامل جستجو کرد:

  1. تغییر در محیط کار
  2. تغییرات در زندگی
  3. تغییر در نگرش های فردی

در دهه 1970 میلادی مفهوم تعادل بین کار و زندگی یا WLB در ابتدا به عنوان یکی از توازن بین کار و خانواده مطرح شد. این امر تا حدی به دلیل نگرانی پیرامون پیوستن زنان به نیروی کار بود. نیروی کار در درجه اول مردان بود در حالی که زنان اغلب به طور غیر رسمی استخدام می شدند. با این حال هنگامی که زنان می توانستند به کار رسمی بپردازند نتیجه این شد که آن ها مجبور بودند هم مسئولیت های شغلی و هم زندگی خانوادگی خود را انجام دهند.

با این حال مفهوم تعادل بین کار و زندگی (WLB) فقط بر زنان تأثیر نمی گذارد. مثلا:

  • مردان نیز در تربیت کودک نقش اساسی دارند.
  • مردان همیشه نان آور اصلی در زوجین دگرجنسگرا نیستند.
  • زوج های همجنسگرا نیز مجبورند مسئولیت های شغلی و خانوادگی خود را با یکدیگر تغییر دهند.
  • علاوه بر این زوج هایی که بچه ندارند و افرادی که با هم رابطه ندارند نباید از مسائل پیرامون WLB مستثنی شوند.

بنابراین فشارهای اجتماعی برای فرصت ها و شرایط برابر کار همراه با تغییر کلی در صنایع و نگرش نسبت به نقش های جنسیتی منجر به توجه بیشتر به تعادل بین کار و زندگی (WLB) شد.

به همین دلیل است که مفهوم از تعادل زندگی کار و خانواده به تعادل کار و زندگی تغییر یافت زیرا زندگی شخصی ما فقط به نیازهای خانوادگی محدود نمی شود.

سایر تغییرات در محیط کار باعث نگرانی در مورد WLB شده است. مثلا:

  • پیشرفت های فنی فشار کاری را افزایش داده است.
  • ضرب الاجل به طور فزاینده ای تنگ شده است.
  • زمان پاسخ مورد انتظار برای ارتباط کوتاه تر شده است.
  • انتظارات از خدمات عالی مشتری بیشتر شده است.

این تغییر تقاضاهای کاری منجر به تغییرات اجتناب ناپذیر در زندگی شخصی می شود. به عنوان مثال کار اضافی و تعطیلات آخر هفته منجر به زمان کمتری برای صرف زندگی شخصی می شود.

تعادل بین کار و زندگی همچنین با تغییر در نگرش ها و ارزش های فردی هدایت شده است. یک نمونه از این دست چگونگی تغییر نگرش جامعه نسبت به کار و زندگی از نسلی به نسل دیگر است. به طور مشخص احتمال ماندن در یک شرکت از دهه 1990 کاهش یافته است در نتیجه برخی از کارگران ممکن است کار را جنبه ای جداگانه و پویا از زندگی بدانند که نیازی به تعهد مطلق ندارد.

انواع تعاریف تعادل بین کار و زندگی (WLB)

در ادبیات تعریفی منسجم و توافق شده از تعادل کار و زندگی وجود ندارد با این حال درک مشترک این است که (حداقل) دو حیطه در زندگی وجود دارد: کار و شخصی. هر دو حوزه نیاز به توجه و سرمایه گذاری دارند اما به فداکاری یکدیگر نیستند.

افراد در زندگی خود نقش های مختلفی را بازی می کنند از جمله نقش کاری و زندگی شخصی و خواسته های یک نقش می تواند به خواسته های دیگری منتقل شود.

افراد باید بتوانند زمان و انرژی مساوی را برای همه نقش ها اختصاص دهند.

افراد باید از عملکرد خود در حوزه های مختلف زندگی احساس رضایت داشته و در این حوزه ها عملکرد بهینه داشته باشند. عملکرد آن ها در سراسر حوزه های زندگی نباید تضاد داشته باشد.

نقش هایی که افراد در زندگی خود ایفا می کنند و اهمیتی که برای این نقش ها قائل هستند تغییر می کند. بنابراین رضایت از WLB بستگی به این دارد که افراد اکنون چه نقشی را اولویت بندی کرده اند و آیا انتظارات آن ها برآورده می شود.

WLB زمانی حاصل می شود که تعارض کمی بین کار و نقش های شخصی افراد وجود داشته باشد.

WLB به عنوان درجه ای از خودمختاری در نظر گرفته می شود که افراد نسبت به تقاضاهای مختلف نقش و توانایی آن ها در پاسخگویی به این خواسته ها را دارند.

اگر نیاز به یک مشاور و روانشناس در این زمینه دارید می توانید به بهترین روانشناس تهران (دکتر شهرزاد رشن) مراجعه نمایید.

مشکلات روانی بعد از طلاق

مشکلات روانی بعد طلاق

یکی از چالش های زندگی که در بین زوجین به وجود می آید مسئله طلاق می باشد. می توان گفت بررسی و کنکاش در مورد عواملی که  باعث به وجود آمدن طلاق می شود، مهم است. این کاری است که احتیاج به تحقیق کارشناسی شده و یافتن راه حل های علمی خواهد داشت. این راهی ندارد جز مشاوره زوجین با کارشناسان امور خانواده! اما همانگونه که طلاق چالشی است که بنابر دلایلی به وجود می آید  بعد از وقوع طلاق نیز هریک از زوجین و حتی خانواده های آن ها دچار مشکلاتی می شوند. خصوصا  در زمینه روانی! در مقاله پیش رو سعی می‌شود درباره مشکلات روانی بعد از طلاق زوجین توضیحات هرچند مختصر داده شود.

پدیده طلاق و چالش های آن

بایستی قبول کنیم که پدیده طلاق یکی از پر استرس ترین و عاطفی ترین تجربیات زندگی می باشد. چه بخواهیم و چه نخواهیم مسئله طلاق یک امری است که می تواند دنیا را وارونه و بر سرتان ویران کند. در حقیقت مشکلات روانی بعد از طلاق بسیار مهم هستند. همچنین غصه از دست دادن همسر و یک رابطه عاطفی می تواند استرس، انزوا و ترس از آینده را پیش روی هریک از زوجین قرار دهد. ولی کارهای زیادی هست که هریک از زوجین می توانند انجام دهند. با این کار می توان با درد آن مقابله و این زمان دشوار را پشت سر گذاشت. با یک فکر و حس خوب روب ه آینده حرکت کنید. الان این مسئله پیش روی ماست که اولا چرا مسئله طلاق به وجود می آید.

قبول کنیم که اگر رابطه بین زوجین هم خوب نباشد باز هم پدیده طلاق و جدایی می تواند بسیار عذاب آور باشد. چرا که نشان دهنده زیان و ضرر است. نه تنها در رابطه بلکه برای رویا ها و تعهداتی که باهم داشتید و با امید  به آینده اغاز کردید. وقتی که یک رابطه شکست می خورد هر یک از زوجین نا امیدی، اندوه و استرس را تجربه می کنند. طلاق پدیده ای است که آینده نامعلومی را پیش روی هریک از زوجین قرار می دهد.

زندگی پس از جدایی

زندگی بعد از طلاق برای هریک از زوجین چگونه خواهد بود؟ چه کسی  را انتخاب می کند؟ آیا تا پایان عمرتنها خواهد ماند؟ آیا شخصی که به عنوان شریک وارد زندگی شما می شود دارای خصوصیاتی مناسب خواهد بود؟ این افکار ناشناخته اغلب زجر آور و حتی بدتر از یک  رابطه ناخوشایند به نظر می آید. این اختلال و عدم اطمینان بدین معنی است که بهبودی بعد از  طلاق و جدایی می تواند مشکل و زمان بر باشد. با همه این مشکلات باید بدانید که می توانید با آن کنار بیایید. شما می توانید همچون یک فرد قوی و با اراده زندگی نوینی برای خود پایه گذاری کنید.

بهترین روانشناس تهران

رفع مشکلات روانی بعد از طلاق

در این بخش می خواهیم بدانیم که چه طور می توان مشکلات روانی بعد از طلاق را برطرف کرد؟

به خودتان استراحت بدهید

به خودتان این احساس را القا کنید که می توانید کمتر از حالت عادی کار کنید. شاید در کارتان نتوانید به اندازه کافی موفق باشید اما بدانید  که شما همه فن حریف نیستید. این را بدانید که تجدید قوا و رسیدن به آرامش زمان می برد.

تنها نمانید.

بایستی این را بدانید که تنها ماندن و پیش گرفتن انزوا هیچ کمکی به شما نمی کند. شریک کردن احساستان با دوستان، فامیل و اعضای خانواده می تواند به شما در تمام کردن این دوره کمک کند. شما می توانید با افرادی که مشکل شبیه شما را دارند در ارتباط باشید و حتی در جلسات عمومی مشاوره ای شرکت کنید.

به خودتان اجازه دهید که درمورد گذشته ناراحت شده وغصه بخورید.

غصه یک واکنش طبیعی در برابر از دست دادن است. طلاق و جدایی یک رابطه عاشقانه تلفاتی برای شما خواهد داشت و زیان آن هم متوجه خود شما خواهد بود.

قبول کنید که این احساس ممکن است ترسناک باشد.

ممکن است  بترسید که احساسات شما بیش از حد قوی باشد. به یاد داشته باشید که غصه خوردن برای التیام شما مفید خواهد بود. درد و اندوه و غصه دقیقا چیزیست که می تواند به شما کمک کند گذشته را فراموش کنید.

درباره احساس خود صحبت کنید.

حتی اگر برای شما سخت باشد که در مورد احساسات خود با دیگران صحبت کنید اما یافتن راهی برای انجام این کار در زمان  غصه خوردن بسیار مهم است. اینکه دیگران نیز از احساسات شما آگاه هستند باعث می شود که احساس تنهایی نکنید و این در راه بهبود شما مفید می باشد.

حرکت به سمت هدف نهایی

ابراز و بیان کردن احساسات، شما را به طریقی رها خواهد ساخت. اما مهمتر آنست که افکار منفی ما را در برنگیرد. اتکا به احساسات مضر مثل سرزنش، عصبانیت و خشم  شما را از انرژی های مثبت دور کرده و از حرکت رو به جلوی شما جلوگیری خواهد کرد.

این باور را بپذیرید که شما هم آینده دارید.

زمانی که زوجین به هم متعهد می شوند، امیدهای زیادی برای یک زندگی ایده ال دارند. اما بعد از شکست در زندگی مشترک رها کردن آرزوها سخت خواهد بود. اما با امید به آینده ای روشن رویاها و امید های جدید را جایگزین گذشته تان کنید. ناراحتی بعد از یک شکست می‌تواند فلج کننده باشد. اما بعد از مدتی ناراحتی شروع به بلند شدن و حرکت به سمت جلو کنید. اما اگر این حرکت را احساس نکردید ممکن است از افسردگی رنج ببرید. پس گام ها را محکم تر برداشته و با فراموش کردن گذشته با راهنمایی و مشورت  کارشناسان خبره آینده ای روشن را برای خود ترسیم کنید.

عشق

عشق

ما انسانها، به طور غیرقابل تصوری؛ مخلوطی از نیازهای بی شمار جسمی احساسی، فکری و روحی می باشیم که باید به تمامی ارضاء شوند. ناکامی در برآورده شدن هر کدام از نیازهای فوق می تواند به کل وجود ما لطمه وارد کند.
در این میان یک نیاز پایه ای و اساسی وجود دارد که عدم توجه و رسیدگی به آن، باعث شکست در ابعاد دیگر می شود.

نیاز اساسی ما:

این نیاز بنیادی، نیاز به عشق است. عشق به دیگران و عشق به خود. دلیل عمده نارضایتی ها و سرخوردگیها، فقدان عشق است.
این نیاز بنیادین بر بقیه نیازهای انسان، پیشی گرفته و مهم تر از آنها می باشد. بدون وجود عشق، احساس شادکامی شما خالص و واقعی نخواهد بود. عشق، پایه و اساسی است که تنها بر روی آن می توان یک زندگی موفق را بنا کرد. مهم نیست چه قدر دارایی دارید، شما تا زمانی که خودتان را دوست نداشته باشید و آنچه را که دوست دارید با مردم قسمت نکنید، نمی توانید از آن ثروت لذت کامل ببرید.

این مهم نیست که در زندگی صاحب چه چیزهایی شده اید و به چه موفقیت هایی نایل گشته اید. هیچ کدام از این چیزها نمی توانند جای نیاز شما را به عشق بگیرند.
یکی از بزرگترین مشکلات شما، ناتوانی در ارضای نیازتان به عشق میباشد. نیاز شما به عشق ورزی، با عشق ورزیدن به خودتان آغاز می شود. اگر شما قادر نباشید خود را دوست داشته باشید، بسیار مشکل خواهد بود که دیگران به شما عشق بورزند.

هرکدام از ما با یک سری از استعدادهای ویژه و منحصر به فرد به دنیا آمده ایم. کسی وجود ندارد که بتواند بهتر از شما باشد. شما دارای جایگاه ویژه ای در کل کاینات هستید و بلوغ یعنی کشف جایگاه و محل سزاوار خود در این عالم. حال بیایید ببینید چه چیزی را باید در این عالم بذل و بخشش کنید و برای انجام چه کاری در این جا حضور دارید و سپس آنها را به انجام برسانید.
این اکتشاف برای شما شادکامی عمیقی را به ارمغان خواهد آورد و عمق وجودتان را سرزنده و شاداب خواهد ساخت. برای انجام این کار، اول باید نقابی را که بر چهره حقیقی خود زده اید، کنار بزنید و خودتان را آن چنان که هستید، بپذیرید.
دنیا مانند یک آیینه است. آن چه را که هستیم به ما منعکس می کند. عشق بیشتر به خود، باعث عشق بیشتر به دیگران و قدردانی از آنها نیز شده و جهان را به مکان دیگری تبدیل خواهد کرد. برای همه ی ما دنیا مانند یک آیینه ی بزرگ و انعکاسی از وجود خود ماست. هر کدام از ما، جهان را از پشت شیشه های مختلف رنگی و بر اساس همان احساسی که نسبت به خود داریم، می نگریم.
آدم هایی که از دنیا تنفر دارند، از خودشان خوششان نمی آید. وقتی دارید با دیگران از در مخالفت وارد میشوید؛ در واقع آن، یک بخشی از خود شماست که در دیگران می بینید و آن را دوست ندارید. اولین گام برای ارزش نهادن و عشق ورزیدن به مردم و بهبود روابط با دیگران این است که بیاموزیم خود واقعیمان باشیم و خودمان را دوست داشته باشیم.

اگر احساس می کنید در عشق ورزیدن به خود دچار مشکل هستید حتما به یک روانشناس خوب مراجعه کنید.

شماره تماس 22797836
close-link