شخصيت مجری و همیشه در کار:

این گونه شخصیت ها، در کودکی به دلیل انجام بعضی کارها و یا بهتر بودن در انجام بعضی کارها، عشق و محبت فراوانی نصیب شان گشته است. احتمالا برای آنها تلاش زیاد و با انجام کار به خصوصی، شرطی برای دریافت عشق و سپاس گزاری بوده است. آنها مدام سعی دارند از عهده انتظارات دیگران برآیند و حتی با میل خود، بیش از انتظارات مردم به آنان خدمت کنند. آنها همیشه فکر می کنند.

برای به انجام رساندن کارها، باید تحت فشار باشند و با پشتکار زیاد  تلاش کنند. به همین دلیل حتی زمانی برای استراحت خود در نظر نمی گیرند. آنان نمی توانند هیچ گونه ضعف و حماقتی را در خود و دیگران تحمل کنند. به همین دلیل هم مستعد انتقاد و عیب جویی می باشند.
این نوع اشخاص در نهان احساس می کنند هرگز نمی توانند به اندازه کافی خوب باشند. چون فکر می کنند همیشه جای رشد و ترقی وجود دارد. این گونه افراد به خاطر ترس نهفته شان از طرد شدن توسط مردم و ترس از دست دادن انگیزه های رفتاری شان، ممکن است به افراد و موقعیتها وابستگی زیادی پیدا کنند.
این افراد نیازمند به استراحت بیشتری هستند و باید این مطلب را درک کنند حتی در زمانی هم که هیچ کاری انجام نمی دهند، می توانند مورد عشق و محبت قرار بگیرند. آنها باید بیشتر به تعطیلات بروند، کتاب های رمانتیک بخوانند و به خودشان استراحت بدهند. چرا که هیچ یک از کارهایی که انجام میدهند، به فشار خون بالا نمی ارزدا

شخصیت عیب جو و منتقد:

فکر و ذهن این اشخاص مدام مشغول بافتن، خاطر نشان کردن و صحبت کردن در مورد خطاهای دیگران است. آنها از عیب جویی و کوچک کردن اطرافیان شان لذت می برند.
این افراد احتمالا از بخشی از وجود خود متنفر هستند و این کیفیت را روی بقیه ی افراد انعکاس می دهند و سپس با اغراق؛ شروع به انتقاد، عیب جویی و قضاوت در موردشان می کنند.

آنها هر زمان که خود از مورد قضاوت واقع شدن بترسند، با یک سلسله از قضاوت ها و داوری هایی که اغلب به طور آشکاری طعنه آمیز میباشد پیشاپیش شروع به مقابله به مثل می کنند. بهترین دفاع برای آنها یک حمله ی انتقادی قوی است.
فکر و ذهن شخصیت منتقد، به طور مطلق عوض کردن و تنبیه کردن دیگران است. واقعیت این است که ذهن نیمه هشیار این افراد، در تلاش برای عوض کردن خودشان است. آنها احساس کاستی ها و کمبودهای خود را، با اثبات نقص و اشکال در دیگران؛ تسکین می دهند.
اگر شما دارای این خصیصه هستید، شروع به مشاهده ی خویش در قالب تمام اشخاصی کنید که از آنها عیب جویی می کنید و مورد قضاوت شان قرار می دهید. خودتان را در جای آنها تصور کرده و ویژگی مشترک تان را با آنان پیدا کنید. سپس خودتان و آنها را برای کامل نبودن ببخشید.

همان زمان که به دنبال استدلالهایی در جهت تمایز خود از آنان هستید، سعی نمایید دلایلی برای ارتباط با آنها پیدا کنید و نقاط مشترکتان را با آنها شناسایی نمایید.

شخصيت لاف زن:

شخصیت لاف زن

افراد صاحب این شخصیت، همیشه اعتماد کم و خودباوری پایین خود را به وسیله ی بزرگ کردن حقایق و یا خودنمایی جبران می کنند. این اشخاص در حین رشد و بزرگ شدن، یاد گرفته اند برای جلب دیگران، بایستی ماجراها را به صورت پرشور و غلوآمیز بیان کرده و حقایق را بزرگ نمایند.

شخص لاف زن هیچ نقشه ی قبلی برای دروغ گفتن ندارد و گفته هایش به صورت غیر ارادی بیان می گردد. به نظر او حتی یک  واقعیت ، هم که خود به خود جالب است، باید بزرگ تر جلوه داده شود.
شخص لاف زن در اعماق وجودش احساس می کند که به اندازه ی کافی خوب نیست تا توجه وعشق دیگران را جلب نماید. او حس می کند بیان خود حقیقت، به تنهایی برای شناخته شدن و مورد استقبال قرار گرفتن، کافی نمی باشد. به همین دلیل هم ، حقیقت را بزرگ تر جلوه داده و تحریفش می کند.
شخص لاف زن هرگز نمی تواند به عشق دیگران اعتماد کند، چون در اعماق وجودش میداند که دروغ می گوید. نزدیکان و خویشاوندان این اشخاص بیشتر متوجه مرموز بودن آنان و حالت تدافعی که آنها به خود می گیرند، میباشند.
آنان هرچه بیشتر لاف بزنند و خودستایی کنند، کمتر به توجه و تشویقی که دریافت می کنند، اعتماد می نمایند.
این گونه شخصیت ها باید به تدریج صداقت را در گفتارشان رعایت کنند. آنها باید کسانی را بیابند که به راستی به ایشان توجه نشان بدهند.
این افراد باید تمام دروغها و ظاهر سازی هایی را که در گذشته انجام داده و به خاطر می آورند، با دوستان و اشخاص مورد اعتمادشان، در میان بگذارند و مشاهده کنند در زمانی هم که حقیقت را بیان می کنند و راستگو می باشند، مورد مهر و محبت قرار می گیرند. آنان نیاز به واکنش صادقانه و بدون تناقض دارند. آنها باید به تدریج اعتماد کردن به خود و دیگران را بیاموزند.

شخصیت مورد تعدی:

این تیپ شخصیت ها عموما در سنین پایین به شدت صدمه خورده و به همان دلیل مقدار زیادی محبت و هم دردی دریافت کرده اند.
شخص بلا دیده احساس می کند شایستگی دریافت عشق را ندارد، مگر این که رویداد و یا اتفاق غم انگیزی برایش رخ دهد. هر زمان حادثه ی ناگواری برای او روی دهد، شما می توانید شرط بندی کنید که نقل داستان فلاکت خود را ساعت ها به درازا می کشاند.
اگر شما از آن دسته کسانی هستید که با عنوان کردن داستانهای مورد ظلم قرار گرفتن تان، عشق و همدردی زیادی از جانب بقیه کسب می کنید؛ مراقب باشید. چرا که مطابق با الگوی دریافت عشق، بر مبنای «سختی کشیدن و رنج بردن» عمل می کنید.

اگر حوادث قبلی شما هم کهنه شده باشد، با عجله شروع به خلق داستان های جدید می نمایید. حتی ممکن است از بیمار شدن به عنوان راهی برای دریافت عشق و محبت بیشتر، استفاده کنید.
این گونه اشخاص، در زندگی احساس عجز می کنند و سعی دارند مردم را به وسيله القای احساس تقصير، تحت کنترل خود در آورند.
اشخاص بلا دیده از قبول هر گونه مسئولیتی برای زندگی شان سر، باز می زنند. بنابراین به طور کاملا ناخودآگاه مردم را مجبور به خشنود کردنشان می کنند.
صاحبان این گونه شخصیت ها باید بیاموزند که با قبول مسئولیت، تواناییهای شخصی خودشان را در زندگی افزایش دهند. آنها باید خشم سرکوب شده و انباشته ی خود را برطرف کرده و تمرین کنند دیگران را ببخشایند.

شخصيت مطيع و نارنين:

این گونه اشخاص؛ همیشه ساز گار، خوش خلق، شاد و مسرور هستند. آنان دوستی های خوبی ایجاد می کنند و اغلب، تعداد زیادی دوست و آشنا دارند. این گونه افراد در گذشته آموخته اند در زندگی، اطاعت و پیروی برای شان پاداشی به همراه دارد. آنها به هر قاعده و قانونی به طور مکانیکی و بدون حس و فكر تن در میدهند.

صاحبان این شخصیت، به قصد خشنود سازی دیگران، همیشه آن چه را که «باید» انجام دهند، انجام میدهند و به همه بله می گویند. این اشخاص هرگز عصبانی نمی شوند و همیشه هر شرایطی را قبول کرده و خود را با آن سازگار می نمایند. آنها هرگز کاری انجام نمیدهند که موجب دردسر شود. شخص ملاحظه کار، در ظاهر شاد و از این که در میان یک جمع است، راضی به نظر می رسد اما خود را در درون، تنها و توخالی احساس می کند.


او از “خود بودن”، وحشت دارد، چون می داند انجام آن چه موافق با احساساتش است، خطر عدم تأیید و مخالفت دیگران را در بر دارد. او در حالی که همه چیز را درست و طبق رسم و عادت انجام میدهد خود را در خفا؛ بی اختیار، فریب خورده، دل مرده و کسل احساس می کند. شخص ملاحظه کار همواره گرفتار است. او هرگز نمی تواند سرپوش از روی احساسات خود بردارد، چون دیگران در می یابند که او آن قدرها نجيب و مؤدب نبوده است.

او از طرفی دیگر به وسیله ی این تواضع و نجابت، به طور موفقیت آمیزی؛ منحصر به فردیت خود را سرکوب می کند و تبدیل به یک عنصرا غیر خود ، می گردد. این اشخاص نیاز به تمرین «نه گفتن دارند. آنها باید خشم شان را بیان کنند و این خطر را کرده و نشان دهند در واقع آن قدرها هم که نشان می دهند، خوب نیستند. آنان باید ببیند که اطرافیان در هنگام مطيع نبودن، باز هم آنها را دوست میدارند و حتی به خاطر واقعی بودنشان، احساس نزدیکی بیشتری به آنان می کنند.

شخصیت از خود راضی و حق به جانب:

صاحبان این شخصیت آموخته اند، اگر اشتباهی کنند مردم آنها را دوست نخواهند داشت و آنها را انسانهای نالایقی به حساب خواهند آورد.
آنان تمام کوشش خود را برای درست انجام دادن امور به کار می برند تا به هر قیمتی شده مورد محبت قرار گیرند. آنها هرگز به خود اجازهی اشتباه کردن نمیدهند، چون به گردن گرفتن اشتباهات و کاستی ها برای ایشان به معنای از دست دادن عشق دیگران است و این برای آنها بسیار دردناک می باشد.

این افراد معمولا دیگران را به اشتباه وا می دارند تا بدین وسیله حقانیت خود را ثابت کرده باشند.

تیپ های حق به جانب برای هر کاری که انجام میدهند، عذر و بهانه ی عاقلانه ای می آورند. آنها می توانستند آموزگاران خوبی باشند. سعی نکنید خود را با این شخصیت ها درگیر مباحثه نمایید چرا که همانند یک سخنران، خطابه ای در جهت تأیید سخنان خود و اثبات نادرستی و اشتباه شما، سر می دهند.
صاحبان این تیپ شخصیت ها، باید تمرین کنند زمانی که اشتباهی مرتکب میشوند و می خواهند بهانه ای آورند تا آن را توجیه کنند؛ همان جا مچ خود را گرفته و معذرت خواهی، نمایند. دلیل تراشی راه های مطلوبی برای این افراد می باشد تا با کمک آنها احساس اشتباه و تقصیر نکنند. این افراد باید بدانند حتی اگر اشتباهی هم بکنند، دیگران آنان را دوست خواهند داشت.

شخصیت عصبانی:

این گونه اشخاص، اهل نزاع و کشمکش هستند. برای آنان عصبانیت یک وسیله ی دفاعی می باشد که تصور می کنند به کمک آن می توانند مانع از بروز فلاکت و بدبختی شوند.
شخص عصبانی در درون، احساس عدم کفایت می کند و همیشه سعی دارد خود را حفاظت کند. او برای جبران این کمبود، از احساس رضایت از دنیای خارج، خودداری می کند. هیچ چیز نمی تواند او را خشنود سازد و کاستی هایش را در هر جایی منعکس می کند.

بنابراین احساس او نسبت به عالم، يأس و تلخکامی است. شخص عصبی احساس می کند توسط زندگی مورد سوء استفاده واقع شده و مدام در تلاش است تا حقش را پس بگیرد.


او خیلی سریع عصبانی می شود و تمام ظلم هایی را که به او شده به خاطر میسپارد. او از کمبودها و ناکامی های دیگران خشنود می شود، بنابراین به طرز افراطی رقابت جو می گردد. افرادی با این نوع شخصیت، برای پوشاندن احساسی کمبود و ناراحتی های خودشان، همیشه درگیر خشم و نکوهش هستند.
آنها باید بدانند که سزاوار عشق هستند. حتی اگر در قسمت هایی نقص و کاستی داشته باشند.

شخصیت ریاکار:

این اشخاص نقش های زیادی بازی می کنند، به طوری که خودشان هم نمی دانند چه کاره هستند! پشت هر ماسکی که بر چهره دارند، نقاب دیگری وجود دارد. این تیپ اشخاص برحسب آن الگوهایی که مردم می پذیرند و مورد استقبال قرار میدهند، نقش بازی می کنند. آنان به هیچ عنوان وارد بحث و گفتگو با مردم نمی شوند.
این اشخاص در جلب توجه و محبت مردم تبحر فراوان دارند و رفتارشان طوری مردم را تحت تأثیر قرار میدهد که عموم مردم آنها را دوست دارند. آنان به خاطر بازی کردن مکرر نقش هایی که مردم می پسندند و طالب آنها هستند، تبدیل به اشخاص متقلب و دغل کار کامل می شوند.

شخص دغل کار احتمالا در سنین رشد، هرگز تشویق و تقدیری دریافت نکرده است. به همین دلیل تصمیم گرفته به منظور به دست آوردن عشق و محبت، کس دیگری غیر از خودش بشود؛ کسی که دیگران از او می خواهند
متأسفانه او به عشق و قدردانی هیچ کس اعتماد ندارد. چون در اعماق وجودش میداند که یک حیله گر و مکاری بیش نیست و مردم از خود واقعی او خبر ندارند.

شخصيت خجالتی:

عکس العمل شخص کم رو در رابطه با مردم، بر پایه ی ترس بنا گردیده است.
شخص خجول از انتقاد می هراسد و از این که به عنوان یک شخص ناکام ارزیابی شود؛ وحشت دارد. او بسیار نگران طرد شدن از جانب مردم است و از دریافت عشق و محبت از سوی دیگران چندان مطمئن نیست. این فکر در سر او فرو رفته است که مردم فقط تحت شرایط خاصی او را می پذیرند و در غیاب آن شرایط، طردش خواهند کرد.

او ممکن است یک موسیقی دان عالی و با یک بازی گر بسیار خوب روی صحنه باشد ولی در خارج از صحنه، تبدیل به همان انسان خجالتی و عاری از اعتماد به نفس و متزلزل می گردد.
اساس واکنش شخص خجالتی با مردم، بر پایه ی ترس بنا شده است. او مطمئن نیست که مورد مهر و محبت مردم قرار می گیرد.
شخص خجول باید یاد بگیرد که دل به دریا بزند و صحنه ای را که از انجام آن ترس دارد، در نظر مجسم سازد و سپس آن را عملی نماید تا به این ترتیب اعتماد به نفسش افزایش یابد و ترسش زایل گردد. او احتیاج دارد بیشتر معرفی شود و بیاموزد که به خود و دیگران اعتماد کند.

شخصيت خودنما:

این اشخاص بر این باورند که دارایی ها و اعمالشان، ناتوانی های شان را در « خود واقعی بودن » جبران خواهد کرد.
اشخاص خودنما در صدد هستند که با ثروت و دارایی های شان، فقدان عزت نفس و خودباوری خود را جبران کنند و امید دارند امکانات مادی، عشق و قدردانی را که شدیدا به آن نیاز دارند، فراهم کند.
برای شخص خودنما و فضل فروش، پول، سمبل و نشانه ای از عشق است و می ترسند بدون داشتن آن، عشق را از دست بدهند. این افراد نمی توانند عشق را به طور طبیعی کسب کنند، بنابراین سعی می کنند آن را بخرند.

آنان قادر نیستند به طور مستقیم احساساتشان را در میان بگذارند ولی آن را به وسیله دادن و یا بالعکس دریغ کردن هدایا و چیزهای مادی، بیان می دارند. شخص خود نما معتقد است ثروت و دارایی اش می تواند کاستی او را در خود بودن ، جبران کند.
متأسفانه شخص فضل فروش و خودستا هرگز به ارزش عشقی که دریافت می کند، پی نمی برد. چون می داند به خاطر کارهایی که می کند و به خاطر ثروت و مایملکش مورد مهر و محبت واقع شده، نه به خاطر وجود خودش. او همیشه حس می کند مورد سوء استفاده قرار گرفته و از او قدردانی نشده است.
این افراد باید بیان احساساتشان را تمرین کنند و اجازه دهند تا مردم ببینند که آنها در درونشان چه کسانی هستند. آنها باید به درون خود نگریسته و ارزش و استعدادهای شان را دریابند و صورت ظاهری زندگی را رها کنند و به این ترتیب یاد بگیرند که به خاطر آن چه که هستند، می توانند مورد عشق قرار گیرند، نه به دلیل آن چه که دارند و یا انجام میدهند.

شخصيت گوشه گیر:

این گونه اشخاص همیشه در حال اثبات و نیاز نداشتن به دیگران ، هستند. آنها در جایی از کودکی و سنین رشد خود، عشق و سیاسی را که میخواستند، دریافت نکرده اند. بنابراین تصمیم گرفته اند که اصلا نیازی به آن نداشته باشند. آنها آموخته اند که خودکفا باشند.

شخص منزوی در درون، انسان حساس و نگرانی است که بارها صدمه خورده است. او آموخته برای رهایی از احساسات دردناک خود، باید بیخیال و بی تفاوت باشد. او به خاطر نیاز فراوانش به عشق، احساس خطا و گناه می کند و به همین دلیل این نیازها را انکار می کند. “من خودم به تنهایی می توانم کارها را انجام دهم.”، “من به تو نیاز ندارم.” او این جملات را با افتخار اعلام می کند.

چون که به طور واضح نیازهای خود را بیان نمی کند، مدام سرخورده و مأيوس بوده و در روابط خود با سایرین، آزرده و رنجیده خاطر می شود. به دلیل موظف بودن نسبت به برآورده کردن نیازهای همسرش، ناراحت است، همان طور که از داشتن نیاز و احتیاج در خودش خوشش نمی آید. از نظر شخص منزوی نیازمند بودن، به معنای «ضعف» است.
برای این تیپ افراد راحت ترین کار این است که از ارتباطات و معاشرت با اشخاص اجتناب کرده و تنها زندگی کنند. شخص گوشه گیر هرچه بیشتر نیازهای خود را حس می کند، بیشتر از مردم فاصله می گیرد. به این ترتیب عشق و محبتی را که به آن نیاز دارد، پس میزند. .
او باید بیاموزد نیازهایش را با دیگران در میان گذارده و غم و اندوه خودش را نشان دهد. هم چنین بایستی سرخوردگیها و انتظارات نهانی اش را برای سایرین آشکار کند. هر زمان که شروع به اوقات تلخی و انزوا طلبی کرد، باید کسی را پیدا کند که به او توجه نشان میدهد تا احساساتش را با او در میان بگذارد. او هم چنین باید بیاموزد که نیاز کلمه ی زشتنی نیست و کسانی را بیابد که بتوانند نیازهای او را به عشق و قدردانی برطرف نمایند.

شخصيت فداکار:

شخص فداکار فکر می کند عشق ورزیدن به معنای قربانی کردن خود و یا از حق خود گذشتن برای دیگران است. احتمالا والدین این شخص در حین رشد، مدام زحمات و فداکاری های شان را به او گوشزد کرده و خاطر نشان کرده اند که انتظار همان کارها و تلاش ها را از جانب او دارند.

برای این نوع شخصیت عشق ورزیدن یک موضوع ناخوشایند و ملال انگیز است، چرا که برای نشان دادن عشق باید کارهایی انجام دهد که تمایلی به آنها ندارد و کارهایی را که دوست دارد؛ رها نماید.
شخص ایثارگر هرگز نمی تواند خودش باشد. چون این کار به نظر او خودخواهی محض است. به نظر او ایثار به معنای ارایه خدمت بدون قید و شرط نیست، بلکه این عمل به معنای از حق خود گذشتن و خود را ندیده گرفتن با انتظار دریافت متقابل همان چیز می باشد.

شخص از خود گذشته انتظار دارد فردی که محبت او را دریافت نموده، با تلاش سختی که هم پایه ی کار اوست، آن عشق را به او برگرداند. شخص فداکار باید بار سنگینی را که با عشق و رابطه ی درست اشتباه گرفته، بر زمین بگذارد.
او باید خشم فزاینده اش را نسبت به والدین و اطرافیان التیام بخشیده و آنها را ببخشاید و بیاموزد عشق را بدون انتظار برگشت نثار کند و به خاطر بسپارد نباید تمام مدت از نیازهای خودش صرف نظر و از تمایلاتش چشم پوشی نماید.
***تا وقتی آگاه نباشید چه شخصیت ی دارید و چه می کنید، هیچ شانسی برای تغییر خود ندارید و ناگزیر به ادامه راه قبلی خود هستید. برای آگاهی و تغییر بیشتر در زمینه شخصیت ی خود به یک روانشناس خوب مراجعه کنید.

ارسال یک پاسخ

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید!
لطفا نام خود را در اینجا وارد کنید