هوش هیجانی به توانایی شناسایی و مدیریت احساسات خود و همچنین احساسات دیگران اشاره دارد.

به طور کلی گفته می شود که هوش هیجانی شامل حداقل سه مهارت است: آگاهی عاطفی یا توانایی شناسایی و نام بردن از احساسات خود. توانایی مهار این احساسات و بکارگیری آن ها در کارهایی مانند تفکر و حل مسئله و توانایی مدیریت احساسات که هم تنظیم احساسات شخص در صورت لزوم و هم کمک به دیگران برای انجام همین کار است.

هیچ آزمون روان سنجی یا مقیاسی معتبری برای هوش هیجانی وجود ندارد و بسیاری معتقدند که هوش هیجانی یک ساختار واقعی نیست بلکه روشی برای توصیف مهارت های بین فردی است که با نام های دیگر نامیده می شود.

علیرغم این انتقاد مفهوم هوش هیجانی که بعضاً به عنوان ضریب احساسی یا EQ نیز شناخته می شود مورد استقبال گسترده قرار گرفته است. در سال های اخیر برخی از کارفرمایان حتی تست های هوش هیجانی را در برنامه های کاربردی و مصاحبه خود گنجانده اند و بر اساس این نظریه که کسی که دارای هوش هیجانی است می تواند یک رهبر یا همکار بهتر باشد.

در حالی که برخی مطالعات ارتباط بین هوش هیجانی و عملکرد شغلی را یافته اند بسیاری دیگر هیچ ارتباطی نشان نداده اند و فقدان مقیاس معتبر علمی، اندازه گیری یا پیش بینی واقعی هوش هیجانی کسی را در شغل یا خانه دشوار می کند.مشاوره با روانشناس خوب می تواند به سوالات شما در این زمینه پاسخ لازم را ارائه دهد.

 

هوشمند بودن از نظر احساسی به چه معناست؟

یک فرد باهوش از نظر احساسی هم نسبت به حالات عاطفی خود (حتی منفی نگری – ناامیدی، ناراحتی یا چیز ظریف تر) کاملاً آگاه است و هم قادر به شناسایی و مدیریت آن ها است. چنین افرادی به ویژه با احساساتی که دیگران تجربه می کنند سازگار هستند. قابل درک است که حساسیت به سیگنال های عاطفی هم از درون خود فرد و هم از طریق محیط اجتماعی می تواند شخص را به یک دوست، والدین، ​​رهبر یا شریک عاشقانه بهتر تبدیل کند. خوشبختانه این مهارت ها قابل اصلاح هستند.

اهمیت هوش هیجانی (EQ)

هوش هیجانی ظرفیت درک و مدیریت احساسات شماست. مهارت های درگیر در هوش هیجانی عبارتند از: خودآگاهی، خودتنظیمی، انگیزش، همدلی و مهارت های اجتماعی. اخیراً این کلمه در گروه های منابع انسانی در سرتاسر جهان به یک واژه مهم تبدیل شده است اما محققان می گویند وقت آن است که Emotional Intelligence جدی گرفته شود. پذیرش تفاوت های ظریف احساسات انسانی در محل کار می تواند فواید عملی داشته باشد از جمله همکاری بهتر بین کارمندان و کار شادتر.

هوش هیجانی چگونه کمک می کند؟

با بسیاری از زمینه های روانشناسی، بحث و جدال در مورد نحوه کار مغز وجود دارد اما دانیل گلمان، یک دانشمند مشهور در زمینه رفتار می گوید که بخشی از مغز که از هوش هیجانی و اجتماعی پشتیبانی می کند آخرین مدار مغز است که از نظر آناتومی بالغ می شود و به دلیل پلاستیک عصبی، مغز با توجه به تجربه های مکرر خود را شکل می دهد. او همچنین می گوید که این باید به روشی سیستماتیک به کودکان آموزش داده شود. دانیل گولمن ادامه می دهد: این در بیش از 100 مدرسه به صورت آزمایشی انجام شده و رفتارهای ضد اجتماعی کاهش یافته ، رفتارهای طرفدار اجتماعی افزایش یافته و نمرات علمی افزایش یافته است.

* پس مشخص است که EQ (چه در محیط کار و چه در خارج از آن) مفید است. *

روند ناخوشایندی که جامعه غربی را فرا گرفته ناتوانی در درک کامل و مقابله با احساسات انسانی است. این روند به سایر حوزه های زندگی از جمله در محل کار سرایت کرده است. در حالی که هنگام شروع کار احساسات معمولاً درب منزل باقی می ماند این اثرات مخربی نه تنها برای مشاغل بلکه کارمندان نیز دارد (از دستیاری تا مدیرعامل). بالاخره ما آدم های احساسی هستیم و با این وجود مشاغل در حال تغییر هستند و شروع به ارائه برنامه های کاری گسترده و انفرادی و خدمات جدید (به عنوان مثال برخی از برنامه های بهداشتی شامل پوشش بهداشت روان) برای اطمینان از مراقبت از افراد کار هستند. این شامل استخدام متخصص روانشناسی برای تیم های منابع انسانی است و شناخت هرچه بهتر نیروی کار خود و ارائه آموزش مفید نتایج مستقیمی در روابط کارمند و کارفرما دارد.

 

ارسال یک پاسخ

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید!
لطفا نام خود را در اینجا وارد کنید