مقالات

مقالات روانشناسی

مقالات روانشناسی به شما کمک می کند تا در مورد اطلاعات به روز روانشناسی اطلاع پیدا کنید؛ البته نکته مهمی که باید در مقالات روانشناسی به آن توجه کرد منابع آن و نویسندگان است.
به طور مثال اگر به دنبال یک مقاله در مورد روانشناس خوب در تهران هستید:
در ابتدا به نویسنده این مطلب توجه کنید، چه فردی این مطلب را نوشته است؟ در چه سایتی این مطلب منتشر شده است؟

مهم این است که مطلبی که مطالعه می کنید منبع کاملا علمی و درستی داشته باشد، با توجه به اینکه در حال حاضر هر فردی می تواند در داخل شبکه اینترنتی مقاله ای بگذارد، نکته مهم برای تشخیص اینکه این مقاله علمی است به طور مثال می تواند این باشد که در مجله معتبر نوشته شده باشد یا فردی با تحصیلات بالا در آن رشته آن را نوشته باشد.

اختلال دو قطبی چیست؟ | انواع اختلال دو قطبی و روش های درمان

اختلال دو قطبی

اختلال دو قطبی نوعی اختلال مغزی است که باعث تغییر در روحیه، انرژی و توانایی فرد می شود. افراد مبتلا به اختلال دو قطبی حالات عاطفی شدیدی را تجربه می کنند که به طور معمول در طی دوره های مشخصی از روزها تا هفته ها به نام دوره های خلقی اتفاق می افتد. این قسمت های خلقی به عنوان جنون یا هیپومانیک (خلق و خوی غیر طبیعی شاد یا تحریک پذیر) یا افسردگی (خلق و خوی غمگین) دسته بندی می شوند. افراد مبتلا به این اختلال به طور کلی دوره هایی از خلق و خوی خنثی دارند.

افراد بدون اختلال دو قطبی نیز دچار نوسانات خلقی می شوند. با این حال این تغییرات خلقی معمولاً بیش از روزها و ساعت ها طول می کشد. همچنین این تغییرات معمولاً با درجه شدید تغییر رفتار یا دشواری در کارهای روزمره و تعاملات اجتماعی که افراد مبتلا به اختلال دوقطبی در دوره های خلقی نشان می دهند همراه نیست. اختلال دو قطبی می تواند روابط فرد با عزیزان را مختل کرده و در کار یا مدرسه رفتن مشکل ایجاد کند.

انواع اختلال دو قطبی

انواع اختلال دو قطبی عبارتند از: نودو قطبی I ، دو قطبی II و اختلال سیکلوتایمیک.

این نوع اختلال معمولاً در خانواده ها بروز می کند و 80 تا 90 درصد افراد مبتلا دارای خویشاوندی با این نوع مشکل یا افسردگی هستند. عوامل محیطی مانند استرس، اختلال در خواب و مواد مخدر و الکل ممکن است باعث ایجاد خلق و خو در افراد آسیب پذیر شود. اگرچه دلایل خاص این نوع اختلال در مغز مشخص نیست اما اعتقاد بر این است که عدم تعادل مواد شیمیایی مغز منجر به فعالیت مغز نامنظم می شود.

افراد مبتلا به دو قطبی نوع I مرتباً دارای اختلالات روانی دیگری مانند اختلالات اضطرابی، اختلالات مصرف مواد و یا اختلال کمبود توجه یا بیش فعالی (ADHD) هستند. خطر خودکشی در میان افراد مبتلا به اختلال نوع I به طور قابل توجهی بیشتر از جمعیت عمومی است.

اختلال دو قطبی I

این نوع هنگامی تشخیص داده می شود که فرد دچار یک دوره شیدایی شود. در طی یک دوره شیدایی افراد مبتلا با افزایش شدید انرژی روبرو می شوند و ممکن است بیش از حد احساس خستگی کنند و به طور ناخوشایند تحریک پذیر باشند. برخی از افراد مبتلا به اختلال نوع I نیز دوره های افسردگی یا هیپومانیک را تجربه می کنند و بیشتر افراد نیز دوره هایی از خلق و خوی خنثی دارند.

اختلال دو قطبی II

تشخیص این نوع اختلال شخصیتی نیاز به کسی دارد که حداقل یک دوره افسردگی اساسی و حداقل یک دوره هیپومانیک داشته باشد. افراد مبتلا به اختلال دو قطبی II اغلب در نتیجه اولین دوره افسردگی خود به دنبال درمان می روند زیرا قسمت های هیپومانیک اغلب احساس لذت بخشی می کنند و حتی می توانند عملکرد در محل کار یا مدرسه را افزایش دهند.

افراد مبتلا به اختلال نوع II اغلب به بیماری های روانی دیگری مانند اختلال اضطراب یا اختلال در مصرف مواد مبتلا هستند که این موارد اخیر می تواند علائم افسردگی یا هیپومانیا را تشدید کند.

درمان

برای درمان این مشکل معمولا از دارو و روان درمانی به صورت همزمان استفاده می شود. متداول ترین داروهای مورد استفاده، تثبیت کننده های خلقی و ضد افسردگی هستند که به علائم خاص بستگی دارند. اگر علائم افسردگی شدید باشد و دارو موثر نباشد ممکن است از ECT استفاده شود. همچنین درمان هر شخص بصورت فردی است.

روانشناس خوب در تهران

اختلال سیکلوتایمیک

اختلال سیکلوتایمیک نوعی خفیف تر از اختلال دو قطبی است که شامل بسیاری از تغییرات خلقی همراه با هیپومانیا و علائم افسردگی که به طور مکرر رخ می دهد است. افراد مبتلا به سیکلوتیمیا دچار فراز و نشیب های عاطفی می شوند اما علائم شدیدتری نسبت به اختلال دو نوع I یا II ندارند.

علائم اختلال سیکلوتیمیک شامل موارد زیر است:

داشتن حداقل دو سال بسیاری از علائم هیپومانیک و افسردگی

در طول دوره دو ساله علائم (نوسانات خلقی) حداقل نیمی از زمان ادامه داشته و هرگز بیش از دو ماه متوقف نشده است.

درمان اختلال سیکلوتایمیک

درمان اختلال سیکلوتایمیک می تواند شامل دارو و گفتگو درمانی باشد. برای بسیاری از افراد مکالمه درمانی می تواند به فشارهای ناشی از تغییرات خلقی کمک کند. نگهداری یک ژورنال خلق و خوی می تواند یک روش موثر برای مشاهده الگوهای نوسانات خلقی باشد.

اگر در این زمینه به اطلاعات بیشتری نیاز دارید می توانید به وب سایت دکتر شهرزاد رشن مراجعه نمایید.

مشاوره آنلاین

مشاوره آنلاین

مشاوره آنلاین چه مشکلاتی را درمان می‌کند؟

مشاوره آنلاین:این توانایی دسترسی به خدمات سلامت روان از منزل چیز جالبی است-یکی از مزایای مهم این رسانه این است که باعث می­شود خدمات سلامت روان قابل دسترسی تر شوند، بخصوص در مناطق روستایی و محروم، و یا به خاطر محدودیت زمانی.

با این حال شاید با خودتان فکر کنید، خوب این خدمات تا چه حد برای اختلالات روانی مختلف موثرند. آیا مشاوره آنلاین درست مثل درمان سنتی است و چه نوع مشکلاتی را می‌توان با مشاوره آنلاین درمان کرد؟

گرچه هنوز چیزهای زیادی وجود دارد که ما در مورد کاربرد و اثربخشی مشاوره آنلاین نمی‌دانیم، اما پژوهشگران دریافته‌اند که مشاوره آنلاین را می‌توان برای درمان بسیاری از مشکلات سلامت روان که به صورت معمولی در محیط عادی و چهره به چهره مطب­ها درمان می‌شوند، درمان نمود.

اختلال اضطراب اجتماعی

اختلال اضطراب اجتماعی (که قبلاً فوبیای اجتماعی) هم نامیده می‌شد شامل ترس مداوم از موقعیت‌های اجتماعی است و در حدود 7.1 درصد بزرگسالان امریکا بدان مبتلا هستند و می‌تواند تاثیری جدی‌ بر توانایی شخص از لحاظ کارکردهای تحصیلی، اجتماعی و شغلی بگذارد.

پژوهش‌ها بیانگر این هستند که مشاوره آنلاین می‌تواند یک گزینه درمانی مؤثر برای افرادی باشد که دچار این مشکل هستند.

در مطالعه‌ای که در مجله اختلالات روانشناختی منتشر شد اینطور نتیجه گیری شد که رفتاردرمانی شناختی اینترنتی (ICBT) به اندازه رفتاردرمانی شناختی چهره به چهره در درمان برخی از مشکلات از جمله اختلال اضطراب اجتماعی مفید است.

نویسندگان این مقاله رفتاردرمانی شناختی را به عنوان یک درمان عملی مؤثر و قابل قبول توصیف می‌کنند.

گرچه آنهایی که در مشاوره آنلاین بودند مزان تبعیتشان از درمان در حد متوسط بود، اما از لحاظ رضایت و قابلیت دسترسی به این نوع مشاوره آنلاین نمره بالایی داده بودند.

ماهیت مشاوره آنلاین شاید بخصوص برای افرادی جذاب باشد که مبتلا به اختلال اضظراب اجتماعی هستند-درمان سنتی شاید باعث ایجاد احساس اضطراب شود، اما مشاوره آنلاین به افراد مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی این امکان را می‌دهد تا به نحوی به درمان دسترسی داشته باشند که احساس ایمن‌تری داشته و کمتر حس کنند محیط باعث ایجاد اضطراب در آن‌ها می‌شود.

افسردگی

افسردگی عمده یکی از رایج‌ترین انواع اختلالات روانی در ایالات متحده است که طبق برآوردها حدود 17.3 میلیون فرد بزرگسال در هر سال به آن دچار می‌شوند. این عدد دربرگیرنده 7.1% کل جمعیت بزرگسالان در ایالات متحده است. متاسفانه، موسسه ملّی سلامت روان می‌گوید تقریباً 35% افرادی که دچار افسردگی هستند درمان مورد نیاز را دریافت نمی‌کنند.

پژوهش‌ها نشان داده‌اند که مشاوره آنلاین می‌تواند درست به اندازه درمان‌های چهره به چهره در درمان افسردگی مفید باشد. چنین یافته‌هایی نویدبخشند زیرا ارائه آنلاین درمان می‌تواند روشی مفید برای توسعه و گسترش خدمات درمان به افرادی باشد که ممکن است در غیر این صورت درمان مورد نیازشان را دریافت نکنند.

در مطالعه‌ای که در مجله اختلالات عاطفی منتشر شد دو مدل درمان با هم مقایسه شدند و مشاهده شد که درمان مبتنی بر اینترنت افسردگی به اندازه درمان حضوری سنتی در درمان افسردگی مفید و مؤثر است. جالب اینجاست که فقط شرکت کنندگان در گروه آنلاین سه ماه پس از درمان همچنان نیز کاهش‌هایی را در نشانگانشان نشان دادند.

اختلال هراس

مشاوره آنلاین همچنین می‌تواند درمانی مؤثر برای اختلال هراس هم باشد، یک نوع اختلال اضطرابی که تقریباً 2.7% جمعیت بزرگسالان امریکا در سال به آن مبتلا می‌شوند. در مطالعه‌ای که در مجله روانشناسی BMC منتشر شد رفتاردرمانی شناختی مبتنی بر اینترنت (ICBT) با یک رفتاردرمانی گروهی برای درمان اختلال هراس مقایسه شد.

نتایج نشان دادند که رفتاردرمانی شناختی اینترنتی نه تنها به اندازه رفتاردرمانی گروهی گروهی سنتی برای کاهش نشانگان هراس و برون هراسی مؤثر بود بلکه مقرون به صرفه‌تر هم بود.

شرایط اولیه ازدواج چیست؟

شرایط اولیه ازدواج

بلوغ: رسیدن به بلوغ از شرایط اولیه ازدواج و از ضروریات آن به شمار می رود.

بلوغ جنسی

برای رسیدن به بلوغ جنسی و جسمی علاوه بر اینکه باید نشانه های بلوغ در فرد ظاهر شود و فرد توانایی فعالیت جنسی داشته باشد باید آگاهی درستی از کاربرد غریزه جنسی، کنترل آن و بهداشت جنسی را نیز بدست آورد تا به بلوغ جسمی و جنسی لازم برای ازدواج برسد.

  • به یاد داشته باشید رسیدن به بلوغ جنسی و جسمی تنها یکی از انواع بلوغ هایی است که برای ازدواج مورد نیاز است؛ این بلوغ بدون بلوغ عقلی، بلوغ اجتماعی، بلوع عاطفی، بلوغ فرهنگی و بلوغ اقتصادی هرگز فرد را به آمادگی مطلوب برای ازدواج سالم و موفق نخواهد رساند.


بلوغ عقلی

تصمیم گیری صحیح و بدون وابستگی، مشورت با افراد آگاه و یا یک روانشناس خوب، پیروی نکردن از هر نظر و عقیده ای که دیگران ارائه می کنند، داشتن برنامه ریزی در زندگی، داشتن انتظارات منطقی و معقول، عدم پافشاری بر افکار نادرست، انتخاب درست، مسئولیت پذیری در قبال رفتار و کردار سنجیده، رعایت حد اعتدال در بروز احساسات، سازگاری با اطرافیان و… همگی مؤید رشد عقلانی فرد برای ازدواج می باشد و جز ارکان لازم اما نه کافی برای شرایط اولیه ازدواج می باشد.


بلوغ اجتماعی

حضور در اجتماع و قبول مسئولیتهای مختلف اجتماعی، شرکت در اجتماعات سالم، ارتباط با دیگران، اظهار نظر کردن، بررسی اتفاقات به روز جامعه از شاخصه های
بلوغ اجتماعی است..

  • اگر شما تنها به خود و خواسته هایتان فکر می کنید و توانایی ایجاد ارتباط با اطرافیان را ندارید و هنوز خود را ملزم به رعایت حقوق افراد نمی دانید این نشان می دهد که شما به تمرین بیشتری برای اجتماعی شدن نیاز دارید.
  • گاهی لازم است دیدگاه خود را نسبت به وقایع و مسائل زندگی تغییر داده و نگرش خود را مثبت کنید. در این صورت، زندگی پر از عاطفه و آرامشی خواهید داشت. لازمه ی این تغییر، آن است که احتمال بهتر شدن را غیر ممکن ندانید.
  • یادتان باشد شرکت در کار گروهی، حس همدلی و همکاری شما را پرورش می دهد و در نهایت باعث رشد عاطفی شما می گردد
  • انعطاف پذیری در مقابل خواست دوستان، خانواده و اطرافیان توان سازگاری شما را بالا برده و ‘گذشت’ زندگی مشترک را برایتان آسان تر می سازد.
  • اگر شما در ابراز احساسات مثبت خود به دیگران دچار مشکل هستید، بهترین تمرین این است که ابراز احساسات قلبی خود را از نزدیک ترین افراد خانواده شروع کنید، در غیر این صورت در آینده دچار مشکل می شوید.
  • افراط در ابراز احساسات، نشانه ی رشد عاطفی نیست. توجه داشته باشید احساسات خود را در چه زمان، کجا و نسبت به چه کسی بروز می دهید.

بلوغ فرهنگی

تصور این که هر چه فرد تحصیلات بالاتری داشته باشد، از فرهنگ بالاتری نیز برخوردار است، تصور غلطی است. تحصیلات می تواند در بلوغ فرهنگی فرد اثر گذار باشد اما به تنهایی کفایت نمی کند.

البته باید توجه داشت موارد زیر تنها شرایط اولیه ازدواج هستند، این موارد لازم اما نه کافی برای ازدواج هستند، شرایط اقتصادی، سن و تشابهات بین طرفین از دیگر موارد هستند، لازم است که برای مشاوره پیش از ازدواج حتما به یک روانشناس خوب در تهران مراجعه کنید.


آیا نوع شخصیت خود را می دانید؟؟

شخصیت


شخصيت مجری و همیشه در کار:

این گونه شخصیت ها، در کودکی به دلیل انجام بعضی کارها و یا بهتر بودن در انجام بعضی کارها، عشق و محبت فراوانی نصیب شان گشته است. احتمالا برای آنها تلاش زیاد و با انجام کار به خصوصی، شرطی برای دریافت عشق و سپاس گزاری بوده است. آنها مدام سعی دارند از عهده انتظارات دیگران برآیند و حتی با میل خود، بیش از انتظارات مردم به آنان خدمت کنند. آنها همیشه فکر می کنند.

برای به انجام رساندن کارها، باید تحت فشار باشند و با پشتکار زیاد  تلاش کنند. به همین دلیل حتی زمانی برای استراحت خود در نظر نمی گیرند. آنان نمی توانند هیچ گونه ضعف و حماقتی را در خود و دیگران تحمل کنند. به همین دلیل هم مستعد انتقاد و عیب جویی می باشند.
این نوع اشخاص در نهان احساس می کنند هرگز نمی توانند به اندازه کافی خوب باشند. چون فکر می کنند همیشه جای رشد و ترقی وجود دارد. این گونه افراد به خاطر ترس نهفته شان از طرد شدن توسط مردم و ترس از دست دادن انگیزه های رفتاری شان، ممکن است به افراد و موقعیتها وابستگی زیادی پیدا کنند.
این افراد نیازمند به استراحت بیشتری هستند و باید این مطلب را درک کنند حتی در زمانی هم که هیچ کاری انجام نمی دهند، می توانند مورد عشق و محبت قرار بگیرند. آنها باید بیشتر به تعطیلات بروند، کتاب های رمانتیک بخوانند و به خودشان استراحت بدهند. چرا که هیچ یک از کارهایی که انجام میدهند، به فشار خون بالا نمی ارزدا

شخصیت عیب جو و منتقد:

فکر و ذهن این اشخاص مدام مشغول بافتن، خاطر نشان کردن و صحبت کردن در مورد خطاهای دیگران است. آنها از عیب جویی و کوچک کردن اطرافیان شان لذت می برند.
این افراد احتمالا از بخشی از وجود خود متنفر هستند و این کیفیت را روی بقیه ی افراد انعکاس می دهند و سپس با اغراق؛ شروع به انتقاد، عیب جویی و قضاوت در موردشان می کنند.

آنها هر زمان که خود از مورد قضاوت واقع شدن بترسند، با یک سلسله از قضاوت ها و داوری هایی که اغلب به طور آشکاری طعنه آمیز میباشد پیشاپیش شروع به مقابله به مثل می کنند. بهترین دفاع برای آنها یک حمله ی انتقادی قوی است.
فکر و ذهن شخصیت منتقد، به طور مطلق عوض کردن و تنبیه کردن دیگران است. واقعیت این است که ذهن نیمه هشیار این افراد، در تلاش برای عوض کردن خودشان است. آنها احساس کاستی ها و کمبودهای خود را، با اثبات نقص و اشکال در دیگران؛ تسکین می دهند.
اگر شما دارای این خصیصه هستید، شروع به مشاهده ی خویش در قالب تمام اشخاصی کنید که از آنها عیب جویی می کنید و مورد قضاوت شان قرار می دهید. خودتان را در جای آنها تصور کرده و ویژگی مشترک تان را با آنان پیدا کنید. سپس خودتان و آنها را برای کامل نبودن ببخشید.

همان زمان که به دنبال استدلالهایی در جهت تمایز خود از آنان هستید، سعی نمایید دلایلی برای ارتباط با آنها پیدا کنید و نقاط مشترکتان را با آنها شناسایی نمایید.

شخصيت لاف زن:

شخصیت لاف زن

افراد صاحب این شخصیت، همیشه اعتماد کم و خودباوری پایین خود را به وسیله ی بزرگ کردن حقایق و یا خودنمایی جبران می کنند. این اشخاص در حین رشد و بزرگ شدن، یاد گرفته اند برای جلب دیگران، بایستی ماجراها را به صورت پرشور و غلوآمیز بیان کرده و حقایق را بزرگ نمایند.

شخص لاف زن هیچ نقشه ی قبلی برای دروغ گفتن ندارد و گفته هایش به صورت غیر ارادی بیان می گردد. به نظر او حتی یک  واقعیت ، هم که خود به خود جالب است، باید بزرگ تر جلوه داده شود.
شخص لاف زن در اعماق وجودش احساس می کند که به اندازه ی کافی خوب نیست تا توجه وعشق دیگران را جلب نماید. او حس می کند بیان خود حقیقت، به تنهایی برای شناخته شدن و مورد استقبال قرار گرفتن، کافی نمی باشد. به همین دلیل هم ، حقیقت را بزرگ تر جلوه داده و تحریفش می کند.
شخص لاف زن هرگز نمی تواند به عشق دیگران اعتماد کند، چون در اعماق وجودش میداند که دروغ می گوید. نزدیکان و خویشاوندان این اشخاص بیشتر متوجه مرموز بودن آنان و حالت تدافعی که آنها به خود می گیرند، میباشند.
آنان هرچه بیشتر لاف بزنند و خودستایی کنند، کمتر به توجه و تشویقی که دریافت می کنند، اعتماد می نمایند.
این گونه شخصیت ها باید به تدریج صداقت را در گفتارشان رعایت کنند. آنها باید کسانی را بیابند که به راستی به ایشان توجه نشان بدهند.
این افراد باید تمام دروغها و ظاهر سازی هایی را که در گذشته انجام داده و به خاطر می آورند، با دوستان و اشخاص مورد اعتمادشان، در میان بگذارند و مشاهده کنند در زمانی هم که حقیقت را بیان می کنند و راستگو می باشند، مورد مهر و محبت قرار می گیرند. آنان نیاز به واکنش صادقانه و بدون تناقض دارند. آنها باید به تدریج اعتماد کردن به خود و دیگران را بیاموزند.

شخصیت مورد تعدی:

این تیپ شخصیت ها عموما در سنین پایین به شدت صدمه خورده و به همان دلیل مقدار زیادی محبت و هم دردی دریافت کرده اند.
شخص بلا دیده احساس می کند شایستگی دریافت عشق را ندارد، مگر این که رویداد و یا اتفاق غم انگیزی برایش رخ دهد. هر زمان حادثه ی ناگواری برای او روی دهد، شما می توانید شرط بندی کنید که نقل داستان فلاکت خود را ساعت ها به درازا می کشاند.
اگر شما از آن دسته کسانی هستید که با عنوان کردن داستانهای مورد ظلم قرار گرفتن تان، عشق و همدردی زیادی از جانب بقیه کسب می کنید؛ مراقب باشید. چرا که مطابق با الگوی دریافت عشق، بر مبنای «سختی کشیدن و رنج بردن» عمل می کنید.

اگر حوادث قبلی شما هم کهنه شده باشد، با عجله شروع به خلق داستان های جدید می نمایید. حتی ممکن است از بیمار شدن به عنوان راهی برای دریافت عشق و محبت بیشتر، استفاده کنید.
این گونه اشخاص، در زندگی احساس عجز می کنند و سعی دارند مردم را به وسيله القای احساس تقصير، تحت کنترل خود در آورند.
اشخاص بلا دیده از قبول هر گونه مسئولیتی برای زندگی شان سر، باز می زنند. بنابراین به طور کاملا ناخودآگاه مردم را مجبور به خشنود کردنشان می کنند.
صاحبان این گونه شخصیت ها باید بیاموزند که با قبول مسئولیت، تواناییهای شخصی خودشان را در زندگی افزایش دهند. آنها باید خشم سرکوب شده و انباشته ی خود را برطرف کرده و تمرین کنند دیگران را ببخشایند.

شخصيت مطيع و نارنين:

این گونه اشخاص؛ همیشه ساز گار، خوش خلق، شاد و مسرور هستند. آنان دوستی های خوبی ایجاد می کنند و اغلب، تعداد زیادی دوست و آشنا دارند. این گونه افراد در گذشته آموخته اند در زندگی، اطاعت و پیروی برای شان پاداشی به همراه دارد. آنها به هر قاعده و قانونی به طور مکانیکی و بدون حس و فكر تن در میدهند.

صاحبان این شخصیت، به قصد خشنود سازی دیگران، همیشه آن چه را که «باید» انجام دهند، انجام میدهند و به همه بله می گویند. این اشخاص هرگز عصبانی نمی شوند و همیشه هر شرایطی را قبول کرده و خود را با آن سازگار می نمایند. آنها هرگز کاری انجام نمیدهند که موجب دردسر شود. شخص ملاحظه کار، در ظاهر شاد و از این که در میان یک جمع است، راضی به نظر می رسد اما خود را در درون، تنها و توخالی احساس می کند.


او از “خود بودن”، وحشت دارد، چون می داند انجام آن چه موافق با احساساتش است، خطر عدم تأیید و مخالفت دیگران را در بر دارد. او در حالی که همه چیز را درست و طبق رسم و عادت انجام میدهد خود را در خفا؛ بی اختیار، فریب خورده، دل مرده و کسل احساس می کند. شخص ملاحظه کار همواره گرفتار است. او هرگز نمی تواند سرپوش از روی احساسات خود بردارد، چون دیگران در می یابند که او آن قدرها نجيب و مؤدب نبوده است.

او از طرفی دیگر به وسیله ی این تواضع و نجابت، به طور موفقیت آمیزی؛ منحصر به فردیت خود را سرکوب می کند و تبدیل به یک عنصرا غیر خود ، می گردد. این اشخاص نیاز به تمرین «نه گفتن دارند. آنها باید خشم شان را بیان کنند و این خطر را کرده و نشان دهند در واقع آن قدرها هم که نشان می دهند، خوب نیستند. آنان باید ببیند که اطرافیان در هنگام مطيع نبودن، باز هم آنها را دوست میدارند و حتی به خاطر واقعی بودنشان، احساس نزدیکی بیشتری به آنان می کنند.

شخصیت از خود راضی و حق به جانب:

صاحبان این شخصیت آموخته اند، اگر اشتباهی کنند مردم آنها را دوست نخواهند داشت و آنها را انسانهای نالایقی به حساب خواهند آورد.
آنان تمام کوشش خود را برای درست انجام دادن امور به کار می برند تا به هر قیمتی شده مورد محبت قرار گیرند. آنها هرگز به خود اجازهی اشتباه کردن نمیدهند، چون به گردن گرفتن اشتباهات و کاستی ها برای ایشان به معنای از دست دادن عشق دیگران است و این برای آنها بسیار دردناک می باشد.

این افراد معمولا دیگران را به اشتباه وا می دارند تا بدین وسیله حقانیت خود را ثابت کرده باشند.

تیپ های حق به جانب برای هر کاری که انجام میدهند، عذر و بهانه ی عاقلانه ای می آورند. آنها می توانستند آموزگاران خوبی باشند. سعی نکنید خود را با این شخصیت ها درگیر مباحثه نمایید چرا که همانند یک سخنران، خطابه ای در جهت تأیید سخنان خود و اثبات نادرستی و اشتباه شما، سر می دهند.
صاحبان این تیپ شخصیت ها، باید تمرین کنند زمانی که اشتباهی مرتکب میشوند و می خواهند بهانه ای آورند تا آن را توجیه کنند؛ همان جا مچ خود را گرفته و معذرت خواهی، نمایند. دلیل تراشی راه های مطلوبی برای این افراد می باشد تا با کمک آنها احساس اشتباه و تقصیر نکنند. این افراد باید بدانند حتی اگر اشتباهی هم بکنند، دیگران آنان را دوست خواهند داشت.

شخصیت عصبانی:

این گونه اشخاص، اهل نزاع و کشمکش هستند. برای آنان عصبانیت یک وسیله ی دفاعی می باشد که تصور می کنند به کمک آن می توانند مانع از بروز فلاکت و بدبختی شوند.
شخص عصبانی در درون، احساس عدم کفایت می کند و همیشه سعی دارد خود را حفاظت کند. او برای جبران این کمبود، از احساس رضایت از دنیای خارج، خودداری می کند. هیچ چیز نمی تواند او را خشنود سازد و کاستی هایش را در هر جایی منعکس می کند.

بنابراین احساس او نسبت به عالم، يأس و تلخکامی است. شخص عصبی احساس می کند توسط زندگی مورد سوء استفاده واقع شده و مدام در تلاش است تا حقش را پس بگیرد.


او خیلی سریع عصبانی می شود و تمام ظلم هایی را که به او شده به خاطر میسپارد. او از کمبودها و ناکامی های دیگران خشنود می شود، بنابراین به طرز افراطی رقابت جو می گردد. افرادی با این نوع شخصیت، برای پوشاندن احساسی کمبود و ناراحتی های خودشان، همیشه درگیر خشم و نکوهش هستند.
آنها باید بدانند که سزاوار عشق هستند. حتی اگر در قسمت هایی نقص و کاستی داشته باشند.

شخصیت ریاکار:

این اشخاص نقش های زیادی بازی می کنند، به طوری که خودشان هم نمی دانند چه کاره هستند! پشت هر ماسکی که بر چهره دارند، نقاب دیگری وجود دارد. این تیپ اشخاص برحسب آن الگوهایی که مردم می پذیرند و مورد استقبال قرار میدهند، نقش بازی می کنند. آنان به هیچ عنوان وارد بحث و گفتگو با مردم نمی شوند.
این اشخاص در جلب توجه و محبت مردم تبحر فراوان دارند و رفتارشان طوری مردم را تحت تأثیر قرار میدهد که عموم مردم آنها را دوست دارند. آنان به خاطر بازی کردن مکرر نقش هایی که مردم می پسندند و طالب آنها هستند، تبدیل به اشخاص متقلب و دغل کار کامل می شوند.

شخص دغل کار احتمالا در سنین رشد، هرگز تشویق و تقدیری دریافت نکرده است. به همین دلیل تصمیم گرفته به منظور به دست آوردن عشق و محبت، کس دیگری غیر از خودش بشود؛ کسی که دیگران از او می خواهند
متأسفانه او به عشق و قدردانی هیچ کس اعتماد ندارد. چون در اعماق وجودش میداند که یک حیله گر و مکاری بیش نیست و مردم از خود واقعی او خبر ندارند.

شخصيت خجالتی:

عکس العمل شخص کم رو در رابطه با مردم، بر پایه ی ترس بنا گردیده است.
شخص خجول از انتقاد می هراسد و از این که به عنوان یک شخص ناکام ارزیابی شود؛ وحشت دارد. او بسیار نگران طرد شدن از جانب مردم است و از دریافت عشق و محبت از سوی دیگران چندان مطمئن نیست. این فکر در سر او فرو رفته است که مردم فقط تحت شرایط خاصی او را می پذیرند و در غیاب آن شرایط، طردش خواهند کرد.

او ممکن است یک موسیقی دان عالی و با یک بازی گر بسیار خوب روی صحنه باشد ولی در خارج از صحنه، تبدیل به همان انسان خجالتی و عاری از اعتماد به نفس و متزلزل می گردد.
اساس واکنش شخص خجالتی با مردم، بر پایه ی ترس بنا شده است. او مطمئن نیست که مورد مهر و محبت مردم قرار می گیرد.
شخص خجول باید یاد بگیرد که دل به دریا بزند و صحنه ای را که از انجام آن ترس دارد، در نظر مجسم سازد و سپس آن را عملی نماید تا به این ترتیب اعتماد به نفسش افزایش یابد و ترسش زایل گردد. او احتیاج دارد بیشتر معرفی شود و بیاموزد که به خود و دیگران اعتماد کند.

شخصيت خودنما:

این اشخاص بر این باورند که دارایی ها و اعمالشان، ناتوانی های شان را در « خود واقعی بودن » جبران خواهد کرد.
اشخاص خودنما در صدد هستند که با ثروت و دارایی های شان، فقدان عزت نفس و خودباوری خود را جبران کنند و امید دارند امکانات مادی، عشق و قدردانی را که شدیدا به آن نیاز دارند، فراهم کند.
برای شخص خودنما و فضل فروش، پول، سمبل و نشانه ای از عشق است و می ترسند بدون داشتن آن، عشق را از دست بدهند. این افراد نمی توانند عشق را به طور طبیعی کسب کنند، بنابراین سعی می کنند آن را بخرند.

آنان قادر نیستند به طور مستقیم احساساتشان را در میان بگذارند ولی آن را به وسیله دادن و یا بالعکس دریغ کردن هدایا و چیزهای مادی، بیان می دارند. شخص خود نما معتقد است ثروت و دارایی اش می تواند کاستی او را در خود بودن ، جبران کند.
متأسفانه شخص فضل فروش و خودستا هرگز به ارزش عشقی که دریافت می کند، پی نمی برد. چون می داند به خاطر کارهایی که می کند و به خاطر ثروت و مایملکش مورد مهر و محبت واقع شده، نه به خاطر وجود خودش. او همیشه حس می کند مورد سوء استفاده قرار گرفته و از او قدردانی نشده است.
این افراد باید بیان احساساتشان را تمرین کنند و اجازه دهند تا مردم ببینند که آنها در درونشان چه کسانی هستند. آنها باید به درون خود نگریسته و ارزش و استعدادهای شان را دریابند و صورت ظاهری زندگی را رها کنند و به این ترتیب یاد بگیرند که به خاطر آن چه که هستند، می توانند مورد عشق قرار گیرند، نه به دلیل آن چه که دارند و یا انجام میدهند.

شخصيت گوشه گیر:

این گونه اشخاص همیشه در حال اثبات و نیاز نداشتن به دیگران ، هستند. آنها در جایی از کودکی و سنین رشد خود، عشق و سیاسی را که میخواستند، دریافت نکرده اند. بنابراین تصمیم گرفته اند که اصلا نیازی به آن نداشته باشند. آنها آموخته اند که خودکفا باشند.

شخص منزوی در درون، انسان حساس و نگرانی است که بارها صدمه خورده است. او آموخته برای رهایی از احساسات دردناک خود، باید بیخیال و بی تفاوت باشد. او به خاطر نیاز فراوانش به عشق، احساس خطا و گناه می کند و به همین دلیل این نیازها را انکار می کند. “من خودم به تنهایی می توانم کارها را انجام دهم.”، “من به تو نیاز ندارم.” او این جملات را با افتخار اعلام می کند.

چون که به طور واضح نیازهای خود را بیان نمی کند، مدام سرخورده و مأيوس بوده و در روابط خود با سایرین، آزرده و رنجیده خاطر می شود. به دلیل موظف بودن نسبت به برآورده کردن نیازهای همسرش، ناراحت است، همان طور که از داشتن نیاز و احتیاج در خودش خوشش نمی آید. از نظر شخص منزوی نیازمند بودن، به معنای «ضعف» است.
برای این تیپ افراد راحت ترین کار این است که از ارتباطات و معاشرت با اشخاص اجتناب کرده و تنها زندگی کنند. شخص گوشه گیر هرچه بیشتر نیازهای خود را حس می کند، بیشتر از مردم فاصله می گیرد. به این ترتیب عشق و محبتی را که به آن نیاز دارد، پس میزند. .
او باید بیاموزد نیازهایش را با دیگران در میان گذارده و غم و اندوه خودش را نشان دهد. هم چنین بایستی سرخوردگیها و انتظارات نهانی اش را برای سایرین آشکار کند. هر زمان که شروع به اوقات تلخی و انزوا طلبی کرد، باید کسی را پیدا کند که به او توجه نشان میدهد تا احساساتش را با او در میان بگذارد. او هم چنین باید بیاموزد که نیاز کلمه ی زشتنی نیست و کسانی را بیابد که بتوانند نیازهای او را به عشق و قدردانی برطرف نمایند.

شخصيت فداکار:

شخص فداکار فکر می کند عشق ورزیدن به معنای قربانی کردن خود و یا از حق خود گذشتن برای دیگران است. احتمالا والدین این شخص در حین رشد، مدام زحمات و فداکاری های شان را به او گوشزد کرده و خاطر نشان کرده اند که انتظار همان کارها و تلاش ها را از جانب او دارند.

برای این نوع شخصیت عشق ورزیدن یک موضوع ناخوشایند و ملال انگیز است، چرا که برای نشان دادن عشق باید کارهایی انجام دهد که تمایلی به آنها ندارد و کارهایی را که دوست دارد؛ رها نماید.
شخص ایثارگر هرگز نمی تواند خودش باشد. چون این کار به نظر او خودخواهی محض است. به نظر او ایثار به معنای ارایه خدمت بدون قید و شرط نیست، بلکه این عمل به معنای از حق خود گذشتن و خود را ندیده گرفتن با انتظار دریافت متقابل همان چیز می باشد.

شخص از خود گذشته انتظار دارد فردی که محبت او را دریافت نموده، با تلاش سختی که هم پایه ی کار اوست، آن عشق را به او برگرداند. شخص فداکار باید بار سنگینی را که با عشق و رابطه ی درست اشتباه گرفته، بر زمین بگذارد.
او باید خشم فزاینده اش را نسبت به والدین و اطرافیان التیام بخشیده و آنها را ببخشاید و بیاموزد عشق را بدون انتظار برگشت نثار کند و به خاطر بسپارد نباید تمام مدت از نیازهای خودش صرف نظر و از تمایلاتش چشم پوشی نماید.
***تا وقتی آگاه نباشید چه شخصیت ی دارید و چه می کنید، هیچ شانسی برای تغییر خود ندارید و ناگزیر به ادامه راه قبلی خود هستید. برای آگاهی و تغییر بیشتر در زمینه شخصیت ی خود به یک روانشناس خوب مراجعه کنید.

افسردگی پس از زایمان

افسردگی پس از زایمان

هنگام حاملگی سطح هورمون استروژن و پروژسترون بسیار بالا است و پس از زایمان به طور قابل ملاحظه ای کاهش می یابد. این تغییر ناگهانی، گاهی باعث بروز افسردگی می شود. تقریبا نیمی از کل مادرانی که تازه زایمان کرده اند به افسردگی زایمانی یا افسردگی پس از زایمان مبتلا می شوند. ۱۵٪ آنها به افسردگی خفیف یا متوسط و از هر ۵۰۰ نفر یک نفر به افسردگی شدید مبتلا می شوند.

افسردگی خفیف پس از زایمان

نیمی از مادرانی که تازه زایمان کرده اند، ممکن است به افسردگی پس از زایمان مبتلا شوند. معمولا روز سوم پس از زایمان ممکن است مادر تحریک پذیر شده و مقداری گریه کند. این افراد معمولا در پایان هفته اول پس از زایمان دوباره به حالت قبلی خود باز می گردند و همه آنها مدتی به حمایت، درک و ابراز محبت نیاز دارند.

افسردگی متوسط پس از زایمان

افسردگی دراز مدت پس از زایمان رایج است و این نوع افسردگی اغلب مورد بی توجهی قرار می گیرد چراکه آن را به پای سازگاری با مسئولیت های جدید یا بیداری های شبانه برای محافظت کودک می گذارند. شدید ترین نوع افسردگی مدت کوتاهی پس از تولد بروز می کند، اما افسردگی هایی که زیاد شدید نیستند و ازهمه رایج تر هستند در فاصله بین دو هفته تا یکسال بعد بروز می کنند. گاهی نیز تقریبأ زمانی آغاز می شود که حمایت و توجه دوستان و خانواده به تدریج کاهش می یابد .

ممکن است علائم این افسردگی نسبت به انواع دیگر آن نامشخص تر باشد. مادران اغلب بسیار مضطرب و نگران هستند، خصوصا نگران وضعیت سلامتی و تغذیه مناسب نوزادشان و به نظر می رسد که مادر خود را کاملا مقصر می داند و علاوه بر خستگی و زودرنجی مداوم، از خود نیز انتقاد می کند. افسردگی پس از زایمان را نمی توان تنها با تغییرات هورمونی توجیه کرد زیرا تغییرات هورمونی اغلب مدت زیادی قبل از شروع افسردگی به وجود می آید. ممکن است این تغییرات مادر را برای ابتلا به افسردگی مستعد سازد. با این حال، عوامل اجتماعی نیز در این امر بسیار اهمیت دارند.

به طور کلی خصوصا پس از زایمان یا حاملگی سخت و زمانی که واقعیت مادر شدن یا تغییر نقش(مادر شدن ) مطابق با انتظارات مادر نباشد و یا وقتی که با تولد نوزاد مشکلاتی روابط خانوادگی ایجاد شود، خطر ابتلا به افسردگی پس از زایمان افزایش می یابد.

در اکثر مواقع، افسردگی پس از زایمان، به درمان نیاز دارد.

تحقیقات نشان داده است که داروهای ضد افسردگی و درمان شناختی – رفتاری هر دو موثر می باشند. اکثر داروهای ضد افسردگی را می توان هنگام شیردهی مصرف کرد.

هنگام درمان افسردگی پس از زایمان، همکاری همسر و درک اتفاقات پیش آمده توسط او معمولا مفید خواهد بود. در بعضی مواقع، پدران نیز به حمایت نیاز دارند. خطرابتلا به افسردگی در پدرانی که دارای همسرانی افسرده هستند وجود دارد. درمان باعث تغییرات قابل ملاحظه ای در روند بهبودی می شود. مادرانی که تحت درمان افسردگی پس از زایمان قرار می گیرند، در اغلب موارد به طور کامل بهبود می یابند، درحالی که احتمال بهبودی در مادرانی که تحت درمان قرار نگرفته اند ۵۰%  است .

افسردگی شدید پس از زایمان

معدودی از مادران در دو هفته اول بعد از تولد به نوعی افسردگی غیرعادی شدید پس از زایمان دچار می شوند. این بیماری بیشتر پس از اولین حاملگی و در مادرانی که قبلا به بيماری روانی مبتلا بوده اند یا در خانواده، بیمار روانی داشته اند دیده می شود. اعتقاد بر این است که تغییرات هورمونی ممکن است در افراد مستعد به افسردگی باعث تحریک این بیماری شود .

در افسردگی شدید، مادر نمی تواند واقعیات را درک کند و ممکن است دچار توهم و خیالات باطل شود. در این وضعیت، نوزاد در معرض خطری حتمی قرار می گیرد و دیده شده است که مادران مبتلا به افسردگی شدید، نوزادان خود را کشته اند. بعضی از مادران افسرده فکر می کنند که دنیا آنقدر بد است که باید فرزندشان را از بدبختی دنیا نجات دهند در حالی که مادران دیگر فکر می کنند، کودکشان عیب و ایرادی دارد، در نتیجه مرگ ترحم آمیزی را برای او فراهم می کنند.

هنگامی که شرایط تا این حد خطرناک و جدی می شود ممکن است مادر را برای درمان در بیمارستان بستری کنند،خصوصا وقتی که خطر آسیب به خود مادر یا نوزاد توسط مادر را حس کنند. مکان ایده آل برای درمان، بخش مادر و نوزادان بیمارستان است که او می تواند در کنار نوزادش باشد و پرستاران می توانند او را در مراقبت از نوزاد یاری کنند.

درمان معمولا به وسیله داروهای افسردگی انجام می شود و ممکن است توهمات و کژ پنداری مادران را با انواع دیگر درمان ها، درمان کنند.

معمولا هنگام درمان دارویی می توان نوزاد را از طریق شیر مادر تغدیه کرد، اما به طور قطع، مقدار کمی از دارو در شیر مادر وارد میشود. در صورت نیاز به دوز دارویی بالا یا در صورت حساسیت آشکار نوزاد به داروها و عدم امکان استفاده از داروی دیگر، ممکن است تغذیه از راه شیر مادر قطع و نوزاد را از طریق شیشه تغذیه کنند.

به دلیل حساسیت شدید نوزاد به ليتیم، مادرانی که تحت درمان با لیتیم هستند باید تغذیه نوزاد را با شیر مادر قطع کنند. بعضی از پزشکان، برای درمان افسردگی شدید پس از زایمان ، شوک درمانی را پیشنهاد می کنند. این درمان به سرعت ثانیر خواهد گذاشت و مادر را قادر خواهد ساخت تا با فرزندش ارتباط عاطفی برقرار کند. اکثریت کثیری از مادران با قرص درمان می شوند .

اگر مادری به افسردگی پس از زایمان مبتلا شود، به احتمال زیاد به خوبی معالجه خواهد شد، اما پس از حاملگی های دیگر خطر ابتلا به افسردگی وجود دارد. این مادران در صورت ابتلا به افسردگی پس از زایمان، قبل از آوردن نوزاد بعدی، باید پزشک خود یا ماما را از موضوع با خبر سازند تا پزشک آنها را معاینه و در صورت نیاز، تحت درمان پیشگیرانه و فوری قرار دهد. در این نوع افسردگی و در انواع دیگر آن وجود یک روانشناس خوب در کنار تیم پزشکی الزامی است.

فواید مراقبه چیست؟

فواید مراقبه چیست؟

فواید مراقبه چیست؟ خواه با فشار روانی عمده و کنترل ناپذیر مانند داغدیدگی و یا با مشکلات و چالش های روزمره زندگی روبرو باشیم، یک راه کنار آمدن این است که توجه خود را به چیزی غیر از نشخوارذهنی و افکار مرتبط با فشار روانی متمرکز سازیم و در عین حال که وجود آنها را انکار نمیکنیم، فعالانه خود را از آنها جدا کنیم.

این فرایند اساس انطباق های غربی شده اشکال عرفانی مراقبه شرقی مانند کاهش فشار روانی مبتنی بر تمرکز ذهنی، مراقبه متعالی جانکا بات زین و پاسخ آرمیدگی هربرت بنسونه (۱۹۷۵) است، همه این فنون مستلزم آن است که همه روزه در اوقات تعیین شده در محلی به دور از عوامل حواسپرتی ساکت بنشینم و سپس، در عین حال که می پذیریم انواع افکار(مثبت و منفی) ممکن است بر هشیاری مان وارد شوند، توجه خود را روی لحظه حاضر با یک محرک ثابت مانند تنفس خود یا کلام خدایی (مانترا) متمرکز سازیم.

سوالات روانشناسی خود را در منوی بالای صفحه (قسمت روانشناس خوب) می توانید مطرح کنید..

به جای اینکه افکارمان را فرونشانیم یا خودمان را به ورود و خروج آنها در هشیاری مان مشغول کنیم، فقط به مشاهده می پردازیم، در مراقبه مبتنی بر تمرکز ذهنی، ما فقط نقش یک مشاهده گر را ایفا میکنیم و محو شدن افکارمان را تماشا می کنیم. در این فن پی می بریم که بخشی از افکار خودمان نیستیم، بلکه رها هستیم تا آنها را مشاهده کنیم. ما همچنین تشخیص می دهیم که افکارمان حقیقت نیستند و لذا مجبور نیستیم آنها را واقعی تلقی کنیم.

احتمالا این مطلب نیز برای شما جالب است: پیشگیری از افسردگی

حال می خواهیم بدانیم فواید مراقبه چیست؟

مجموعه عظیمی از شواهد علمی وجود دارد که نشان می دهد مراقیه، که این فرایند را دربر می گیرد، بر نشاط روانی آنی و بلند مدت بسیاری از افراد سالم و کسانی که مشکلات سلامت روانی و جسمی دارند، تأثیر مثبت دارد (مرفی و دانران، ۱۹۹۹؛ شاپیرو و همکاران، ۲۰۰۲)، در کوتاه مدت به کاهش انگیختگی فیزیولوژیکی و حالت روانی مثبت می انجامد و در بلند مدت به سلامت بهتر منجر می شود.

تغییرات فیزیولوژیکی کوتاه مدت کاهش در ضربان قلب و میزان تنفس، افت در میزان نوسانات هدایت لحظه ای پوستی، پایین آمدن سطح کرتیزول و بالا رفتن میزان امواج آلفای LFG را شامل می شود. مراقبه در بلند مدت می تواند دامنه کارکردهای روانی از جمله کارکرد شناختی، خلاقیت و همدلی را بهبود ببخشد. مراقبه همچنین در دراز مدت می تواند در اداره وضعیت هایی مانند بیش تنشی و درد مزمن و وضعیت های روان شناختی مانند اضطراب و افسردگی کمک کند.

یک آزمایش مهم کنترل شده و مبتنی بر برنامه تمرکز ذهنی در مورد افرادی که افسردگی مزمن داشتند نشان داد که بازگشت بیماری در مورد کسانی که به مراقبه و تمرکز ذهنی پرداخنه اند در مقایسه با کسانی که به مراقبه و تمرکز ذهنی نپرداخته اند به یک دوم کاهش یافت.

آیا می دانید معروف ترین خواب در دنیا برای کیست؟

خواب
خواب

این خواب متعلق به فروید است و خود او این خواب را این گونه تعریف می کند:

«در اداره یا در انجمنی و یا در رستوران عمومی در سالن غذاخوری بودیم، سر میز غذا، غذایی مشترک که در وقت معین سرو می شد، و هرکس هزینه خود را میپرداخت… همه اسفناج میخوردند. خانم E بطرف من چرخید، و دست روی زانوی من گذاشت! من از اینکار خوشم نیامد و دست او را کنار زدم، ولی او بمن نگاه کرد و گفت شما همیشه چشم های قشنگی داشتید… سپس من تصوير مبهمی از عینک گرد روی دو چشم دیدم، که دایره آنها جلب توجه می کرد»

این نوشته را حتما بخوانید:  تعبیر خواب: بله یا خیر؟

تفسیر خواب فروید از دیدگاه خودش:

همه خواب این بود، یا لااقل همین اندازه در خاطرم مانده بود. در وهله اول می توانست بیهوده و پوچ باشد. افزون بر این موضوعاتش پاره * پاره بود. مادام E کسی بود که با او ارتباط دوستانه نداشتم و هرگز میل نداشتم که سر میز غذا با او باشم، او را سالها ندیده بودم و فکر نمی کنم که در روزهای قبل یاد او افتاده باشم. در داستان خواب نیز انگیزه برای صحبت با او نداشتم.

کار را بر این گذاشتم که نمایش خواب را به عناصر تشکیل دهنده آن تجزیه کنم و سپس در باره هر عنصر، خاطره و هر نوع حادثه ای که در مورد آن به یادم می آید آشکار کنم تا معنی این عناصر را با تداعی های آزاد ذهنم پیدا کنم و سپس معنی کل داستان را کشف کنم.

یادم آمد که حوادثی در شب قبل اتفاق افتاده بود، شب قبل در منزل کسی مهمان بودیم، یکی از مهمانان پیشنهاد کرد که شب مرا با تاکسی به خانه برساند، او میخواست که تاکسی قطعا تاکسیمتر داشته باشد، می­گفت از تاکسیمتر خوشش می آید زیرا در مسیر راه یک چیزی دارد که ذهن با آن مشغول می شود. وقتی در اتومبیل نشستیم راننده صفحه تاکسیمتر را بطرف ما چرخاند که مبلغ یازده هلر را نشان میداد، من به شوخی گفتم که هنوز سوار نشده یازده هلر پیاده شده ایم! و پس از آن سريعا بدهکاری ما بالا میرفت…

خاطره تاکسیمتر مرا به یاد خواب سالن غذاخوری میانداخت، شاید احساسی از خود محوربینی و خست در من زنده می شد، در آن وضعیت در تاکسی هر لحظه بدهکاری ما افزایش مییافت تا جایی که نگران می شدم که مبادا از موجودی جیب مان بیشتر شود. همانطوری که سر میز غذا خوری فکر می کردم به قدر پولم غذا نخورده ام و ناراحت بودن که بدهی من بیشتر از لذت غذا می شود (مثل اینکه هر لحظه نامه اعمالم سنگین تر می شد!) در این اندیشه بودم که این حالت، بدون اینکه با شعر گوته شاعر آلمانی رابطه تنگاتنگی داشته باشند، شعری را برایم تداعی نمود:

ما را بدنیا آورده و نعمت زندگی مرحمت کرده اید ، ولیکن ما را . بدهکار، گناهکار و بیچاره میسازید».۱

خاطره دومی بطور ناگهانی پیرامون میز غذاخوری یادم آمد،

چند هفته پیش در یک کلبه روستایی در حومه شهر بودیم. من از رفتار زن عزیزم ناراحت بودم زیرا او با چند نفر از مهمانهایی که سر میز بودند و من از آنها خوشم نمی آمد خوش و بش می کرد. از او خواستم بیشتر به من توجه کند نه به افراد غریبه!… مثل این بود که من به اندازه ارزشم سر میز غذا پذیرایی نشده باشم!.

آنچه که اکنون بعد از اندیشه در مورد داستان خواب به یادم می آید در بدو امر در متن داستان و با یا بعد از تعریف کردن قصه خواب قابل کشف نبود بلکه یک فكر لحظه ای و الهام گونه برای کشف آن لازم بود. در واقع خانم E در خواب همان کاری را می کرد که من دوست داشتم زنم در بیداری بکند… اگر چه من هیچ قرابتی با خانم نداشتم ولی اگر این تداعی اندیشه را ادامه بدهم متوجه میشوم که مادام E دختر مردی بود که من به آن مرد بدهکار بودم.

حالا بوضوح میدیدم که بین مفهوم نهفته رؤيا Contenu latente و تداعی هایی بیداری از عناصر رؤيا که ناگهانی و لحظه ای به ذهنم می آیند ارتباط وجود دارد.

وقتی کسی انتظار دارد که دیگران برایش کاری انجام دهند و نیاز او را بر طرف کنند باصطلاح عوام به او حال بدهند، (آشپز، راننده و یا هر شغل دیگر …) و او تلافی نکند، ومثل ادم خسیس یا بخیل ناراحت است که باید پول بپردازد، به این آدم ساده لوح بطور تمسخرآمیزی میگویند: فکر میکنید که اینکار را برای چشم های قشنگ شما کرده اند!؟» .

اکنون و بدین طریق سخن خانم در خواب همیشه چشم های قشنگ داشتی» مفهوم دیگری پیدا می کند. ما انتظار داریم که مردم برای خود آیند من کاری بکنند مثل اینکه چشم و ابروی قشنگی داریم !. ما دوست داریم رفاه و لذت را مجانی بدست آوریم، ولی در سطح آگاه ضد آنرا ادعا میکنیم.

یادم آمد که من همیشه فکر می کردم که بیش از آنکه بدست میآورم پرداخت می کنم. و در برگشت از مهمانی نیز همین حال را داشتم اگر چه دوستم مرا تا منزل مشایعت کرد و هزینه را پرداخت ولی حتی در مورد پرداخت او بی تفاوت نبودم.

موضوع دیگر اینکه، همکاری که مرا به منزلش دعوت کرده بود، مبلغی به من بدهکار بود، اخیرا فرصت داشت که بدهیش را بپردازد، ولی من با گفتن اینکه به پول احتیاج ندارم، گذاشتم که فرصت پرداخت از دستش برود.

میزبان همکار چشم پزشک بود و در گذشته هدیه ای از من دریافت کرده بود که یک گلدان قدیمی که روی آن دو چشم کنده بودند، که عوام میگفتند برای رفع چشم زخم بوده است. شب مهمانی راجع به چشم پزشکی صحبت کرده بودم و بیماری را به او معرفی کردم که نیاز به عینک داشت.

حالا تقریبا همه عناصر خواب را شناخته بودم و فهمیدم که همه آنها با ضبطها و دلمشغولیهای زمان بیداری من ارتباط داشته اند. معذالک منطقا من باید بپرسم که چرا «اسفناج» میخوردند؟ اسفناج حادثه دیگری را تداعی کرد که در روزهای اخیر در سر میز غذا رخ داده بود. وقتی که یک کودک، کسیکه دقیقا می توان گفت که چشم های قشنگی داشت، از خوردن اسفناج امتناع می کرد، و این شبیه کار من در کودکی بود که بمدت طولانی از اسفناج بدم میآمد تا اینکه در سال های بعد اشتهای من تغییر کرد بطوریکه حتی در یک مدتی اسفناج غذای محبوب من شد!.

ذکر نام این غذا یک قرابتی بین این کودک و گذشته مرا نشان میداد. اما در سر میز شام مادرش به این بچه شیطان میگفت: «خوشحال باش که اسفناج داریم» و سپس میگفت: «بچه هایی هستند که اسفناج گیرشان نمی آید!.»….. در اینجا بطور کلی وظایف والد را نسبت به فرزند به خاطر آوردم و این شعر معروف گوته شاعر برزگ آلمانی:

ما را بدنیا آورده از نعمت حیات برخودار میسازید و میگذارید که ما بیچاره ها گناهکار و بدهکار شویم».

تفسیر نهایی

در نهایت می توان گفت که خواب من مبتنی بر این بود که همسر من به مهمان غریبه توجه می کرد و وقت خود را برای دیگران صرف می کرد. من از این رفتار او احساس رنج داشتم. میخواستم با قیمتی که به عنوان شوهر میپردازم، به من محبت کند. این میل در خواب بدینگونه برآورده شد که موضوع و عامل آن برعکس شده بود. آن خانمی که من اساسا دوست نداشتم جانشین زنم شده و بطرف من آمده بود و دست روی پای من گذاشته بود

روانشناس کودک خوب

روانشناس کودک خوب در تهران

روانشناس کودک خوب: دنا کلانی روانشناس و درمانگر کودک و نوجوان با سابقه درمان بیش از ۱۰۰۰ کودک و نوجوان

برای تعیین وقت و هماهنگی برای مشاوره با خانم دنا کلانی با شماره 22797836 می توانید تماس بگیرید.

  • کارشناسی ارشد روانشناسی از دانشگاه علامه طباطبایی تهران با معدل الف
  • روانشناس متخصص کودک و نوجوان
  • دانش آموخته مدرسه تیزهوشان(راهنمایی و دبیرستان)
  • رویکرد درمانی: شناختی رفتاری برای کودکان و نوجوانان
  • درمان اضطراب، افسردگی و وسواس در کودکان و نوجوانان
  • درمان کودکانی که دچار آسیب و تروما شده اند
  • درمان پرخاشگری و لجبازی کودکان و نوجوانان
  • مشاوره در زمینه سنجش استعدادهای کودکان
  • مشاوره و درمان کودکان و نوجوانان خجالتی و با عزت نفس پایین
  • آموزش مهارت های زندگی به کودکان و نوجوانان
  • عضو سازمان نظام روانشناسی و مشاوره جمهوری اسلامی ایران

روانشناس کودک خوب

روانشناس کودک خوب در تهران

یک روانشناس کودک خوب چه ویژگی هایی دارد؟

روانشناس کودک خوب کسی است که دارای مدارج علمی کافی و معتبر باشد، به مراحل رشد کودک و نظریه های این حوزه تسلط داشته باشد تا بتواند عوامل موثر بر رشد روان کودک را در نظر بگیرد و مداخله ای علمی برای تسریع و بهتر شدن بلوغ روانی کودک ارائه کند.

چه چیزهایی را باید در مورد افسردگی کودکان بدانیم:

درمان بین فردی: رویکردی که در آن درمانگر به نوجوانان کمک می‌کند تا یاد بگیرند چطور باید مشکلات رابطه‌ای‌شان که ممکن است در افسردگی‌شان نقش داشته باشند یا از آن نشئت گرفته باشند، را مدیریت و  مهار کنند.

توصیه انجمن روانشناسی امریکا این است که بهتر است روان درمانی همواره مؤلفه‌ای از درمان افسردگی کودکان و نوجوانان باشد.

داروها

بازدارنده‌های بازجذب سروتونین انتخابی (SSRIs) به عنوان گزینه ضدافسردگی اصلی برای کودکان و نوجوانان مبتلا به افسردگی به شما می‌روند. فقط دو بازدارنده بازجذب سروتونین انتخابی- یعنی پروزاک (فلوکستین) و لکساپرو (escitalopram)- برای استفاده در درمان افسردگی کودکان و نوجوانان مورد تأیید سازمان غذا و دارو هستند.

روانشناس کودک شما ممکن است یک بازدارنده بازجذب سروتونین انتخابی متفاوت یا یک بازدارنده بازجذب سروتونین-نوراپی نفرین (SNRI) را نیز تجویز کند، در صورتی که از نظرش این گزینه برای فرزند شما از همه بهتر باشد. که به این کار مصرف خارج از برچسب می گویند و روشی نسبتاً رایج است.

داروهای ضدافسردگی‌ و افکار خودکشی

در حالیکه داروهای ضدافسردگی‌ می‌توانند راه موثری برای درمان افسردگی کودکان باشند، اما مصرف آنها با عوارض جانبی جدی‌ای همراه است مانند افکار خودکشی در افراد زیر 25 سال. گرچه این عارضه جانبی نادر است، اما سازمان غذا و دارو امریکا (FDA) در حال حاضر می‌خواهد که حتماً روی جعبه همه داروهای ضدافسردگی‌ها هشدار در مورد افزایش احتمال خودکشی قید شود.

این بدان معنا نیست که داروهای ضدافسردگی نباید توسط افراد در این رده سنی مصرف شوند. بلکه صرفاً معنایش این است که این داروها باید با دقت تحت نظارت پزشکان و مراقبان مصرف شوند، بخصوص در یکی دو هفته اول بعد از شروع مصرف ضدافسردگی‌ها.

مقابله

برای موارد خفیف افسردگی، ایجاد تغییراتی در سبک زندگی اغلب می‌تواند راهی مؤثر برای رفع احساسات مربوط به افسردگی باشد. چیزهایی مثل پیدا کردن راههایی برای مدیریت استرس، انجام منظم ورزش جسمانی، استفاده از تکنیک‌های آرامسازی، و ایجاد یک سیستم حمایت اجتماعی قوی‌تر می‌توانند به بهبود حس کودک کمک کنند.

در ادامه برخی از گام‌های پیش فعالانه‌ای که یک روانشناس کودک خوب عنوان می کند که می‌توانید برای ترغیب مهارت‌های مقابله‌ای سالم و حمایت از سلامت روان بردارید را ذکر می‌کنیم:

  • در مورد اینکه مراقبت از جسم چگونه به مراقبت از ذهن هم کمک می‌کند صحبت کنید. توضیح دهید که خوردن مواد غذایی و انجام ورزش زیاد چقدر برای سلامت روانشان خوب است توضیح دهید.
  • اطمینان حاصل کنید که فرزندتان برنامه خواب ثابت و منظمی داشته باشد. قبل از رفتن به رختخواب دستگاهها را خاموش کنید و مطمئن شوید که فرزندتان به رختخواب می‌رود و هر روز سر ساعت معینی از خواب بیدار می‌شود.
  • به فرزندتان کمک کنید تا یک زندگی اجتماعی پر و تقویت شده داشته باشد بدون اینکه برنامه زمانی‌اش را بیش از حد شلوغ و پر کنید. مسئولیت‌هایی را برایش تعیین کنید و بخاطر مسئولیت پذیر بودنش به او پاداش بدهید.
  • به فرزندتان نحوه حل مسئله، و مدیریت هیجاناتشان به روش‌های سالم، و توسعه راهبردهایی که به آنها در مقابله با ناکامی و شکست کمک می‌کنند را آموزش دهید. در مورد سلامت روانی خودتان هم صحبت کنید و سالم ماندن را به اولویتی در خانواده‌تان تبدیل کنید.

در نهایت، تصمیم گیری در مورد اینکه چه گزینه‌های درمانی‌ای به کار بروند به عهده خود سرپرستان کودک است. والدین و کودکان باید حتماً در مورد درمان و خطرات احتمالی و مزایای هر گزینه آموزش ببینند.

بیشتر بخوانید: روانشناس خوب در تهران

حرف آخر

افسردگی کودکان می‌تواند تاثیری جدی بر زندگی یک کودک بگذارد، بنابراین همیشه باید مراقب علائم هشدار دهنده مبنی بر اینکه ممکن است فرزندتان افسرده باشد، باشید. با فرزندتان در مورد احساساتش صحبت کنید، و مراقب باشید که همچنان حمایتگر باشید و موضعی غیرقضاوتی اتخاذ کنید. خوشبختانه، مداخلات زودهنگام و مراجعه به روانشناس کودک می‌توانند کمک کنند که کودکان پیش از آنکه نشانه‌های افسردگی‌شان عوارضی جدی برای زندگی و توانایی عملکردی‌شان ایجاد کنند، به مسیر اصلی و درست زندگی خود برگردند.

روانشناس متخصص کودک

روانشناس متخصص کودک

روانشناس کودک

چه چیزهایی را باید در مورد افسردگی کودکان بدانیم

یک روانشناس متخصص کودک، کودکان و نوجوانان را ارزیابی و درمان می کند و آن ها به کودکان کمک می کنند تا با استرس هایی مانند طلاق، مرگ و انتقال خانواده یا مدرسه کنار بیایند. بیماران آن ها ممکن است شامل کودکانی با مسائل مختلف رشد از اختلالات یادگیری گرفته تا بیماری شدید روانی باشد. لیست جزئی از مشکلات درمان شده شامل اختلال نقص توجه، اوتیسم، وسواس فوبیا، ترس و اختلال سازگاری است. وقتی مجموعه ای از علائم پیچیده ارائه می شود بخشی از کار رسیدن به بهترین تشخیص است.

روانشناسی کودک یکی از چندین تخصص روانشناختی است که بر سال های شکل گیری متمرکز است. روانشناسان بالینی معمولاً بیشتر از روانشناسان مدارس آموزش بیشتری در زمینه درمان طولانی مدت بهداشت روان می بینند. برنامه های آن ها بیشتر از برنامه های روانشناسان رشد از نظر بالینی متمرکز است. روانشناسان بالینی کودک ارائه دهنده خدمات بهداشتی محسوب می شوند.

یک روانشناس متخصص کودک بیشتر در محیط های پزشکی کار می کند و  روانشناسان کودک ممکن است در مراکز سرپایی، سازمان های دولتی یا بیمارستان ها کار کنند و برخی از آن ها در عمل خصوصی هستند.

روانشناسی کودک چیست؟

روانشناسی کودک یک حوزه وسیع است که شامل چگونگی تغییر افراد در هنگام رشد از بدو تولد تا بلوغ است و سعی در توضیح چگونگی وقوع این تغییرات مهم دارد.

از آنجا که روانشناسی کودک بسیار گسترده است و سعی در پاسخگویی به بسیاری از سوالات دارد، محققان و پزشکان معمولاً توسعه را به مناطق خاصی تفکیک می کنند. به طور کلی اینها تمایل دارند که بر روی رشد جسمی، شناختی (تفکر، یادگیری، حافظه و غیره) و رشد اجتماعی و عاطفی کودکان ترسیم شوند. روانشناس متخصص کودک تلاش می کند تا از جنبه های رشد کودک از جمله نحوه یادگیری، تفکر، تعامل و واکنش احساسی کودکان به اطرافیان، پیدا کردن دوستان، درک احساسات و شخصیت ها، خلق و خو و مهارت های خود در کودکان درک کنند.

بهترین دکتر روانشناس در تهران

کودکان معمولاً به نقاط عطف رشد می رسند و این نقاط عطف منعکس کننده توانایی هایی مانند راه رفتن و صحبت است که توسط اکثر کودکان در سنین مشابه به دست می آید. از جمله ما علاقه مندیم که سعی کنیم چگونگی رسیدن کودکان به این نقاط عطف و عوامل فردی، اجتماعی و فرهنگی را در چگونگی رشد ما تحت تأثیر قرار دهند.

آموزش و تربیت روانشناس متخصص کودک

روانشناسی کودک از زیرمجموعه های روانشناسی بالینی است. افراد دکترای روانشناسی بالینی را دنبال می کنند و آن ها قبل از دریافت مدرک دکترا یک سال کارورزی می کنند. پس از فارغ التحصیلی آن ها قبل از دستیابی به مجوز کامل، یک سال اضافی را تحت نظارت تمرین می کنند.

دانشگاه گرند کانیون (GCU) آمریکا انواع برنامه های کارشناسی ارشد را در روانشناسی ارائه می دهد که براساس استانداردها و توصیه های تنظیم شده توسط انجمن روانشناسی آمریکا با تأکید بر موارد زیر تأکید شده است: روانشناسی پزشکی قانونی، روانشناسی عمومی، روانشناسی روانشناسی، روانشناسی سلامت، روانشناسی عوامل انسانی، روانشناسی صنعتی و سازمانی و مربیگری زندگی.

روانشناس متخصص کودک چه کاری انجام می دهد؟

روانشناسی کودک به درمان طیف گسترده ای از مسائل و اختلالات مربوط به کودکان و خانواده های آن ها اشاره دارد. روانشناساکه در درجه اول با کودکان کار می کنند آزمایشات را اننی جام می دهند، تحقیق می کنند و در جلسات درمانی با افراد، خانواده ها و گروه ها شرکت می کنند. روانشناسان کودک در کارهای خصوصی، مدارس، بیمارستان ها و سازمان های دولتی کار می کنند.

اختلالات عاطفی، ذهنی و رفتاری که بر کودکان تأثیر می گذارد ، غالباً متفاوت از بزرگسالان درمان می شوند. به طور معمول یک روانشناس متخصص کودک برای جلب اعتماد و صحبت صریح با یک مشتری خردسال به صورت فردی به فرد کار می کند. در بسیاری از موارد مراقبین کودک یا سایر افراد مهم (به عنوان مثال معلم، متخصص اطفال) در روند درمان نقش دارند.

برخی از روانشناسان کودک در محیط های بالینی که مستقیماً با مشتری های خود کار می کنند تمرین می کنند. سایر روانشناسان کودک در موقعیت های تحقیقاتی در داخل موسسات دانشگاهی، دولتی یا خصوصی کار می کنند. برخی از روانشناسان کودک که در مدارس کار می کنند بر چگونگی تأثیر اختلالات رفتاری و روانی بر یادگیری متمرکز هستند. آن ها ممکن است به دانش آموزان کمک کنند تا مشکلات خود را برطرف کنند برنامه های عملکردی را پیاده سازی و مشاوره ای برای معلمان و سرپرستان ارائه دهند. روانشناسان کودک هدف نهایی را برای هماهنگی مراقبت و بهبودی کودکان مبتلا به این اختلالات دارند.

 

درمان بی‌جنس‌گرایی

درمان بی جنس گرایی
The word asexuality. sexual identity

درمان بی‌جنس‌گرایی: مانند سایر گرایش های جنسی ، طیف وسیعی از روش ها برای درمان بی‌جنس‌گرایی در افراد وجود دارد. برخی از افراد بی‌جنس‌گرا روابط عاشقانه ای دارند که شامل رابطه جنسی نیست ، در حالی که برخی دیگر ترجیح می دهند به طور کلی از روابط صمیمی پرهیز کنند و در عوض بر روی دوستی و خانواده تمرکز کنند.

برخی از افراد بی‌جنس‌گرا احساس می کنند که همیشه می دانسته اند که بی‌جنس‌گرا هستند ، در حالی که برخی دیگر متوجه می شوند که گرایش جنسی آنها با گذشت زمان بر آنها تحمیل شده است. برخی از افراد ممکن است برای مدت کوتاهی بی‌جنس‌گرا باشند و سپس روابط جنسی را شروع کنند.

آسکشوالیتی یا بی جنس گرایی چیست؟

بی‌گرایش جنسی، یا آسکشوالیتی یکی از انواع گرایش‌های جنسی در افراد است که در آن فرد هیچ گونه جذابیت جنسی را نسبت به هیچ جنسیتی تجربه نمی کند و  دارای هیچ‌گونه تمایل جنسی نیست و هیچ گونه علاقه ای به داشتن رابطه جنسی با هیچ‌یک از جنسیت‌های دیگر ندارد. گفته می‌شود در حدود یک درصد از مردم جهان آسکشوال هستند.

آسکشوالیتی با «دوری از سکس» و «تجرّد» که رفتارهایی ناشی از انتخاب افراد هستند فرق دارد. آسکشوالیتی انتخابی نیست و فرد انتخاب نمی‌کند که عمل جنسی نداشته باشد بلکه هیچ علاقه‌ای به انجام اعمال جنسی ندارد. البته بعضی آسکشوال‌ها هم سکس دارند هر چند که اشتیاقی به آن ندارند.

اولین تحقیقات در مورد درمان بی جنس گرایی

در اواسط قرن بیستم آلفرد کینزی افراد را بر اساس گرایش جنسی‌شان از دگرجنس‌گرا (هتروسکشوال) تا همجنسگرا (هوموسکشوال) از ۰ تا ۶ دسته‌بندی کرد، این دسته‌بندی به مقیاس کینزی معروف است. در این مقیاس کینزی یک گروهی را هم اضافه کرد به نام «ایکس» این گروه متعلق به افرادی بود که هیچ وابسته سکسی اجتماعی و کشش جنسی نداشتند. او ۱٫۵ درصد مردان را جزو گروه «ایکس» می‌دانست. در کتاب دوم کینزی «رفتارهای جنسی در زنان» او افرادی را که به گروه «ایکس» تعلق داشتند را با این ویژگی‌ها برشمرد: زنانی که هیچگاه ازدواج نکرده‌اند=۱۴–۱۹٪، زنانی که ازدواج کرده‌اند=۱–۳٪، زنانی که قبلاً ازدواج کرده بودند =۵–۸٪، مردانی که هیچگاه ازدواج نکرده‌اند=۳–۴٪، مردانی که ازدواج کرده‌اند=۰٪ و مردانی که قبلاً ازدواج کرده بودند=۱–۲٪

اطّلاعات تجربی دیگر در رابطه با آمار آسکشوال‌ها در سال ۱۹۹۴ به دست آمد توسط تحقیقی که در بریتانیا انجام شد. این تحقیق ۱۸٬۸۷۶ نفر از ساکنین بریتانیا را در بر می‌گرفت به این افراد پرسش نامه‌هایی داده شده بود که به منظور جمع‌آوری اطلاعات جنسی برای مبارزه با اپیدمی ایدز بود. در این پرسشنامه یک سؤال مربوط به کشش جنسی بود که ۱٫۰۵٪ شرکت کنندگان جواب داده بودند که تا به حال به هیچ‌کسی گرایش جنسی نداشته‌اند. در تحقیقی که در سال ۱۹۹۴ در ایالات متحده آمریکا انجام شد (این تحقیق آسکشوالیتی را جزو گرایش‌های جنسی لحاظ نکرده بود) آمار جواب‌های افراد به سؤال‌ها این گونه بود: افرادی که به مدت یکسال نه سکس داشته‌اند و نه همسر/یار جنسی: ۱۱٫۹٪ افراد بزرگسال، ۹٫۸٪ مرادن و ۱۳٫۶٪ زنان. افرادی که به مدت ۵ سال همسر/یار جنسی نداشته‌اند: ۸٫۰٪ افراد بزرگسال، ۷٫۱٪ مردان، ۸٫۷٪ زنان افرادی که در تمام دوران بزرگسالی خود تا زمانی که این تحقیق انجام شده، هیچ همسر/یارجنسی نداشته‌اند: ۲٫۹٪ افراد بزرگسال، ۳٫۴٪ مردان، ۲٫۵٪ زنان

بیشتر بخوانید: روانشناس کودک خوب

بی‌جنس‌گرایی و سلامت ذهنی

بی‌جنس‌گرایی جنسی بخشی از طیف پیچیده ای از رفتارها و جهت گیری ها است و بیماری روانی نیست. باید این تفاوت را از ترس از رابطه جنسی یا ترس از صمیمیت متمایز کرد ، گرچه برخی از افراد اظهار داشتند که عدم جنسیت ناشی از ضربه یا سو abuse استفاده جنسی است. هیچ مدرکی وجود ندارد که نشان دهد واقعاً چنین است.

چگونه رابطه با یک بی جنس گرا داشته باشیم ؟

1- طرز فکر خود را تغییر دهید.

برخی از افراد از رابطه جنسی به عنوان نوعی اعتبار سنجی استفاده می کنند ، با این حال ، این می تواند در روابطی که یک شخص غیرجنسی است و دیگری نه ، خطرناک باشد.

هنگامی که فرد از جنسیت برای دستیابی به اعتبار استفاده می کند ، این نه تنها می تواند باعث از بین رفتن عزت نفس شود ، بلکه می تواند باعث شود که آنها از جایی (یا شخص دیگری) اعتبار سنجی کنند.

یا تغییر حالت روانی و امنیت بیشتر ، یا مذاکره در مورد اعتبار سنجی متفاوت از طرف شریک زندگی آنها برای اطمینان از بقای رابطه حیاتی است.

2- حداقل در چند بار برای انجام رابطه جنسی در هفته توافق کنید.

زوجین می توانند توافق كنند كه اگرچه یك نفر به اندازه دیگری جنسی نیست ، اما رابطه جنسی همچنان می تواند نقش مهمی در احساس وحدت و ارتباط در روابط آنها داشته باشد.آمدن با حداقل تعداد دفعات انجام رابطه جنسی می تواند به شما اطمینان دهد که حتی اگر رابطه جنسی از ذهن یک شریک عبور نکند ، همچنان برای شخص دیگر به طور رضایت بخشی حفظ می شود.

3- به شریک زندگی خود فشار وارد نکنید.

تحت فشار قرار دادن بیش از حد همسر خود برای انجام رابطه جنسی در واقع می تواند او را از این کار دور کند.  سعی نکنید آنقدر مجبور شوید که از بین ببرید و تمایل کمی را که دارند از بین ببرید.هیچ چیز مانند فشار جنس را نمی کشد ، بنابراین آسان ، صبور و مایل به پیشرفت در روابط خود باشید و منتظر پاسخ شریک زندگی خود باشید.

در مورد توانایی های آنها از نظر لذت و استقامت روشن باشید.در لذت بردن از ذره ذره جنسیت با هم حرفه ای شوید و آنها را به همان کار تشویق کنید. رابطه جنسی باید سرگرم کننده ، لذت بخش و جالب باشد. اطمینان از اینکه با این ویژگی ها تماس برقرار می کنید باعث می شود شریک زندگی شما بیشتر شود.

4- استمنا یا خودارضایی

این ممکن است واضح به نظر برسد ، اما مردم اغلب فراموش می کنند که می توانند رضایت جنسی خود را به معنای واقعی کلمه به دست خود بگیرند. هاید گفت:افزایش استمنا شخصی به شما کمک می کند رضایت جنسی مورد نظر خود را بدست آورید.

5- راه های دیگری برای صمیمی بودن پیدا کنید.

به یاد داشته باشید که روشهای زیادی برای پرورش نزدیکی به غیر از رابطه جنسی وجود دارد. افراد جنسی – مانند همه افراد – نیازها ، خواسته ها و مرزهای فردی خود را دارند. در مورد اینها صحبت کنید! موارد شخصی خود را به اشتراک بگذارید و از تمایل شریک زندگی خود برای به اشتراک گذاشتن حمایت کنید.

صمیمی بودن بدون داشتن رابطه جنسی راه های مختلفی مانند بوسیدن دارد.

هر روز برای لذت بردن از یک بوسه طولانی وقت بگذارید.کسی توسین باعث می شود شما نسبت به یکدیگر احساس گرما و مبهم کنید و اطمینان از حفظ صمیمیت را به شما می دهد.

ماساژهای بدون انتظار را که به راحتی به منظور تبادل لمس به عنوان یک شکل زیبا از بیان صمیمی به اشتراک گذاشته شده است ، امتحان کنید.

و سرانجام ، وقت گذاشتن برای خیره شدن به چشمان یکدیگر می تواند باعث ایجاد صمیمیت و ارتباط شود. انجام این کار و اطلاع دادن به شرکا که دقیقاً از آنچه به طور منظم از آنها قدردانی می شود ، مغز و قلب آنها را قلقلک می دهد و آنها را از دانش در مورد نقش مهمی که در این رابطه دارند ، پر می کند.

بیشتر بخوانید: روانشناس خوب در تهران

نتیجه

روابط حول جنسیت نمی چرخد ، به همین دلیل زوج هایی که نیازهای جنسی ناسازگار دارند هنوز هم می توانند خوشبختی پیدا کنند.

“عشق ، وقتی به عنوان یک فعل با هم تمرین می شود ، همیشه به کار گرفتن روابط کمک می کند.” “اگر با فردی غیرجنسی رابطه برقرار می کنید ، آماده باشید که مسئولیت جنسیت خود را هنگام تمرین کمک هزینه و صبر با شخصی که اصرارهای جنسی شما مطابق با شما نیست ، به عهده بگیرید.”

“روابط سالم هرگز نباید درمورد رابطه جنسی باشد ، و همه باید مشتاق انتقال صمیمیت به بیرون از اتاق خواب به طور منظم باشند.”

شماره تماس 22797836
close-link