خانه مقالات

مقالات

مقالات روانشناسی

مقالات روانشناسی به شما کمک می کند تا در مورد اطلاعات به روز روانشناسی اطلاع پیدا کنید؛ البته نکته مهمی که باید در مقالات روانشناسی به آن توجه کرد منابع آن و نویسندگان است.
به طور مثال اگر به دنبال یک مقاله در مورد روانشناس خوب در تهران هستید:
در ابتدا به نویسنده این مطلب توجه کنید، چه فردی این مطلب را نوشته است؟ در چه سایتی این مطلب منتشر شده است؟

مهم این است که مطلبی که مطالعه می کنید منبع کاملا علمی و درستی داشته باشد، با توجه به اینکه در حال حاضر هر فردی می تواند در داخل شبکه اینترنتی مقاله ای بگذارد، نکته مهم برای تشخیص اینکه این مقاله علمی است به طور مثال می تواند این باشد که در مجله معتبر نوشته شده باشد یا فردی با تحصیلات بالا در آن رشته آن را نوشته باشد.

فروید چه می گوید؟

فروید چه می گوید؟

فروید چه می گوید؟ طبق ديدگاه فرويد، افراد در طول زندگی مراحلی را طی می کنند که در آنها با تعارض بين سايق های زیستی و انتظارات اجتماعی مواجه می شوند. نحوه ای که این تعارض ها حل می شوند، توانایی فرد برای آموختن، کنار آمدن و مقابله کردن با اضطراب را تعیین می کند، بنابراین نحوه ای که والدین سایق های جنسی و پرخاشگری فرزند خود را در چند سال اول زندگی کنترل می کنند، برای رشد شخصیت سالم بسیار مهم است.

این نظریه اهمیت روابط خانوادگی برای رشد کودکان را برجسته کرد و بر اهمیت تجربه اولیه برای رشد بعدي تأكيد كرد. فرويد چه می گوید؟ فروید معتقد بود که انرژی روانی (ليبيدو) و به ویژه جابه جایی انرژی روانی است که باعث شکل گیری مراحل رشد می گردد. مرحله نشان دهنده ظرفیت یا شيوه رفتاری است که در فرد بر اساس تمركز انرژی روانی در یک ناحیه شهوتزا سازماندهی می شود. پس هر مرحله شيوه سازماندهی زندگی جنسی است، ضمن اینکه فروید معتقد بود که انرژی روانی ماهیتی مذکر دارد.

با گذر از مرحله قبلی به مرحله بعدي مرحله پیشین محو نمی گردد، بلکه تا مدت ها به حیات خود در کنار مراحل جدید ادامه می دهد. فروید، در آغاز به جای مرحله از سنین زندگی استفاده می کرد. فرويد شخصیت را دارای ماهیت ساختی می داند و برای آن دو نوع ساختار قایل است:

١- ناخودآگاه، نیمه خودآگاه، خود آگاه
٢- نهاد، من، فرامن

نهاد بخش غیر منطقی، کاملا ناخودآگاه(سیاهچال شخصیت ) و تابع اصل لذت، من بخش منطقي تابع اصل واقعيت و فرامن بخش اخلاقی شخصیت می باشد، وجه مشترک نهاد و فرامن این است که هر دومربوط به گذشته هستند.

مراحل رشد روانی – جنسی

ا- مرحله دهانی (تولد تا ۱ سالگی)

الف) وابستگی لمسی

ب)وابستگی بصری

 ۲- مرحله مقعدی (۱ تا ۳ سالگی)

الف) فعل پذیری

ب) فعال

۳- مرحله آلتی (۳ تا ۶ سالگی)

4-مرحله نهفتگی (۶ تا ۱۱ سالگی)

 5-مرحله تناسلی (نوجوانی)

مرحله دهانی:

در این مرحله، رابطه کودک با دنیای خارج، از راه دهان است. این ارتباط برای کودک ایجاد ایمنی می کند. مشخصه این مرحله یک دوگانگی عاطفی است که بین عشق و نفرت نوسان دارد. اگر نیازهای دهانی به طور مناسب برآورده نشوند، فرد عادت هایی چون شصت مکیدن، ناخن جویدن را در کودکی و پرخوری و سیگار کشیدن را در دوران بعدی زندگی پرورش خواهد داد.

در صورت وجود مشکلات گفته شده برای حل این موارد توصیه می شود به یک روانکاو و یا روانشناس خوب مراجعه شود.

مرحله دهانی خود به دو زیر مرحله شامل: زیر مرحله وابستگی لمسی و زیرمرحله وابستگی بصری تقسیم می شود.

در زیر مرحله وابستگی لمسی که زیر مرحله دهانی زودرس یا مکیدن نیز نامیده می شود و از بدو تولد تا شش ماهگی است، کودک تابع واقعيات لمسی است، یعنی تابع آن چیزهایی است که وارد دهانش می شود، بنابراین رابطه با مادر به معنای خوردن و خورده شدن است.

زیرمرحله وابستگی بصری که زیر مرحله گاز گرفتن یا دهانی آزارگرانه نیز نامیده میشود و از شش ماهگی تا یک سالگی است. کودک مادر خود را کم کم می شناسد و يک نوع وابستگی دیداری به وجود می آید. بدین ترتیب که مادر هر جا برود طفل او را با نگاه دنبال می کند. از سویی دیگر یک وابستگی عاطفی پایدار بین مادر و کودک برقرار می شود که جدا شدن مادر از کودک را مخاطره آمیز می سازد.

بنابراین اگر کودک بیش از سه ماه از مادر جدا باشد، یک سلسله واکنش های واپس روی بازگشت پذیر در او پدیدار می شود. یعنی تحول حاصل شده بازگشت می کند و اگر این جدایی شش ماه یا بیشتر باشد، واپس روي ها شكل بازگشت ناپذیر به خود می گیرد و ترمیم و جبران آن بسیار مشکل است.

به عقیده فروید، از شیر گرفتن کودک در پایان این زیر مرحله به منزله یک آسیب یا تهاجم به کودک است و در همه حال قطع شیر نقطه پایان روابط نخستین است و آثاری دایم بر جای می گذارد.

مرحله مقعدی:

در این مرحله که مرحله مقعدی آزارگری نیز نامیده می شود، ناحیه مقعد یا تمام گستره مخاط گوارشی سرچشمه لیبیدویی با کشاننده ای است، یعنی تمرکز انرژی روانی به ناحیه مقعد جابه جا شده است. آنچه این مرحله را بحرانی می سازد، تضاد بین لذت از تخلیه و کنترل برای تأخیراندازی آن است. اگر والدین در زمينه آموزش توالت رفتن بیش از حد سخت گیر یا بسیار آسان گیر باشند، تعارض هایی به شکل انضباط و تمیزی شديد یا شلختگی و بی نظمی آشکار خواهد شد.

این مرحله نیز به دو زیر مرحله فعل پذیری و فعال تقسیم می شود، در زیرمرحله فعل پذیری، کودک هر چه بیشتر متوجه جنبه حسی و تنها متوجه عبور مواد زاید، بدون دخل و تصرف است. ولی زیر مرحله فعال کودک فعالانه در امر نگهداری مدفوع مداخله می کند. در این مرحله آزارگری نسبت به خود و دیگران بیشتر مشاهده میشود.

مرحله آلتی:

این مرحله یکی از مهمترین مراحل رشد در دیدگاه فروید است. زیرا در این مرحله عقده ادیپ (تعارض ادیپی)، یعنی عشق و تمایل جنسی کودک به والد غیر همجنس و تنفر از والد همجنس شکل می گیرد. عقده ادیپ یا تعارض ادیپی در پسران اختصاصا عقده یا تعارض اختگی و در دختران عقده یا تعارض الكترا نامیده می شود.

از سویی دیگر در این مرحله کودک برای اجتناب از تنبیه با والد همجنس خود همانندسازی می کند و بدین ترتیب فرامن فرد شکل می گیرد، در عین حال عقده ادیپ نیز حل می شود، بنابراین گفته می شود فرامن وارث عقده ادیپ است. در این مرحله روابطی که بین نهاد، من و فرامن برقرار است، گرایش شخصیت بنیادی فرد را تعیین می کند.

فروید در مورد رشد اخلاقی تأكيد بر بعد عاطفی- احساسی دارد و معتقد است که فراخود پسران قوی تر از فراخود دختران است. عملکرد مطلوب اخلاقی مستلزم تشكيل فراخود، است. کودکان در این مرحله (۲ تا ۶ سالگی) دارای تعارض شدید با والدین همجنس می باشند.

مرحله نهفتگی

در این مرحله غرایز جنسی خفته می ماند، فرامن رشد بیشتری می کند. این مرحله در حكم راکدسازی رغبت های تناسلی و آماده سازی شرایط سازماندهی فعالیت تناسلی نهایی است. مرحله کاهش تعارض ها، تبدیل بسیاری از زمینه ها و وسعت بخشیدن به سطح سازش و آماده شدن برای پذیرش زندگی اجتماعي و رعایت اصول اخلاقی و در نتیجه وسواسی شدن نسبی شخصیت بر اساس شکل گیری های واکنشی، انرژی روانی در راه بيدار ساختن رغبتهای فکری و گسترش خلاقیت صرف می شود.

قسمتی از انرژی صرف یاد زدودگی تمایلات مبتنی بر رابطه مثلثی می شود و به منزله جنیسیت زدایی و والایی گرایی و استیلای شکل گیری واکنشی است و بخشی از انرژی روانی به تقویت فرامن اختصاص می یابد. انرژی روانی سرگردان است و در جای مشخصی متمرکز نیست. روابط کودک با اعضای خانواده خوب و صمیمی است که فرويد أن را نوعی تصعید می داند.

مرحله تناسلی

بلوغ جنسی در این مرحله باعث میشود که تکانه های جنسی مرحله آلتی دوباره ظاهر شود، اما این از سرگیری جریان عقده ادیپ (تجديد طبع) با جانشین های آرمانی شده والدين تحقق می پذیرد، نیروهای فرد از حالت خودشیفتگی به طرف سایر عوامل تغيير جهت می دهد. نوع دوستی و تمایلات جنسی نسبت به جنس مخالف آزاد می شود.

لازم به یادآوری است که برخی منابع مراحل رشد روانی – جنسی فروید را به 6 مرحله تقسیم می کنند یعنی مرحله سوم را به دو مرحله جداگانه شامل مرحله احلیلی و مرحله ادیپی یا تناسلی اول تقسیم می کنند.

بنابراین تقسیم بندی، سه مرحله اول، مرحله پیش تناسلی و سه مرحله دوم، مرحله تناسلی نام گذاری می شود. روی هم رفته نظریه روانی و جنسی فرويد تأكيد بر موضع تعاملی توقعات اجتماعی همراه با تجهییزات زیست شناختی دارد. تحول را ناپیوسته، دارای مراحلی که امکان واپس روی به مراحل قبل وجود دارد می داند.

همچنین به عقیده وی تکانه های فطری از طریق تجربه های کودکی هدایت و کنترل می شود. فرد ثابت فرض می شود، زیرا تجربه های اولیه رشد بعدی را تضمین میکند.

در زمینه تاثیر ارتباط نوزاد با مادر فروید چه می گوید؟ فروید اولین کسی بود که اظهار داشت عاطفی نوباوه با مادر، مبنای تمامی روابط بعدي است، البته وی تغذیه را شرط اولیه ای برای برقراری این پیوند عاطفی می دانست.

نکات کلیدی فروید چه می گوید؟

1- فروید بر اهمیت روابط خانوادگی و تجارب اولیه تأکید داشت و آن را مبنای روابط بعدی فرد می دانست.

2- به عقیده فروید ، جابه جایی انرژی روانی موجب شکل گیری مراحل رشد روانی –جنسی است.

 3- فروید انرژی روانی را دارای ماهیتی مذکر می دانست.

 4۔ مشخصه مرحله دهانی دوگانگی عاطفی بین عشق و نفرت است.

 5-زیرمرحله دهانی آزارگرانه( وابستگی بصری)، از6 ماهگی تا یک سالگی است.

6-عقده ادیپ، یعنی عشق به والد غير همجنس و تنفر از والد همجنس.

 7- در مرحله آلتي، عقده اديب شكل گرفته و حل می شود. فرامن نیز در این مرحله شکل می گیرد.

8- در مرحله نهفتگي، انرژی روانی در راه بیدار ساختن رغبتهای فکری و گسترش خلاقیت صرف می شود.

9- مقداری از انرژی روانی در مرحله نهفتگی صرف جنسیت زدایی و تقویت فرامن می شود.

10-بر اساس دیدگاه فرويد، تحول یا رشد ناپیوسته بوده و فرد در طول رشد ثابت فرض می شود (ثبات شخصیت).

برگرفته از کتاب روانشناسی رشد پوران پژوهش

ویژگی های اعتماد به نفس بالا چیست؟

ویژگی های اعتماد به نفس

نگاهی به ویژگی های اعتماد به نفس :

در ابتدا ده ویژگی اصلی اعتماد به نفس را در این مقاله عمیقا بررسی خواهیم کرد. هنگامی که با اعتماد به نفس عمل می کنید، احتمالا مقدار قابل توجهی از این ده ویژگی در شما هست.

ویژگی های اعتماد به نفس :

هدف و ارزش: می دانید که چه می خواهید، مقصدتان کجاست و واقعا چه چیزی برایتان مهم است.

انگیزه: کاری که می کنید به شما انگیزه می دهد و خوشحالتان می کند. در حقیقت، آن چنان مجذوب کارتان می شوید که هیچ چیز نمی تواند حواستان را پرت کند.

ثبات عاطفی: هنگام برخورد با چالش ها، نگرشی توام با آرامش و تمرکز به چگونگی شناخت فردیت خود و نحوه برخورد با دیگران دارید، متوجه هیجانات دشوار، مثل خشم و اضطراب هستید؛ اما به جای اینکه بگذارید آنها بر شما غلبه کنند، با آنها کنار می آیید.

طرز فکری مثبت: حتی در مواجهه با مشکلات، توانایی خوشبین بودن ودیدن وجه مثبت همه چیز را دارید. برای خود و دیگران احترام مثبتی قائل اید.

خودآگاهی: می دانید در چه زمینه هایی مهارت دارید، شایستگی هایتان چیست و در نظر دیگران چگونه هستید، به این هم اذعان دارید که یک انسان هستید و انتظار نمی رود که حتما کامل باشید.

ادامه ویژگی های اعتماد به نفس:

انعطاف پذیری در رفتار: رفتارتان را با توجه به اوضاع تغییر میدهید. ضمن توجه به جزئیات، می توانید به کل مسائل هم توجه داشته باشید. در تصمیم گیری هایتان از نظرات دیگران هم استفاده می کنید.

اشتیاق برای پیشرفت: از پرورش ذهن خود لذت می برید و دوست دارید به جای اینکه نشان بدهید کارشناسی هستید که هیچ چیز برایش تازگی ندارد، از هر روزتان به عنوان فرصتی برای یک تجربه ی تازه استفاده کنید. یافته های جدید خود را به تجربیاتتان اضافه می کنید.

سلامتی و انرژی: با بدن خود مهربان هستید، به آن احترام می گذارید و احساس می کنید که انرژی شما آزادانه جریان دارد. بدون از پا افتادن موقعیت های دلهره آور و پر از استرس را اداره می کنید.

آمادگی برای ریسک کردن: توانایی آن را دارید که در شرایط نامطمئن کارکنید و حتی وقتی پاسخ همه چیز یا مهارت هر کاری را ندارید. برای انجام درست کارها به فعالیت های خود نظم بدهید.

داشتن هدف: شما در زندگی خود، یک حس قوی و فزاینده از انسجام و پیوستگی میان حوزه های مختلف دارید و برای آن یک آهنگ و هدف تعیین کرده اید.

در زندگی خود می توانید از این ویژگی ها اعتماد به نفس برای مشخص کردن این که در کدام نقطه از زندگی به دردسر افتاده اید، استفاده کنید، زیرا مشکل اصلی برای پیش رفتن، نداشتن اعتماد به نفس است. در صورتی که در هر یک از ویژگی های توضیح داده شده دارای اشکال هستید می توانید برای حل مشکل به یک روانشناس خوب مراجعه کنید.


سبک های مختلف عشق کدامند؟

سبک های مختلف عشق


سبک مختلف های عشق
پیشتر اوقات تصور می کنیم که معنای عشق برای همسرمان، همان چیزی است که مد نظر ما نیز هست. اما واقعیت این است که وقتی دو نفر می گویند: ” من عاشق تو هستم” به ندرت پیش می آید که معنای یکسانی برای این جمله قائل باشند. “من او را دوست دارم ولی عاشق او نیستم”. ما و روانشناس ها در مشاوره ی ازدواج به دفعات این قبیل شکایتهای ناامیدکننده را می شنویم. معمولا معنایی که این جملات در خود دارند این است که آن كیفیتی که شخص از عشق انتظار دارد وجود ندارد و یا به شکل دیگری است‌.

روزی که الیزابت پرت برومینگ در یکی از غزل های مشهورش این سؤال را مطرح کرد که چگونه به تو عشق بورزم”، تصور نمی کرد که روزی پاسخ به این سؤال با چنین دقت علمی مورد بررسی قرار بگیرد و این دقیقا همان کاری است که محققانی مثل رابرت استرنبرگ سعی در انجام آن داشتند. مدل مثلثی او تنها اجزا و بخش های عشق را مشخص نمی کند. این مدل به خوبی توضیح میدهد که همسران چگونه به طور متفاوتی دوست می دارند و دوست داشته میشوند.

مثلث استرنبرگ بسته به تفاوت در میزان میل جنسی، صمیمیت، و تعهد در رابطه، می تواند تغییر شکل دهد. مثلثی با سه ضلع برابر، نمایانگر آن چیزی است که استرنبرگ عشق به کمال رسیده می نامد، که در آن، هر سه عنصر به طور برابر در کنار هم قرار گرفته اند. اما وقتی که یک ضلع از مثلث بزرگتر از بقیه است، انواع جدیدی از عشق ورزی نامتعادل به وجود می آید: 1-رمانتیک، ۲. ابلهانه، ۳. دوستانه

سبک مختلف های عشق : 1- عشق رمانتیک

عشق رمانتیک متکی است بر ترکیب صمیمیت و میل جنسی، یک جذابیت فیزیکی آمیخته با حس عمیق توجه و محبت. تعهد در این نوع از عشق در حاشیه قرار می گیرد.

2- عشق ابلهانه

عشق ابلهانه، ترکیبی است از میل جنسی و تعهد، که در بیشتر اوقات، صمیمیت وجود ندارد تصور اینکه تعهد بر پایه میل جنسی بنا شود آن هم بدون حضور مستحکم عنصر صمیمیت، احمقانه به نظر می رسد.

3- عشق دوستانه

عشق دوستانه از ترکیب، صمیمیت و تعهد حاصل می شود، که در این میان میل جنسی به نحوی ناپدید می شود، این گونه از عشق، صرفا یک دوستی متعهدانه دراز مدت است. این پدیده هنگامی رخ میدهد که جذابیت فیزیکی اهمیت کمتری نسبت به اطمینان از درک کردن همسر و درک شدن توسط او داشته باشند
بیشتر اوقات ازدواج های نافرجام، فقط بر عشق رمانتیک یا ابلهانه و یا دوستانه بنا شده اند. اما ازدواجهای موفق، خواستار چیزی بیش از اینها هستند، حتی زمانی که یک سبک (رمانتیک ابلهانه، دوستانه ) برای لحظاتی غالب شوند.

عشق به کمال رسیده، از ترکیب برابر سه عنصر اصلی عشق یعنی: تمایل جنسی، صمیمیت و تعهد به وجود می آید. عشق به کمال رسیده، هدفی است که هر ازدواجی در صدد تحقق آن است. تداوم و پایداری عشق به کمال رسیده، موضوعی است که بسیاری از زوجها در آن مشکل دارند. رسیدن به عشق کامل، شبیه است به رسیدن به وزن ایده آل در یک برنامه ی کوتاه مدت لاغری- که غالبا رسیدن به این هدف آسان تر از تداوم و نگهداری آن است. هیچ تضمینی وجود ندارد که پس از دستیابی به عشق به کمال رسیده، آن را تا ابد با خود داشته باشید.

سبکهای عشق ورزی در ازدواج تغییر می کنند. همسران یک بار برای همیشه در عشق به كمال رسیده متوقف نمی شوند. گاهی برخی از عناصر از عناصر دیگر قوی تر می شوند؛ در نتیجه سبک خاصی از عشق ورزی ایجاد می شود و یا حالتی شکل می گیرد که سبک جدید با سبک عشق ورزی دیگری سازگار نیست.

وقتی عاشق کسی میشوید، مدام با شیوهی یکسانی به او عشق نمی ورزید و می توان گفت هر ادعایی غیر از این دروغ است. این امری نشدنی است. در حالی که درست همان چیزی است که بیشتر ما خواهان آن هستیم. ما ایمان بسیار اندکی به جزر و مد دریای زندگی، عشق، و رابطه هایمان داریم. زمان مد در تکاپویم و هنگام جزر از ترس اینکه هیچ بازگشتی نداشته باشیم ساکن و بی حرکت می ایستیم.همواره به همیشگی بودن، تداوم، استمرار اصرار داریم؛ در حالی که فقط استمرار در زندگی امکان دارد، در عشق، در رشد، در سیالیت در ازادي .

برای آگاهی از شکل مثلث عشق خود و چگونگی به تعادل رساندن آن به یک روانشناس خوب مراجعه کنید.

سبک های مختلف عشق ، منبع کتاب: مراقب ازدواج خود باشید

چقدر ما شادیم؟

چقدر ما شادیم؟

چقدر ما شادیم؟ بیشتر مردم چه مقدار شادند؟ استاد اد دینر از دانشگاه مینه سوتا در تلاش برای پاسخ به این پرسش اطلاعات ۹۱۶ پژوهش زمینه یابی را در مورد شادمانی، رضایتمندی زندگی و سلامت ذهنی بیش از یک میلیون نفر در ۴۵ ملت سراسر دنیا گردآوری کرد ( مایرز و دينر، ۱۹۹۶).

او همه این داده ها را به مقیاسی از ۵ تا ۱۰ تبدیل کرد که در آن ۱۰ نشانگر شادی خیلی زیاد، ۵ بیان کننده بی تفاوتی و صفر نشانه ناشادی بود. متوسط رتبه بندی شادمانی ۶ است. به این ترتیب او نتیجه گیری کرد که یک فرد معمولی از شادی متوسطی برخوردار است. زمینه یابی های معدودی به میانگین رتبه بندی خنثای ۵ یا میانگین کمتر از ۵ دست یافته اند. این گزارش های مثبت از شادمانی در مورد همه گروه های سنی در هر دو جنس و تمام نژادهای مورد مطالعه به دست آمده است.

روانشناس عالی

البته برخی گروه های اقلیت ناشاد بودند:

به ویژه الکلی های بستری، زندانیان تازه بازداشت شده، درمانجویانی که به تازگی تحت درمان قرار گرفته بودند، و دانشجویانی که زیر ستم سیاسی زندگی می کردند. همچنین در مورد نوسان رتبه بندی شادمانی تفاوت های جنسیتی و سنی وجود داشت (دينر و همکاران، ۱۹۹۹)، زنان و افراد جوان در مقایسه با مردان و افراد مسن، شادمانی و بدبختی بیشتری را  گزارش می گردند، نوسانهای جزیی در جنبه های شادمانی در طول حیات یافت می شد.

در پاسخ به سوال چقدر ما شادیم؟ می توان گفت با گذشت سن، رضامندی از زندگی اندکی افزایش می یافت در حالی که عاطفی بودن مثبت تا حدی افت پیدا می کرد. در یک نظر خواهی ملی از آمریکاییان، از هر ده نفر ۳ نفر خود راخیلی شاد، ۱ نفر نه خیلی شاد و ۶ نفر دیگر خود را نسبتا شاد» توصیف کردند.

ایران از لحاظ شاخص شادمانی در سال 2016 در بین 156 کشور رتبه 105 را دارا بود.

روانشناس خوب در تهران

روانشناس خوب در تهران

یک روانشناس خوب در تهران چگونگی تفکر، احساس و رفتار افراد را از دیدگاه علمی مطالعه می کند و این دانش را برای کمک به افراد در درک، توضیح و تغییر رفتار خود به کار می برد.

وظایف یک روانشناس خوب در تهران

احتمالاً روزی نمی گذرد که گفته ها یا کردارهای انسان دیگری شما را گیج، متحیر و یا حتی شیفته نکند. ما به عنوان یک انسان به طور طبیعی نسبت به دیگران کنجکاو هستیم و غالباً تمایل به تسکین کسانی را داریم که با احساس اضطراب، عصبانیت و افسردگی دست و پنجه نرم می کنند. اگر شما به سمت پویایی رفتار انسان گرایش پیدا کرده اید و با “ژن کمکی” و مهارت شنیداری فعال عجین شده اید تصور روانشناس شدن ممکن است تصورات شما را جذب کند. قبل از قدم بعدی در این زمینه جذاب در مورد مسئولیت های یک روانشناس اطلاعات کسب کنید.

در اینجا برخی از انواع موضوعاتی وجود دارد که روانشناسان تحقیق و عمل خود را به سمت آن ها متمرکز می کنند آورده شده است:

  • مشکلات بهداشت روان مانند افسردگی، اضطراب، ترس و غیره
  • عوامل تعیین کننده رفتار عصبی، ژنتیکی، روانشناختی و اجتماعی
  • عوامل تعیین کننده روانشناختی سلامت و عوامل روانشناختی که به سلامت و مدیریت بیماری کمک می کنند
  • نقش عوامل روانشناختی در پیشگیری از بیماری و حفظ سلامت جسمی
  • توانبخشی و سازگاری با ناتوانی و بیماری مزمن
  • آسیب مغزی و بیماری های دژنراتیو مغز
  • رابطه بین عوامل روانشناختی و شرایط جسمی و بیماری (به عنوان مثال دیابت، بیماری قلبی و سکته)
  • مدیریت جنبه های روانشناختی بیماری های فانی و مراقبت های پایان زندگی
  • عملکردهای شناختی (به عنوان مثال یادگیری، حافظه، حل مسئله و توانایی فکری)
  • توانایی ها و مشکلات رشد و رفتاری در طول عمر
  • رفتار مجرمانه، پیشگیری از جرم و خدمات برای قربانیان و مرتکبان فعالیت جنایی
  • اعتیاد، مصرف و سوء مصرف مواد (به عنوان مثال سیگار کشیدن، الکل، داروهای تجویز شده و غیره)
  • استرس، عصبانیت و سایر جنبه های مدیریت سبک زندگی
  • مشاوره دادگاه در مورد نقش عوامل روانی در امور حقوقی (به عنوان مثال حوادث و جراحات، توانایی والدین، ​​صلاحیت اداره امور شخصی فرد)
  • روانشناسی در محل کار (به عنوان مثال انگیزه، رهبری، بهره وری، بازاریابی، محل کار سالم، ارگونومی)
  • روابط و مشکلات زناشویی و خانوادگی
  • رفتارها و نگرش های اجتماعی و فرهنگی
  • رابطه بین فرد و گروه های زیادی که وی عضو آن است (به عنوان مثال کار، خانواده و جامعه)
  • عوامل روانشناختی مربوط به عملکرد در محل کار، مدرسه، تفریح ​​و ورزش

روانشناس خوب در تهران

ویژگی های یک روانشناس خوب در تهران

یک روانشناس خوب گرم، قابل دسترسی، تشویق کننده و برای موفقیت شما سرمایه گذاری می کند. علاوه بر این یک روانشناس خوب در تهران برای مشاوره به مشتریان نیاز به آموزش و مدارک مناسب دارد. در ادامه برخی از ویژگی یک روانشناس خوب در تهران آورده شده است:

اشتیاق برای یادگیری

تعهد به یادگیری مادام العمر ویژگی یک روانشناس خوب در تهران است. از آنجا که ایده ها و رویکردهای درمانی جدید به طور مداوم تغییر می کنند روانشناسان باید با شرکت در سمینارها، بررسی یافته های تحقیق مبتنی بر مدارک و مشاوره با همکاران در جریان حرفه خود قرار گیرند.

یکدلی

روانشناسان درک و پذیرش احساسات قدرتمند تخلیه شده را برقرار می کنند. آن ها هنگام کار با بیماران خاص مانند مجرمان جنسی، واکنش ها و احساسات خود را مدیریت می کنند تا آن ها را درک کنند و تغییر ایجاد کنند.

توانایی حل مسئله

روانشناسان اغلب در برابر خواست مشاوره مقاومت می کنند. در عوض آن ها با صبر و حوصله منتظر برقراری رابطه با بیمار هستند و مشکلات را شناسایی می کنند و دلایل نارضایتی از شرایط زندگی را بیان می کنند. انگیزه با اشاره به عدم اختلاف بین اهداف بیمار و رفتار ناصحیح او برانگیخته می شود. در طول یک مشاوره معمولا اهداف مورد بحث قرار گرفته و یک برنامه درمانی با تشریح مراحل بعدی درمان تدوین می شود.

امانت

روانشناسان به بیمارانی که آزادند در آن ها افکار و احساسات خود را بدون قضاوت به اشتراک بگذارند اطمینان می دهند زیرا بازخورد به بیماران سازنده و حمایت کننده است.

حساسیت بین فرهنگی

روانشناسان آگاه اجتماعی ساختارهای اجتماعی مانند نژاد، قدرت، امتیاز و ستم سیستمی را درک می کنند. آن ها تعصبات شخصی خود را تشخیص داده و با آن مقابله می کنند در حالی که تلاش می کنند در عمل خود منصفانه، عادلانه، منصفانه و شامل شوند.

دلسوز

بسیاری از روانشناسان ارزیابی های آموزشی کودکان مشکوک به داشتن یادگیری یا اختلال رشد و خدمات بالینی مستقیم را به مشتریان خود ارائه می دهند. آن ها همچنین ممکن است با افراد مسن کار کنند تا مداخلات روانشناختی را برای کمک به آن ها برای زندگی مستقل با افزایش سن فراهم کنند. دلسوزی برای روانشناسان مسئله مهمی است زیرا آن ها اغلب در موقعیت های حساس یا بی ثبات احساسی کار می کنند. نشان دادن همدلی و دلسوزی به این معنی است که می توانید خود را جای مشتری خود بگذارید حتی اگر شخصاً هرگز شرایط یا موقعیت های آن ها را تجربه نکرده باشید.

شنونده خوب

روانشناسان باید مهارت های ارتباطی عالی داشته باشند. اگرچه این ممکن است به معنای داشتن توانایی انتقال اطلاعات به مشتریان به روشی حساس و مناسب باشد، شنونده خوب بودن به همان اندازه مهم است. بیماران شما ممکن است برای گریه کردن به شانه ای نیاز داشته باشند به ویژه هنگامی که شما باید به عنوان حامل اخبار بد عمل کنید. شما ممکن است مسئول آگاهی دادن به والدین باشید که فرزند آن ها دارای اختلال رشد است یا به بیماران مسن کمک می کند تا با اختلالات حافظه یا مسائل پایان زندگی کنار بیایند. یک کلینیک موثر بودن اغلب به معنای شنونده خوب و پشتیبانی و تشویق عاطفی در صورت لزوم است.

روشنفکر

روانشناسان ممکن است با بیمارانی روبرو شوند که بسیار متفاوت از دیگران باشند. یک روانشناس خوب در تهران  مرزهای شغلی مناسب را حفظ می کنند و مشتریان خود را با وجود تفاوت در عقاید، سوابق یا عقاید دارای ارزش ذاتی می دانند. روشنفکر بودن به معنای تحمل داشتن نسبت به شرایط و افراد جدید و اجتناب از تعصب یا قضاوت بر اساس ایده ها و دیدگاه های خودتان است.

آیا روانپزشک می تواند کار روانشناس را انجام دهد؟

روانپزشک یک پزشک است که دوره های آموزشی تخصصی را در زمینه تشخیص اختلالات بهداشت رفتاری به پایان رسانده و بیشتر توجه خود را به تجویز دارو معطوف کرده است. در مقابل یک روانشناس دارای مدرک پیشرفته روانشناسی بالینی یا مشاوره است. روش اصلی درمان روانشناس روان درمانی نام دارد که یک درمان گفتاری است. بسیاری از روانپزشکان نیز در روان درمانی دوره هایی آموزش می بینند، اگرچه این روش اصلی تمرین آن ها نیست.

هنگام تجزیه و تحلیل توانایی بیمار در انطباق با یک رژیم دارویی روی نقاط قوت بیمار تمرکز کنید. طبق مقاله ای که در سال 2011 در “مجله روانشناسی امروز” منتشر شده است بیماران باید به عنوان افراد مقاوم که قدرت شخصی خود را به جو درمانی وارد می کنند دیده شوند.

روانشناسان در مورد روش های اساسی تحقیق آموزش دیده اند و به آن ها آموزش داده شده است كه از استراتژی های اثبات شده توسط ادبیات علمی برای ایمن و موثر بودن استفاده كنند.

به جای اینکه فقط روی آنچه مشتری به شما می گوید تمرکز کنید از همه طرف به مسئله نگاه کنید. مشتری ممکن است غالباً از عوامل موثر در محیط خود بی اطلاع باشد.

مهارت های بین فردی برای روانشناس بودن لازم است

تمایل به کمک به دیگران و همچنین توانایی گوش دادن با دقت و راهنمایی یکی از مهمترین ویژگی های شخصیتی مورد نیاز روانشناس است. از آنجا که بسیاری از مراجعه کنندگان اختلالات روانی یا رفتاری دارند روانشناسان باید در حین درمان صبور باشند.

بیماران ممکن است ماه ها یا حتی سال ها با یک روانشناس کار کنند بنابراین استعداد ایجاد روابط نیز حیاتی است. روانشناسان باید کاملاً از واکنش های مشتری آگاه باشند و دلایل این پاسخ ها را درک کنند. سرانجام روانشناسان باید بدانند که چگونه مشتریان را ترغیب به تغییر رفتار یا طرز تفکر خود کنند.

مهارت های مشاهده ای مورد نیاز است

روانشناسان باید بتوانند حالت های چهره، زبان بدن و تعاملات اجتماعی افراد را در حین درمان برای سرنخ از نگرش و رفتار آن ها مشاهده كنند. ابزارهای مشاهده ای که روانشناسان از آن استفاده می کنند شامل مصاحبه، مشاهده رفتارهای خاص و انجام تست های روانشناختی است.

برای روانشناسان مهم است که بدانند از کدام روش های مشاهده استفاده می شود و چطور می توان اطلاعات را از این روش ها برای ایجاد تصویر تشخیصی و درمانی از مشتری ترکیب کرد. دانستن چگونگی طراحی آزمون نیز یک مهارت کلیدی است. گاهی اوقات روانشناسان باید مهارت های مشاهده خود را به خودشان برگردانند تا نحوه بهبود کار یا اثربخشی آن ها را ارزیابی کنند.

مهارت های شناختی مورد نیاز است

روانشناسان مهارت های مختلف تفکر را از مهارت های تحلیلی برای تحقیق گرفته تا رویکردهای حل مسئله در طول درمان به کار می گیرند. روانشناسان اغلب با موارد پیچیده ای روبرو می شوند که خواستار چندین رویکرد هستند.

آن ها باید از منطق برای ایجاد راه حل استفاده کنند و باید بدانند که چگونه استراتژی های مختلف حل مسئله را به کار بگیرند. مهارت های استدلال روانشناسان را قادر می سازد تا ارتباطات ظریفی را بین موضوعاتی که غیر مرتبط به نظر می رسند مشاهده کنند. این بدان معناست که به جای تمرکز روی جزئیات منفرد یک مورد خاص، دید وسیع تری نسبت به رفتارهای انسان و یافتن شباهت ها یا اصول کلی در بازی پیدا کنید.

مهمترین صفت یک روانشناس خوب در تهران این است که:

بتواند آن عنصر سازنده را در داستان شما بیدار کند.لازم است از ظرفیت ها وتوانایی های خلاقانه خود تا سر حد امکان استفاده کنید. همین ظرفیت های شماست که زندگیتان را دوباره می سازند و دوباره به آن معنا می دهند. در این مورد قضاوت کنید: آیا روانشناس به من کمک کرده تا از زیر بار افسردگی بیرون بیایم و دوباره با زندگی روبرو شوم؟ اگر اینطور نیست، شاید وقت آن رسیده که یک روانشناس خوب دیگری انتخاب کنید.

تکنیک های ذهن آگاهی و کمک به افسردگی

اختلال هراس

تکنیک های ذهن آگاهی و کمک به افسردگی

امروزه افسردگی را یکی از ناهنجاری های فکری و ذهنی قلمداد می کنند. این مسئله می تواند ریشه در گذشته دور افراد داشته باشد. اما هر چه باشد و به هر دلیل بایستی به دنبال پیدا کردن راه هایی علمی برای معالجه آن بود. با این مقدمه در مقاله پیش رو در مورد افسردگی و ذهن آگاهی به عنوان راهی برای درمان افسردگی صحبت خواهیم کرد. هدف ما بررسی تکنیک های ذهن آگاهی است. برای کسب اطلاعات بیشتر در ارتباط با روان شناسی و مشاوره روان شناسی در تهران به وب سایت رشن مراجعه کنید.

افسردگی چیست؟

افسردگی را می توان یک بیماری ناتوان کننده به حساب آورد. این مسئله مانع انجام کارهایی در زندگی می شود که برای هر فردی مهم است. احساس خستگی می کنید وعلاقه خود را نسبت به چیزهایی که روزگاری  برای تان مهم بود را از دست خواهید داد. شواهد این طور به نظر می رسد که افکار منفی در ذهن شما ماندگار و پایان ناپذیر خواهد بود. اما به راحتی و با یک درمان اصولی وعلمی قابل درمان خواهد بود که تداوم درمان و صبر و تامل ملاک اصلی برای بهبود خواهد بود. اما باید دید که تکنیک های ذهن آگاهی چه تاثیری بر شرایط دارند؟

ذهن آگاهی چیست؟

ذهن آگاهی را می توان به این صورت تعریف کرد که تمرینی است برای آگاه شدن از زمان حال و حضور در لحظه بدون قضاوت و با تمامیت بدون چرخه زدن در گذشته یا سپردن به آینده. در حقیقت تکنیک های ذهن آگاهی روشی برای افزایش تمرکز و آگاهی، تمرکز بر روی تنفس، حس کردن تک تک اجزاء بدن در یک راه و به طور دائم ریشه در ذهن می باشند. این روش ها هیچ محدودیتی نداشته و همه از این تمرینات لذت خواهند برد.

چگونگی دست یافتن به ذهن آگاهی

ذهن آگاهی با تمرینات تقویتی ذهنی و مدیتیشن دست یافتنی خواهد بود. همان گونه که قبلا گفتیم در این تمرینات با حضور در لحظه و تمرکز بر لحظه و جدا کردن ذهن از گذشته و آینده ذهن آگاهی به دست خواهد آمد. برای مشاوره و یادگیری روش های تسلط بر ذهن می توانید به سایت بهترین روانشناس تهران مراجعه کنید.

تمرین تکنیک های ذهن آگاهی برای بهبود افسردگی

با این تمرینات علائم افسردگی در شخص بهبود می یابد. شما می ‌توانید شرایط مناسب برای خود را در هر جا که مایلید تمرین کنید تصور کنید. در منزل در حال استراحت هستید یا در خیابان مشغول قدم زدن هستید که یک سری افکار منفی به سراغ شما می آید. مواردی مانند دیگر کسی به من اهمیت نمی دهدو یا دیگر هیچ چیز و هیچ کس برای من مهم نیست! این مواقع زمان بسیار خوبی است که می توانید با تمرینات ذهن آگاهی به افکار منفی پاسخ دهید. این را به خود بگویید شما می توانید درونی با یک فکر مقابله کننده با افکار منفی داشته باشید و به آن پاسخ دهید. من الان رنج می برم و این برایم سخت است! وقتی خود شفقتی را تمرین می کنید ذهن آگاهی را نیز پرورش می دهید. همانگونه که روز خود را سپری می کنید و متوجه ذهن افسرده خود می شوید سعی کنید ذهن آگاهی را در آن زمان با خود همراه کنید. قبول کنید  و به خود بگویید این افکار چقدر سخت هستند! ولی من قدرت مقابله با آن را داشته و بر این افکار پیروز خواهم شد. می توانید از انواع تکنیک های ذهن آگاهی استفاده نمایید.

قضاوت در مورد افسردگی را متوقف کنید – تکنیک های ذهن آگاهی

انجام تمرینات ذهن آگاهی راهی مطمئن و خوب برای به دست آوردن تفکر غیر قضاوتی در زندگی شما خواهد بود. این تمرینات به ما این نکته را گوشزد می کنند که خیلی از افکار نه خوب هستند و نه بد و افکار ساده و پیش پا افتاده ای هستند. به هیچ وجه لازم نیست خودتان را به خاطر داشتن افکار افسردگی قضاوت و سرزنش کنید. به یاد داشته باشید که شما افسردگی را انتخاب نکرده اید و این چیزی است که برای شما اتفاق افتاده است. اما می‌ توانید نحوه کنار  آمدن و حتی درمان کامل آن را انتخاب و به دست بیاورید. تمرینات ذهن آگاهی وجود دارد که در این راه به شما کمک می کند. به یاد داشته باشید که در طول روز افکار ناخوشایندی به سراغ شما می آیند و ممکن است باعث شود که شما احساس ضعف کنید. ولی شما مجبور نیستید که با این افکار خود را راکد کنید. هنگامی که این تفکرات به سراغتان آمد از تکنیک های ذهن آگاهی استفاده کنید. آن ها را هدایت کرده و تحت کنترل خود در آورید.

نکته آخر = هنگامی که تنرینات ذهن آگاهی راانجام می دهید می توانند تمرینات تمام بدن شما باشند پیاده روی یک تمرین اگاهانه یک تمرین آگاهی بخش حسی وعالی است همچنین درحال ورزش پیاده روی درحال تولید سروتونین هستید که این ها چیزهای خوبی برای ذهن وبدن شما هستند. 

فوبیای ارتفاع یا اکروفوبیا چیست؟

فوبیای ارتفاع

فوبیای ارتفاع یا اکروفوبیا ترس مداوم و شدید از ارتفاع است. افراد مبتلا به اکروفوبیا در موقعیت های مختلف شامل ارتفاع دچار وحشت و اضطراب ناگهانی می شوند. این شرایط می تواند شامل ایستادن روی پل، نگاه به بالای صخره، قرار گرفتن در طبقه آخر آسمان خراش، سوار شدن به هواپیما و موارد دیگر باشد.

درک، تشخیص و درمان فوبیای ارتفاع یا اکروفوبیا مهم است. در صورت عدم درمان اکروفوبیا می تواند باعث پریشانی شدید شود و از طریق رفتارهای اجتنابی زندگی فرد را به طور قابل توجهی مختل کند.

به عنوان مثال کسی که دچار اختلال هراسی است ممکن است از پرواز در هواپیما ، پیاده روی در کوه، سوار شدن در آسانسور یا دیدار با دوستی که در یک آپارتمان در طبقه آخر است خودداری کند.

تعریف اکروفوبیا

اکروفوبیا ترس از ارتفاع است. این ترس بیش از حد نسبت به شرایط، مداوم است و باعث می شود فرد از موقعیت هایی که ممکن است در معرض ارتفاع قرار گیرند اجتناب کند. فوبیای ارتفاع یا اکروفوبیا نوعی هراس خاص است و در “راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی (DSM-5)” به عنوان یک اختلال اضطرابی طبقه بندی می شود.

فوبیای خاص هنگامی اتفاق می افتد که کسی دچار ترس و اضطراب بیش از حد و بلافاصله شود وقتی در معرض موقعیت، تجربه یا محرک خاصی قرار گیرد.

علائم و نشانه های فوبیای ارتفاع

علامت اصلی و تعیین کننده اکروفوبیا ترس از ارتفاع است. اکروفوبیا به طور کلی ترس از ارتفاع است و فرد مبتلا به اکروفوبیا می تواند علائم را در موقعیت های مختلف از نگاه به پنجره آسمان خراش گرفته تا راه رفتن در امتداد صخره تجربه کند.

یک فرد مبتلا به اکروفوبیا دچار یکباره اضطراب و یک سری علائم که در DSM-5 آمده است. این علائم عبارتند از:

  • ترس و اضطراب بیش از حد و طاقت فرسا
  • تنفس کم عمق یا بیش از حد هوا
  • لرزش یا لرزیدن
  • دهان خشک
  • تعریق
  • بی حسی یا سوزن سوزن شدن در دست ها ، پاها یا لب ها
  • تاکی کاردی یا تپش قلب
  • درد قفسه سینه
  • ترس از دست دادن کنترل
  • غیر واقعی سازی یا شخصی سازی
  • ترس از مردن

فرد مبتلا به اکروفوبیا ممکن است هنگام قرار گرفتن در معرض ارتفاع یا فقط فکر کردن در مورد ارتفاع دچار سرگیجه، سبکی سر یا سرگیجه شود.

عوامل تحریک کننده آکروفوبیا

عوامل محرک آکروفوبیا در افراد مختلف متفاوت خواهد بود اما معمولا شامل موارد زیر است:

  • آسمان خراش ها
  • صخره ها
  • پرواز در هواپیما
  • آسانسور
  • صخره نوردی
  • پله برقی
  • راه پله ها
  • نگاه کردن به یک پنجره داستان برتر
  • عبور از پل ها
  • رانندگی از روی پل های هوایی

تشخیص فوبیای ارتفاع

مانند هراس های خاص دیگر، اختلال هراسی را می توان از طریق مکالمه با پزشک مراقبت های اولیه، روانپزشک یا سایر متخصصان بهداشت روان تشخیص داد. آن ها ممکن است درمورد موقعیت هایی که باعث ترس شما می شوند، مدت زمان ادامه این ترس و هرگونه رفتارهای اجتنابی سوال کنند.

معیارهای تشخیصی

برای دریافت تشخیص آکروفوبیا ، فرد باید معیارهای تشخیصی هراس خاص را داشته باشد و برای راهنمایی بیشتر در این زمینه می توانید به بهترین روانشناس تهران (دکتر شهزاد رشن) مراجعه نمایید. همچنین برخی از این معیارها شامل موارد زیر است:

  • ترس بیش از حد و نامتناسب از یک وضعیت خاص یا محرک
  • پاسخ اضطرابی ناگهانی و فوری در معرض ارتفاع
  • از رفتارهای اجتنابی مانند اجتناب از برخوردهای احتمالی با ارتفاع
  • ماندگاری ترس حداقل برای شش ماه
  • نقص زندگی به دلیل رفتارهای اجتنابی، ترس، اضطراب و ترس

علل ایجاد فوبیای ارتفاع

مانند همه اختلالات اضطرابی و هراس های خاص، اکروفوبیا نیز به دلیل تأثیر متقابل عواملی ایجاد می شود. دانشمندان دقیقاً نمی دانند چه عواملی باعث اکروفوبیا در برخی افراد می شود و نه دیگران.

  • ژنتیک

شواهد علمی در حال ظهور وجود دارد که نشان می دهد انواع مختلف فوبیا با ژن های مربوطه مرتبط است. این با مطالعات دموگرافیک پشتیبانی می شود که به طور متوسط ​​30٪ میزان وراثت هراسی خاص را نشان می دهد

  • تجربه آموخته شده

مانند هراس های خاص دیگر اکروفوبیا نیز می تواند توسط محیط فرد ایجاد شود. به طور خاص این می تواند شامل تجربیات آسیب زا شامل ارتفاع یا تجربیات آموخته شده مانند مشاهده والدین با ترس از ارتفاع باشد.

سقوط از ارتفاع در دوران کودکی، تجربه تلاطم شدید در هواپیما یا شاهد سقوط شخص دیگری از ارتفاع ، همگی می تواند در هنگام قرار گرفتن در معرض ارتفاع فرد در اثر ارتجاع یک واکنش وحشت همراه ایجاد کند.

گروه های در معرض خطر ابتلا به افسردگی

خطر ابتلا به افسردگی

چه کسانی بیش از همه در معرض خطر ابتلا به افسردگی هستند؟

چنانکه آمار مربوط به شیوع افسردگی نشان می دهد، زنان اولین گروهی اند که در معرض خطر ابتلا به افسردگی هستند، و موارد تشخیص داده شده در آنان دو برابر مردان است. ولی این آمار جای بحث بسیار دارد. برخی از کارشناسان بر این باورند که مردان نیز به اندازه زنان افسرده می شوند، ولی چون جامعه ما از مردان انتظار دارد که در مواجهه با دشواری ها سرسخت و خوددار باشند بسیاری از آنان صحبت کردن درباره درماندگی احساسی یا نشان دادن ضعف را دشوار میدانند، و بیش از زنان احتمال دارد که به «خود – درمانی» با الکل یا داروهای مخدر بپردازند.

مضافا اینکه مردان بیش از زنان در معرض این قرار دارند که در اجتماع به دلیل افسردگی، انگ بخورند، و به همین دلیل تمایل کمتری به قبول افسرده بودنشان دارند.

در واقع، مطالعه ای که در دهه ۱۹۸۰ صورت گرفته که بسیار هم به آن استناد می شود، نشان داد که در صد ابتلا به اختلالات خلقی عمده در میان مردان و زنان جامعه آمیشه در ایالت پنسیلوانیا یکسان است. محققان به این نکته اشاره کردند که در فرهنگ آمیش استفاده از الکل و مواد مخدر ممنوع است . این راه فرار خاص بر روی آنها بسته است و اینکه چون بزهکاری در میان آمیش ها نادر است، هیچ کدام از مردان آنها به دلیل زندانی بودن در هنگام
تحقیق، از قلم نیفتاده اند.

ولی این عقیده که مردان هم به اندازه زنان به اختلالات افسردگی عمده دچار می شوند، هنوز دیدگاهی کم طرفدار است.

چه گروههای دیگری در معرض خطر ابتلا به افسردگی هستند؟

جای تعجب ندارد که افراد مسن ساکن در خانه های سالمندان و مراکز مراقبت، چه آنان که مدتی طولانی در خانه سالمندان نگهداری میشوند و چه آنها که موقتا در مراکز مراقبتهای حاد نگهداری میشوند، اغلب شدیدا افسرده هستند. احتمالا بین ۱۰ تا ۲۰ درصد این افراد به اختلال افسردگی عمده مبتلا هستند. در منابع دیگر، این رقم تا دو برابر این مقدار تخمین زده شده است.


درخصوص افراد مسنی که تحت مراقبت نیستند چطور؟

به طور کلی میزان ابتلا به افسردگی بالینی در آنان می تواند واقعأ کمتر از افراد جوان باشد – شاید تنها یک تا دو درصد باشد. البته در حدود ۱۰ درصد افراد با اینکه از دیدگاه تخصصی دچار اختلال افسردگی عمده نیستند، ممکن است علائم مشخص افسردگی را داشته باشند.


آیا می توان نتیجه گرفت به طور کلی، افراد مسن كمتر از متوسط کل جمعیت افسرده می شوند؟

بله، البته شما می توانید این نتیجه کلی را بگیرید، ولی با کمی محافظه کاری. از یک نظر، شیوع فراوان زوال عقل، بیماری آلزایمر و دیگر بیماری های مرتبط با سن، به این معنی است که به افسردگی در افراد مسن توجهی نمی شود. افسردگی در افراد بالاتر از ۶۵ سال، اغلب ناپیداست، زیرا در بسیاری از موارد به بیمار و نه پزشک، هیچ کدام نمی توانند افسردگی را از دیگر بیماریها تشخیص دهند.

همچنین شواهدی وجود دارند که نشان میدهند افراد مسن نشانه های افسردگی را کمتر از حد واقعی آن گزارش میکنند. بخشی از آن بدین دلیل است که آنان انتظار افسردگی را در این سن و سال دارند و برخلاف فرزندان خود که معتقدند باید به روانشناس مراجعه کننده بر این باورند که باید خوددار باشند و ناراحتی های خود را بروز ندهند. بسیاری از آنان، افسردگی را نشانه ای از ضعف یا تنبلی می دانند و نه یک اختلال پزشکی.

آیا کودکان نیز دچار افسردگی می شوند؟

البته. احتمالا نزدیک به یک میلیون نفر از مردم بریتانیا که سن آنها کمتر از ۱۸ سال است، دچار افسردگی بالینی هستند. برخی از محققان معتقدند که حتی اطفال نیز می توانند افسرده شوند، و افسردگی را گاهی اوقات یکی از عوامل دخیل در وضعیت کودکانی تلقی می کنند که بدون دلیل واضح و مشخصی، رشد و سلامتی مناسبی ندارند.

تعداد کنونی کودکان افسرده چه قدر است؟

مجددا باید آمار و ارقام موجود در این زمینه را با دقت و تأمل مرور کرد به طور کلی میزان ابتلا به افسردگی در میان کودکان کم است: احتمالا ۱ درصد کودکان در سطح پیش دبستانی و ۲ درصد کودکان سنین مدرسه، پیش از رسیدن به سن بلوغ به افسردگی دچار می شوند. این میزان برای پسران و دختران یکسان است.

رسیدن به سن بلوغ، که خود می تواند گاهی اوقات عامل بروز یک دوره افسردگی عمده باشد، باعث افزایش درصد افسردگی در هر دو جنس می شود. البته پس از بلوغ، میزان مبتلایان به افسردگی در دختران به تدریج بیشتر می شود تا جایی که نظیر بزرگسالان، میزان بروز آن در دختران نسبت به پسران، ۲ به ۱ میشود.


شما چه موقع میفهمید که یک کودک افسرده شده است؟

برای این کار باید به دنبال تغییرات رفتاری بگردید، مثلا اطفال در هنگام افسردگی گوشه گیر می شوند، به فعالیتهای اطراف خود بی علاقه و بی توجه می شوند، و ممکن است از غذاخوردن امتناع کنند. کودکان پیش دبستانی ممکن است کج خلقی کنند و قشقرق راه بیاندازند و در صحبت کردن و همکاری با والدین در هنگام نیاز به اجابت مزاج، واپس روی کنند. کودکان دبستانی ممکن است تحریک پذیر شوند، جنگ و دعوا کنند، با والدین خود حاضر جوابی کنند و از درد و ناراحتی شکایت کنند.

ولی آیا عده کودکانی که این چنین رفتار می کنند زیاد نیست؟

همین طور است. همه کودکان، مراحل رشدی را پشت سر می گذارند که تشخیص یک اختلال روانی را دشوار می کند. علاوه بر آن بعضی از کودکانی که افسرده به نظر می رسند در واقع اختلال رفتاری دارند. در حالی که برخی دیگر که به نظر می رسد اختلالات رفتاری داشته باشند، در حقیقت افسرده هستند. همه اینها، تشخیص افسردگی را در کودکان، به ویژه در سنین کمتر، دشوار می کنند.

با در نظر داشتن این دشواری های حرفه روانشناسی اختلالات افسردگی کودکان را به طرزی دیگر تعریف کرده است. به طوری که مثلا در مقایسه با افسردگی، تحریک پذیری می تواند نشانهای متداول تر باشد. علاوه بر آن کافی است علائم افسردگی مزمن فقط یک سال استمرار یابند تا کودک افسرده خو تشخیص داده شود. در حالی که این مدت برای بزرگسالان ۲ سال است.

علائم افسردگی در نوجوانان کدامند؟

تشخیص افسردگی در نوجوانان می تواند از این هم دشوارتر باشد، چون وجه مشخصه این مرحله از رشد، خشم و گوشه گیری بسیار است. یک دکتر روانشناس خوب می داند که هرگاه نوجوانان فعالیت های دلخواه خود را کنار می گذارند، ترک تحصیل میکنند، به مواد مخدر یا الکل و امثال آن روی می آورند، و به ویژه درباره مرگ و خودکشی صحبت می کنند، باید دلیل آن را در افسردگی جستجو کنند.

روانشناسی تربیتی چیست؟

روانشناسی تربیتی

روانشناسی تربیتی یکی از قدیمی ترین شاخه های این رشته است که ریشه آن حداقل به دوران افلاطون باز می گردد. افلاطون معتقد بود که یادگیری بر اساس توانایی ذاتی ذهن برای دریافت اطلاعات و قضاوت درباره ارزش فکری و اخلاقی آن است.

ارسطو (شاگرد برجسته افلاطون9 تأکید کرد که چگونه یادگیری شامل ایجاد انجمن هایی مانند جانشینی در زمان، همسایگی در فضا و شباهت ها و یا تقابل ها است.

متفکران بعدی توجه زیادی به یادگیری و فرایندهای حافظه، روش های مختلف آموزش و چگونگی بهینه سازی یادگیری اختصاص می دهند.

این متفکران مجموعاً مجموعه متنوعی از نظریه و عمل روانشناسی تربیتی را تشکیل داده اند و این موضوع جذاب همان چیزی است که در زیر بحث خواهیم کرد.

روانشناسی تربیتی چیست و چرا مهم است؟

روانشناسی تربیتی به مطالعه و بهبود یادگیری انسان در طول عمر در هر زمینه ای که رخ دهد اختصاص دارد.

چنین تنظیماتی نه تنها شامل مدارس بلکه همچنین محل کار، ورزش های سازمان یافته، آژانس های دولتی و انجمن های بازنشستگی است یعنی هر کجا که انسان ها به نوعی آموزش و یادگیری در آن مشغول باشند.

روانشناسی تربیتی به دلیل تمرکز در درک و ارتقا ظرفیت حیاتی انسان برای یادگیری مهم است.

تاریخچه روانشناسی تربیتی

همانطور که در بالا اشاره شد فیلسوفان اولیه یونان مانند افلاطون و ارسطو برای دانش واقعی و اخلاقی درگیر فرایند یادگیری بودند. با این حال فقط در اواخر تاریخ بود که روانشناسی تربیتی به عنوان یک حوزه در نوع خود متمایز از فلسفه ظهور کرد.

جان لاک (1632–1704) (فیلسوف و «پدر روانشناسی» تأثیرگذار بریتانیایی) ذهن انسان را به عنوان یک تبلور راسا (تخته خالی) توصیف کرد که هیچ دانش ذاتی و ذاتی نداشت اما فقط می توانست از طریق تجمع تجربیات یاد بگیرد.

یوهان هربارت (1741–1841) بنیانگذار روانشناسی تربیتی به عنوان یک حوزه متمایز شناخته می شود. وی بر علاقه به یک موضوع به عنوان یکی از ملفه های اساسی یادگیری تأکید کرد.

پنج مرحله رسمی یادگیری

  • مرور آنچه در حال حاضر شناخته شده است
  • پیش نمایش مطالب جدید برای آموختن
  • ارائه مطالب جدید
  • مرتبط کردن مطالب جدید با آنچه قبلاً شناخته شده است
  • نشان دادن چگونگی استفاده مفید از دانش جدید

ماریا مونته سوری (1952-1870) پزشک و مربی ایتالیایی بود که کار خود را با آموزش کودکان معلول و مستضعف آغاز کرد. وی سپس شبکه ای از مدارس را تأسیس کرد که با استفاده از رویکرد عملی، چند حسی و غالباً توسط دانش آموزان برای یادگیری به کودکان با هر زمینه ای آموزش می داد.

ناتانیل گیج (1917–2008) یک روانشناس آموزشی با نفوذ و پیشگام تحقیقات در زمینه آموزش بود. او در طول جنگ جهانی دوم در ارتش ایالات متحده آمریکا خدمت کرد، جایی که آزمایش های استعداد را برای انتخاب ناوبرهای هواپیما و اپراتورهای رادار توسعه داد. گیج در ادامه برنامه تحقیقاتی را توسعه داد که در پیشرفت علمی علمی تدریس بسیار موثر بود.

وی معتقد بود که پیشرفت در یادگیری بسیار به آموزش موثر بستگی دارد و نظریه قوی آموزش موثر باید شامل موارد زیر باشد:

  • روند تدریس
  • مطالبی که باید آموزش داده شود
  • توانایی ها و سطح انگیزه دانش آموزان
  • مدیریت کلاس

موارد فوق فقط نمونه ای از اندیشمندان تأثیرگذار است که به مرور زمان در زمینه روانشناسی تربیتی سهیم بوده اند.

3 نظریه مشهور روانشناسی تربیتی

برای محاسبه چگونگی یادگیری انسان نظریه های مختلفی ارائه شده است. در زیر به برخی از ماندگارترین و نماینده ترین نظریه های مدرن پرداخته شده است.

  1. رفتارگرایی

رفتارگرایی یادگیری را برابر با تغییرات قابل مشاهده در فعالیت می داند (اسکینر ، 1938). به عنوان مثال ممکن است یک کارگر خط مونتاژ اسباب بازی را از قطعات یاد بگیرد و پس از 10 جلسه تمرین کارگر می تواند بدون خطا در عرض 60 ثانیه این کار را انجام دهد.

  1. شناخت گرایی

شناخت گرایی تا حدی از توسعه رایانه ها و یک مدل پردازش اطلاعات الهام گرفته شده است که تصور می شود برای یادگیری انسان قابل استفاده است (Neisser، 1967).

این امر همچنین تا حدی به عنوان واكنشی به محدودیت های درك شده از مدل رفتارگرایانه یادگیری كه تصور می شد برای فرایندهای ذهنی به حساب نمی آید توسعه یافت.

در شناخت گرایی یادگیری زمانی اتفاق می افتد که اطلاعات دریافت، مرتب، در حافظه نگه داشته شده و برای استفاده بازیابی شود.

  1. ساختارگرایی

سازه گرایی معتقد است که از کودکی به بعد انسان در مراحل پی در پی یاد می گیرد (پیاژه ، 1955).

در این مراحل ما مفاهیم اصلی یا طرحواره های واقعیت خود را با تجربیات موجود در جهان مطابقت می دهیم و برنامه های خود را متناسب با آن تنظیم می کنیم.

اگر به دنبال یک روانشناس خوب هستید ما دکتر شهرزاد رشن را به شما پیشنهاد می کنیم.

آیا افراد ثروتمند شادترند؟

آیا افراد ثروتمند شادترند؟

آیا افراد ثروتمند شادترند؟ به بیان کلی محیط های فیزیکی مطلوب تر رابطه متوسطی با شادمانی دارند، اگر چه ثروتمند بودن یکی از عوامل تعیین کننده نوع محیطی است که در آن زندگی می کنیم، بین ثروت و شادمانی، پیوند کاملا پیچیده ای وجود دارد. مکان جغرافیایی، مسکن، آب و هوا و دسترسی به موسیقی، همه اثرات مثبت کوتاه مدت پر سلامتی دارند.

آیا افراد ثروتمند واقعا شادترند؟

استاد اد دینر (۲۰۰۰) در دانشگاه ایلینویز یافته است که نقطه تثبیت شادمانی در مورد مردم ملت های محروم اقتصادی پایین تر است. همبستگی بین شادمانی و ثروت در تمام ملت ها حدود 0.6  است. نرخ شادمانی در روسیه و ترکیه پایین و در ایرلند، کانادا، دانمارک و سويس بالاست. این امر ممکن است بدان سبب باشد که مردم کشورهای فقیرتر از اینکه نتوانسته اند به تجملات موجود در کشورهای مرفه که از طریق رسانه ها نسبت به آنها آگاهی پیدا می کنند دست یابند، ناراضی اند.

با این حال، می توان دید که با گذشت زمان، در یک ملت ثروتمند مانند ایالات متحده، افزایش در آمد ملی به افزایش سلامت ذهنی در سطح ملی منجر نمی شود. شاید این امر بدان سبب باشد که ثروت افزوده موجب نمی شود مردم یک کشور به قدرتی بالاتر از ملت های همسایه دست یابند.

احتمالا این مطلب نیز برای شما جالب است: آیا ازدواج باعث شادی می شود؟

معلوم شده است که در کشورهای توسعه یافته، افراد خیلی ثروتمند اندکی شادتر (اما نه خیلی شادتر) از مردمی هستند که در آمد متوسط دارند:

این امر شاید از آنجا ناشی می شود که آنها خود را افرادی می بینند که زندگی شان بهتر از هر کس دیگر می گذرد. این تبیین ها از نظریه مقایسه احتمالی برگرفته شده اند که بیان می کند شادمانی شخصی بر فاصله ادراک شده بین وضعیت خود و دیگران مبتنی است (وود، ۱۹۹۶). مقایسه از بالا به پایین، یعنی وقتی که موقعیت خود را با معیاری که پایین تر است مقایسه می کنیم، به رضامندی بیشتری منجرمی شود تا وقتی که این مقایسه از پایین به بالا انجام میگیرد.

مردم کشورهای برخوردار از اقتصاد پیشرفته که به کسب پول بیش از سایر آرمان ها بها می دهند از استاندارد زندگی و زندگی خود کمتر راضی اند .این ممکن است بدان خاطر باشد که فرایند و بازده انباشت پول پس از برآورده ساختن نیازهای جسمانی به تأمین نیازهای اجتماعی وروانی که شادمانی را افزایش می دهد، نمی انجامد. میزان این همبستگی منفی بین شادمانی وتلاش برای به دست آوردن پول در کشورهای محروم اقتصادی مطالعه نشده است.

سوالات خود را در مبحث روانشناسی می توانید در منوی بالای صفحه (قسمت روانشناس خوب) مطرح کنید..

شماره تماس 22797836
close-link