خانه مقالات

مقالات

مقالات روانشناسی

مقالات روانشناسی به شما کمک می کند تا در مورد اطلاعات به روز روانشناسی اطلاع پیدا کنید؛ البته نکته مهمی که باید در مقالات روانشناسی به آن توجه کرد منابع آن و نویسندگان است.
به طور مثال اگر به دنبال یک مقاله در مورد روانشناس خوب در تهران هستید:
در ابتدا به نویسنده این مطلب توجه کنید، چه فردی این مطلب را نوشته است؟ در چه سایتی این مطلب منتشر شده است؟

مهم این است که مطلبی که مطالعه می کنید منبع کاملا علمی و درستی داشته باشد، با توجه به اینکه در حال حاضر هر فردی می تواند در داخل شبکه اینترنتی مقاله ای بگذارد، نکته مهم برای تشخیص اینکه این مقاله علمی است به طور مثال می تواند این باشد که در مجله معتبر نوشته شده باشد یا فردی با تحصیلات بالا در آن رشته آن را نوشته باشد.

ویژگی های اعتماد به نفس بالا چیست؟

ویژگی های اعتماد به نفس

نگاهی به ویژگی های اعتماد به نفس :

در ابتدا ده ویژگی اصلی اعتماد به نفس را در این مقاله عمیقا بررسی خواهیم کرد. هنگامی که با اعتماد به نفس عمل می کنید، احتمالا مقدار قابل توجهی از این ده ویژگی در شما هست.

ویژگی های اعتماد به نفس :

هدف و ارزش: می دانید که چه می خواهید، مقصدتان کجاست و واقعا چه چیزی برایتان مهم است.

انگیزه: کاری که می کنید به شما انگیزه می دهد و خوشحالتان می کند. در حقیقت، آن چنان مجذوب کارتان می شوید که هیچ چیز نمی تواند حواستان را پرت کند.

ثبات عاطفی: هنگام برخورد با چالش ها، نگرشی توام با آرامش و تمرکز به چگونگی شناخت فردیت خود و نحوه برخورد با دیگران دارید، متوجه هیجانات دشوار، مثل خشم و اضطراب هستید؛ اما به جای اینکه بگذارید آنها بر شما غلبه کنند، با آنها کنار می آیید.

طرز فکری مثبت: حتی در مواجهه با مشکلات، توانایی خوشبین بودن ودیدن وجه مثبت همه چیز را دارید. برای خود و دیگران احترام مثبتی قائل اید.

خودآگاهی: می دانید در چه زمینه هایی مهارت دارید، شایستگی هایتان چیست و در نظر دیگران چگونه هستید، به این هم اذعان دارید که یک انسان هستید و انتظار نمی رود که حتما کامل باشید.

ادامه ویژگی های اعتماد به نفس:

انعطاف پذیری در رفتار: رفتارتان را با توجه به اوضاع تغییر میدهید. ضمن توجه به جزئیات، می توانید به کل مسائل هم توجه داشته باشید. در تصمیم گیری هایتان از نظرات دیگران هم استفاده می کنید.

اشتیاق برای پیشرفت: از پرورش ذهن خود لذت می برید و دوست دارید به جای اینکه نشان بدهید کارشناسی هستید که هیچ چیز برایش تازگی ندارد، از هر روزتان به عنوان فرصتی برای یک تجربه ی تازه استفاده کنید. یافته های جدید خود را به تجربیاتتان اضافه می کنید.

سلامتی و انرژی: با بدن خود مهربان هستید، به آن احترام می گذارید و احساس می کنید که انرژی شما آزادانه جریان دارد. بدون از پا افتادن موقعیت های دلهره آور و پر از استرس را اداره می کنید.

آمادگی برای ریسک کردن: توانایی آن را دارید که در شرایط نامطمئن کارکنید و حتی وقتی پاسخ همه چیز یا مهارت هر کاری را ندارید. برای انجام درست کارها به فعالیت های خود نظم بدهید.

داشتن هدف: شما در زندگی خود، یک حس قوی و فزاینده از انسجام و پیوستگی میان حوزه های مختلف دارید و برای آن یک آهنگ و هدف تعیین کرده اید.

در زندگی خود می توانید از این ویژگی ها اعتماد به نفس برای مشخص کردن این که در کدام نقطه از زندگی به دردسر افتاده اید، استفاده کنید، زیرا مشکل اصلی برای پیش رفتن، نداشتن اعتماد به نفس است. در صورتی که در هر یک از ویژگی های توضیح داده شده دارای اشکال هستید می توانید برای حل مشکل به یک روانشناس خوب مراجعه کنید.


زنان موفق چه عادت هایی دارند؟

عادت های زنان موفق

در دنیای مادی امروز لحظه های شاد زیاد به دست می آیند. شادی خرید یک لباس نو، شادی خرید آخرین مدل گوشی دلخواه و …. اما همه این ها گذرا هستند. بعد از مدتی لباس شما که روزی عاشقش بودید و یا گوشی دلخواهتان با مدل جدیدتری عوض می شود. بدین گونه شما دیگر احساس شادی نخواهید کرد. اگر بخواهیم در مورد موفقیت هم صحبتی کنیم بایستی بدانیم که آن را در چه می بینیم؟ موفقیت را می توان کمال یک فرایند نامید و برای تعریف آن بایستی فقط این را در ذهن خود پرورش دهیم که این کمال فرایند را بر مبنای خواسته خودتان مشخص کنید. تعریف شما ازموفقیت مهم است چرا که زندگی شماست. با این مقدمه سراغ آدم های موفق خواهیم رفت و اینکه زنان موفق چه عادت هایی دارند؟

عادت های زنان موفق

هر زنی از موفقیت تعریفی متفاوت خاص خود را دارد. زن های موفق بسیاری در دنیا وجود داشته، دارد و خواهد داشت. خانم ها عمدتا برای رسیدن به اهداف خود راه مشترکی را برگزیده اند که در ادامه به آن ها خواهیم پرداخت.

هدف گذاری در شروع کار

در پاسخ به این سوال که زنان موفق چه عادت هایی دارند،همیشه موفقیت نمی تواند شانسی باشد. زنان موفق در شروع کار هدف شان را مشخص می کنند. بنابراین می دانند که چه می خواهند. خانم های موفق ممکن است توانایی های محدودی داشته باشند اما همین توانایی را قبول دارد. در نظر داشته باشید که میزان اعتقاد و ایمان فردمشخص می کند که می تواند به موفقیت برسد یا نه.

زنان موفق کمال گرای مطلق نیستند

تحقیقات نشان داده صرف وقت و انرژی برای رسیدن به کمال گرایی غیر ممکن و در انتها موجب افسردگی خواهد شد. این را بدانید که برای رسیدن به موفقیت نباید با خودتان در نبرد باشید. این کار به شما ضربه خواهد زد. یکی از زنان موفق می گوید شما هر چه مقام بالاتری داشته باشید بهتر است. این باعث می شود بهتر اوضاع را کنترل کنید.

بهترین روانشناس تهران

جدیت درکارها در زنان موفق

زنان موفق در کارهای خود جدی هستند و از اینکه وقت شان به بطالت بگذرد ناراحت هستند. خانم های موفق عمیقا اعتقاد دارند که اگر کاری را انجام می دهند با اراده و میل خودشان باشد. اگر می خواهند موفق باشند باید با علاقه و به بهترین نحو و با جدیت کامل انجام می دهند.

زنان موفق به سلامتی جسم خود اهمیت می دهند

خانم های موفق در کنار کار روزانه برای سلامتی خود ورزش منظم را در برنامه های روزانه خود قرار داده اند و معتقد هستند سلامتی ملاک اصلی موفقیت می باشد.

رسیدن به هدف

خانم های موفق به خوبی می دانند که به همه برنامه های خود برای یک ماه یا بیشتر برسند و آن ها را کاملا انجام دهند. بنابراین از نرسیدن به هدف مایوس نمی شوند. این را سرلوحه کار خود قرارمی دهند که همه چیز را با هم داشته باشند. بنابراین در ادامه کار خود جدی بوده و از پرداختن به کارهای اضافی خودداری می کنند.

اولویت بندی کارها در خانم های موفق

خانم ها به خوبی می دانند که اولویت بندی در کارها یکی از عوامل موفقیت می باشد. خانم های موفق ابتدا اولویت را به خانه و خانواده می دهند. خانم های موفق می دانند که چگونه بین مسئولیت های بیرون و داخل خانه تعادل برقرار کنند.

انتخاب های دشوار

خانم های موفق کارهایی را انتخاب می کنند و در آن موفقیت به دست آورند که قبلا کسی این راه را نرفته باشد. خانم های موفق می دانند که می توانند بیشتر سازنده باشند تا رویا پرداز

اعتمادسازی در خانم های موفق

خانم های موفق از ابتدای کار یک دایره اعتماد سازی برای خود می سازند و با کسب اعتماد می توانند کارهای خود را به بهترین نحو انجام دهند.

نکته پایانی این که باید بگوییم زنان موفق بسیاری در طول تاریخ وجود داشته اند که همه قابل شناسایی هستند. زن هایی که عمدتا با تلاش و پشتکار به این هدف رسیده اند. همان گونه که از بررسی زندگی این زنان پیداست همگی راه مشترکی را پیموده اند و آن چیزی نبوده جز تلاش، پشتکار و جدیت. از این رو باید در این زمینه دقت کافی داشت و مسیری را رفت که به نتیجه اساسی می رسد.

 

چقدر ما شادیم؟

چقدر ما شادیم؟

چقدر ما شادیم؟ بیشتر مردم چه مقدار شادند؟ استاد اد دینر از دانشگاه مینه سوتا در تلاش برای پاسخ به این پرسش اطلاعات ۹۱۶ پژوهش زمینه یابی را در مورد شادمانی، رضایتمندی زندگی و سلامت ذهنی بیش از یک میلیون نفر در ۴۵ ملت سراسر دنیا گردآوری کرد ( مایرز و دينر، ۱۹۹۶).

او همه این داده ها را به مقیاسی از ۵ تا ۱۰ تبدیل کرد که در آن ۱۰ نشانگر شادی خیلی زیاد، ۵ بیان کننده بی تفاوتی و صفر نشانه ناشادی بود. متوسط رتبه بندی شادمانی ۶ است. به این ترتیب او نتیجه گیری کرد که یک فرد معمولی از شادی متوسطی برخوردار است. زمینه یابی های معدودی به میانگین رتبه بندی خنثای ۵ یا میانگین کمتر از ۵ دست یافته اند. این گزارش های مثبت از شادمانی در مورد همه گروه های سنی در هر دو جنس و تمام نژادهای مورد مطالعه به دست آمده است.

روانشناس عالی

البته برخی گروه های اقلیت ناشاد بودند:

به ویژه الکلی های بستری، زندانیان تازه بازداشت شده، درمانجویانی که به تازگی تحت درمان قرار گرفته بودند، و دانشجویانی که زیر ستم سیاسی زندگی می کردند. همچنین در مورد نوسان رتبه بندی شادمانی تفاوت های جنسیتی و سنی وجود داشت (دينر و همکاران، ۱۹۹۹)، زنان و افراد جوان در مقایسه با مردان و افراد مسن، شادمانی و بدبختی بیشتری را  گزارش می گردند، نوسانهای جزیی در جنبه های شادمانی در طول حیات یافت می شد.

در پاسخ به سوال چقدر ما شادیم؟ می توان گفت با گذشت سن، رضامندی از زندگی اندکی افزایش می یافت در حالی که عاطفی بودن مثبت تا حدی افت پیدا می کرد. در یک نظر خواهی ملی از آمریکاییان، از هر ده نفر ۳ نفر خود راخیلی شاد، ۱ نفر نه خیلی شاد و ۶ نفر دیگر خود را نسبتا شاد» توصیف کردند.

ایران از لحاظ شاخص شادمانی در سال 2016 در بین 156 کشور رتبه 105 را دارا بود.

رواج افسردگی چقدر است؟

رواج افسردگی چقدر است؟

رواج افسردگی چقدر است؟ : همه ما گاهی دچار حالت، ناامیدی و افسردگی می شویم  مثلا وقتی روابط ما با دیگران از هم پاشیده می شود، ممکن است شوکه شویم، گریه کنیم، غذا نخوریم، عصبانی شویم، خوب نخوابیم و بدخلق ومضطرب شویم.

این حالت معمولا پس از چند روزبرطرف می شود و شخص به زندگی طبیعی باز می گردد و شاید بگوید که دچار افسردگی، کم علاقگی به زندگی، بیزاری و دمق شده بودم .

اما آنچه پزشکان آن را افسردگی می نامند:

حالت افسردگی و نا امیدی به این شکل نیست. بلکه این اصطلاح برای تعریف بیماری شدید تری به کار میرود که حداقل چند روزطول می کشد و بر جسم و روح شخص اثر می گذارد. این بیماری ممکن است بی هیچ دلیلی بروز کند و زندگی فرد را تهدید کند. هیچ وقت وجود یک علامت تک نشانگر وجود افسردگی و یا به قول معروف افسردگی بالینی در فرد نیست.

بسیاری از علائم شبیه یکدیگرند، اما وقتی فرد به افسردگی مبتلا می شود این علائم شدیدتر می گردند و مدت بیشتری ادامه می یابند . اگر حالت ناامیدی و افسردگی بر تمام ابعاد زندگی شما تأثیر بگذارد، ۲ یا چند هفته ادامه یابد و یا به حدی برسد که به فکر خودکشی بیافتید، کار صحیح آن است که از دیگران یاری بطلبید .

به خاطر داشته باشید که افسردگی یک بیماری است که می توان آن را با موفقیت درمان کرد و به موقع بهبود خواهید یافت، یک رواشناس خوب فرآیند بهبودی را برای شما تسریع می بخشد.

٪۹۰ از افراد مبتلا به افسردگی به وسيله روانشناس یا روانپزشک خود معالجه می شوند. روانشناسان و روانپزشکان خانواده در معالجه افسردگی تجارب زیادی دارند و برای تشخیص و درمان آن آموزش دیده اند. ممکن است قرص تجویز کنند، اما گاهی در خصوص سازمان های خودیاری، مشاوره و روان درمانی یا تکنیک های تمدد اعصاب با شما صحبت خواهند کرد. می توانید راجع به کاهش فشار روحی با روش های قبول فقدان عزیزان با دیگر کمبودها توصیه هایی را کسب کنید.

با این حال اگر فکر می کنید که نمی توانید با روانشناس خود صحبت کنید، موضوع را با یکی از دوستانتان در میان بگذارید. اگر بدانید که چه تعداد از افراد، مبتلا به افسردگی هستند یا خود کسی را می شناسند که مبتلا به این بیماری است، شگفت زده خواهید شد. آنها شاید بتوانند توصیه های لازم را بدهند، اما اگر فقط شنونده صحبت های شما باشند صحبت کردن با آنها معمولا مفید خواهد بود .

رواج افسردگی چقدر است؟

بسیاری از اشخاص معروف، از جمله آبراهام لینکلن، ملکه ویکتوریا و وينستون چرچیل – که افسردگی را سگ سیاه می نامید، از افسردگی رنج می بردن .

بسیاری از نویسندگان و هنرپیشه ها از این بیماری رنج می برده اند. کمدینی به نام اسپیک میلیگان کتاب « افسردگی و راه نجات از آن » را درباره بیماری خود نوشته است.

میزان افسردگی در 40 سال اخیر افزایش یافته است که ممکن است پیامد نحوه زندگی انسان ها باشد. دنیا برای تعداد زیادی از افراد پر از فشار روانی روزافزون شده است و این فشار روانی می تواند منجر به ایجاد افسردگی شود.

افزایش میزان طلاق، جنایت، ساعات طولانی کار در بعضی اشخاص و بیکاری در بعضی دیگر، تنها تعدادی از فاکتورهایی هستند که زندگی افراد مبتلا به افسردگی را در تنگنای روحی قرار می دهند.

مکان زندگی فرد نیز ممکن است بر میزان ابتلا به افسردگی تأثیر بگذارد.

یک تحقیق نشان می دهد که میزان ابتلا به افسردگی در اشخاصی که در بخش مرکزی شهر زندگی می کنند احتمالا دو برابر افرادی است که در خارج از شهر زندگی می کند گرچه ثابت شده است که یافتن دلیل اصلی این افزایش مشکل است، اما واضح است که محیط زندگی فرد عامل مهمی در میزان بروز افسردگی می باشد.

خبر مسرت بخش این است که افسردگی، صرف نظر از دلیل بروز آن، قابل درمان است و آن را به طور موثری می توان درمان کرد. اکثر افرادی که این بیماری را داشته اند و آن را معالجه کرده اند، بهبود یافته اند .

نکات مهم

حالت افسردگی و ناامیدی در صورتی بیماری افسردگی محسوب می شود که تداوم داشته باشد و به تمام ابعاد زندگی تاثیر بگذارد.

افسردگی نوعی بیماری رايج است.

افسردگی به طور مؤثر قابل درمان است.

روانشناس متخصص ترک اعتیاد

روانشناس متخصص ترک اعتیاد

روانشناسی اعتیاد بیشتر شامل رشته های روانشناسی بالینی و روانشناسی غیرطبیعی است و کاربرد اطلاعات بدست آمده از تحقیقات را در تلاش برای تشخیص، ارزیابی، معالجه و پشتیبانی مناسب از بیمارانی که اعتیاد دارند صرف می کند. در طول روند درمان، روانشناس متخصص ترک اعتیاد رفتارهایی را تشویق می کند که باعث ایجاد سلامت و انعطاف پذیری عاطفی در برابر مشکلات جسمی، روحی و عاطفی آن ها می شود.

اساس اعتیاد بحث برانگیز است و افراد حرفه ای آن را به عنوان یک بیماری یا انتخاب می دانند. نوعی اعتیاد بیماری و نوعی دگیر انتخاب اعتیاد می باشد. محققان استدلال می کنند که روند اعتیاد مانند مدل بیماری است که اندام هدف آن مغز، نوعی نقص و علائم بیماری است.

اعتیاد چیست؟

اگر بخواهیم سراغ آنتیک ترین تعریف متخصصان روانشناسی نسبت به واژه اعتیاد بپردازیم این است که شخص معتاد عاجز از کنترل خودش می باشد.فرد معتاد می خواهد رای ممتنع بگیرد اما آن ها نمی توانند در برابر وسوسه مقاومت کنند و معتادان کنترل اعمال خود را از دست می دهند. مشاهده می شود که یک معتاد با اعتیاد خود که مایل به پرهیز است مبارزه می کند و بر اعمال خود کنترل می کند.

اعتیاد چیست

روانپزشک متخصص ترک اعتیاد کیست؟

روانپزشک اعتیاد یک پزشک است که در زمینه درمان افرادی که دارای مشکلات اعتیادی و بهداشت روان هستند در درجه اول با داروهایی مانند داروهای ضد افسردگی، داروهای ضد روان پریشی و داروهایی که به درمان شرایط زمینه ای بهداشت روان و مشکلات همزمان کمک می کنند تخصص دارد. در حالی که بسیاری از روانپزشکان وجود دارند که داروها را زیاد تجویز نمی کنند و در عوض بیشتر روی درمان تمرکز دارند اکثر روانپزشکان داروها را مدیریت می کنند و از نزدیک با روانشناسان و سایر درمانگران که درمان گفتاردرمانی را ارائه می دهند همکاری می کنند.

از همه مهمتر یک روانپزشک اعتیاد آموزش ویژه ای در زمینه تجویز دارو برای کمک به افرادی که با استفاده از مواد خود دست و پنجه نرم می کنند دارد. وقتی می خواهید ماهیت رابطه خود را با مواد مخدر و الکل تعیین کنید و با در نظر گرفتن تغییرات رفتاری کار با یک روانپزشک اعتیاد و نه فقط یک روانپزشک عمومی مهم است. یک روانپزشک اعتیاد می تواند داروهایی برای کمک به شما در سم زدایی یا ترک اعتیاد به مواد مخدر و الکل تجویز کند و همچنین می تواند داروهایی برای کمک به شما در ولع مصرف تجویز کند که می تواند عود بیماری را جلوگیری کند.

روانشناس متخصص ترک اعتیاد کیست؟

یک روانشناس متخصص ترک اعتیاد متخصص بهداشت روان آموزش دیده ای است که می تواند به شما کمک کند نقشی را که اعتیاد در زندگی شما بازی می کند کشف کنید. یک روانشناس متخصص ترک اعتیاد می تواند به شما کمک کند تا از افکار، احساسات و رفتارهای خود آگاهی بیشتری کسب کنید و از طریق رویکردهای درمانی مانند درمان شناختی رفتاری، مصاحبه انگیزشی، پیشگیری از عود مبتنی بر ذهنیت و … را برای مقابله با مشکلات را به شما می آموزد.

علاوه بر این روانشناسان ترک اعتیاد به شما اجازه می دهند تا از طریق یک مشکل صحبت کنید و به شما کمک می کنند تا به اصل موضوع بپردازید تا بتوانید تغییرات لازم را ایجاد کنید که زندگی شما را برای مدت طولانی بهبود می بخشد و نه فقط یک باند را روی یک زخم اصلی قرار دهید.

سایر متخصصانی که می توانند در ترک اعتیاد کمک کنند

انواع دیگری از درمانگران اعتیاد علاوه بر روانشناس متخصص ترک اعتیاد وجود دارد که ممکن است مفید باشد از جمله مددکاران اجتماعی و مشاوران حرفه ای مجاز. مددکاران اجتماعی ممکن است کارشناسی ارشد یا دکترا داشته باشند در حالی که مشاوران حرفه ای دارای مجوز ممکن است فقط در سطح کارشناسی ارشد تحصیل کنند هر چند هر دو در درجات مختلف در زمینه های بهداشت روان آموزش دیده اند. به ویژه مددکاران اجتماعی در زمینه به دست آوردن بهترین خدمات پشتیبانی آژانس اجتماعی آموزش دیده اند و آن ها تمایل دارند که برای درمان مسائل بهداشت روان رویکردی اجتماعی و شبکه ای داشته باشند.

روان درمانگران ممکن است هر یک از درجات فوق را داشته باشند یا اصلاً نداشته باشند. روان درمانگر گاهی اوقات برای کسی که گفتگو درمانی می کند جذاب است اما ممکن است درمانگر مطابق با استانداردهای درجه یا گواهینامه حرفه ای دیگر آموزش کافی نبیند یا نباشد. به عنوان مثال یک روانپزشک یا روانشناس متخصص ترک اعتیاد ممکن است خود را روان درمان توصیف کنند اما یک مربی بهبودی یا جو شمو نیز می تواند به این دلیل که از زمان برق گرفتگی در هنگام تلاش برای تعمیر درب گاراژ “مشاور معنوی” بوده است. همانطور که گفته شد بسیاری از روان درمانگران آموزش جامع می بینند اما مهم این است که شما تجربه، آموزش و مدارک و مدارک آن ها را همانطور که باید با هر درمانگر دیگری بررسی کنید.

برای درمان بیماری اعتیاد و ترک اعتیاد می توانید به بهترین روانشناس تهران مراجعه نمایید.

اعتیاد جنسی چیست؟

اعتیاد جنسی چیست؟

اعتیاد جنسی چیست؟ مفهوم اعتیاد جنسی در طول دو دهه گذشته و برای توصیف کسانی شکل گرفت که به صورت وسواسی در پی تجارب جنسی هستند و اگر نتوانند تکانه های جنسی شان را ارضاء کنند، رفتارشان مختل می شود. این مفهوم، از الگوی اعتیاد به داروهایی نظیر هروئین یا اعتیاد به الگوهای رفتاری نظیر قمار برگرفته شده است. اعتیاد در اینجا به معنی وابستگی روانشناختی، وابستگی جسمی و وجود سندرم ترک در صورت عدم دسترسی به ماده (نظیر دارو) یا ناکامی رفتار (نظیر قمار) است.


در DSM – IV اصطلاح اعتیاد جنسی به کار نرفته است و این اصطلاح به طور عمومی شناخته یا پذیرفته نشده است. با این حال گاهی افرادی مشاهده می شوند که تمام زندگی، فعالیت ها و رفتارهایشان معطوف به جستجوی رابطه جنسی است، زمان زیادی را صرف جنین رفتاری می کنند و اغلب سعی می کنند که این رفتار را متوقف کنند، ولی قادر به این کار نیستند. این پدیده از نظر درمانگران کاملا شناخته شده است.

در حقیقت در جواب به سوال اعتیاد جنسی چیست؟ می توان گفت این افراد کوشش فزاینده و مکرری به عمل می آورند که رابطه جنسی داشته باشند و اگر در این تلاش های خود موفق نشوند، دچار ناراحتی می شوند. اعتیاد جنسی مفهوم اکتشافی مفیدی است که درمانگر را برای جستجوی یک علت زمینه ای این رفتار آشکار، هشیار می سازد.

تشخیص اعتیاد جنسی

معتادین جنسی نمی توانند تکانه های جنسی خود را کنترل کنند و این تکانه ها طیف کاملی از رفتار یا تخیلات جنسی را در بر می گیرد، سرانجام نیاز به فعالیت جنسی افزایش می یابد و میل مداوم به رابطه جنسی، به صورت تنها انگیزه رفتار فرد در می آید. در سابقه شخص معمولا الگوی بلند مدتی از این رفتار وجود دارد که شخص بارها سعی کرده آن را متوقف کند، ولی موفق نشده است. هرچند ممکن است پس از چنین اعمالی، شخص دچار پشیمانی و احساس گناه شود، ولی چنین احساساتی برای جلوگیری از بروز بعدی این رفتار کافی نیستند.

بیمار ممکن است اظهار کند که در خلال دوره های پر استرس یا هنگام عصبانیت، اضطراب یا ملاک های دیگر، نیاز به برون ریزی، شدید تر می شود. بیشتراعمال شخص در این زمینه به ارگاسم منتهی می شود، هر چند رفتار جستجوی رابطه جنسی به میزان زیادی با تهییج و تحریک همراه است، حتی اگر ارگاسم هم در کار نباشد. در نهایت فعالیت جنسی با زندگی زناشویی، اجتماعی، یا حرفه ای شخص تداخل می کند و سبب تخریب عملکرد شخص در این زمینه ها می شود. علائم اعتياد جنسی در ذیل مشخص شده است.

 علائم اعتیاد جنسی چیست؟

1)     رفتار خارج از کنترل

2)      پیامدهای قانونی، طبی و بین فردی شدیدا نامطلوب رفتار جنسی

3)      تعقیب مداوم رفتار جنسی پر خطر یا رفتارهای خود تخریبی

4)      کوشش های مکرر برای متوقف کردن رفتار جنسی

5)      وسواس فکری و تخیلات جنسی به عنوان مکانیسم مدارای اولیه

6)      نیاز برای حجم فزاینده ای از فعالیت های جنسی 

7)      تغییرات خلقی شدید در ارتباط با فعالیت جنسی (افسردگی، خوشی)

8) صرف زمانی غیرعادی برای دست یابی به رابطه جنسی، شهوت انگیز بودن یا رهایی از تجربه جنسی

9)     تداخل رفتار جنسی با فعالیت اجتماعی، شغلی یا تفریحی

در صورت اشکال در رابطه جنسی می توانید به یک روانشناس خوب مراجعه کنید.

منبع: کتاب تمایلات و رفتارهای جنسی انسان

میزان شیوع افسردگی

شیوع افسردگی

شیوع افسردگی: افسردگی تا چه حد شایع است؟

بی شک این بیماری بسیار شایع است، به طوری که حتی آن را به “شیوع سرماخوردگی” در بیماری های روانی نیز نامیده اند و نظیر سرماخوردگی، مشکل می توان عده مبتلایان به آن را شمارش کرد. در خصوص آمار مربوط به ناراحتیهای روانی باید قدری شکاک و دقیق بود، زیرا به دست آوردن آنها بسیار دشوار است. هیچ مرز شفاف و قابل تعریفی بین حالت طبیعی و اختلال، بين ناخرسندی ساده و افسردگی بالینی وجود ندارد.

با این حال مطالعات همه گیر شناسانه نشان میدهند که در بریتانیا میزان شیوع افسردگی در مردان تقریبا ۳ درصد و در زنان، در حدود ۷ درصد است. در مطالعات دیگر، میزان شیوع افسردگی در کل دوران زندگی افراد بیش از این تخمین زده شده تا حداکثر ۲۶ درصد برای زنان و ۱۲ درصد برای مردان. اختلالات خلقی، از جمله افسردگی، همچنین رایج ترین دلیل منفرد برای مراجعه به روانشناس ها هستند.

در مورد افسرده خویی چه طور؟

چنین برآورد می شود که افسرده خویی، که اغلب در نوجوانی آغاز می شود، ۳ تا ۴ درصد افراد را که بیشتر آنها زن هستند گرفتار می سازد. برخی از تحقیقات نشان میدهند که بین ۲۰ تا ۳۰ درصد از افرادی که مبتلا به افسردگی تشخیص داده می شوند، در واقع افسرده خو هستند.

و اختلال افسردگی – شیدایی تا چه حد شايع است؟

بسیار کمتر از اختلالات تک قطبی. تخمین زده شده است که فقط در حدود یک پنجم افراد مبتلا به افسردگی بالینی، به افسردگی – شیدایی مبتلا هستند. میزان شیوع این اختلال در بین تمام افراد اجتماع احتمالا حدود یک درصد است. معمولا، این نوع اختلال در دوران نوجوانی یا اوایل بزرگسالی آغاز می شود – زودتر از افسردگی تک قطبی – و در صورت درمان نشدن، در سرتاسر عمر ادامه می یابد و به دفعات بیشتری بروز می کند و با گذشت زمان، شدیدتر شود.

برخلاف افسردگی تک قطبی، تعداد مردان و زنان مبتلا به افسردگی دوقطبی، با هم برابرند، اگرچه مطالعات نشان میدهند که ۸۰ تا ۹۰ درصد افرادی را که تناوب دوره ها در آنها سریع است، زنان تشکیل میدهند

افسردگی فصلی(SAD) تا چه حد شايع است؟

اعتقاد بر این است که در حدود ۵ درصد مردم، به زمستان عکس العمل بدی نشان می دهند. برخی از کارشناسان آمریکایی بر این باورند که چیزی بین ۱۰ تا ۳۸ درصد افرادی که به اختلالات خلقی عودکننده دچارند، در واقع به SAD مبتلا هستند. نظیر افسردگی عمده، گفته میشود که SAD زنان را بیش از مردان دچار می کند. شاید ۳ تا ۴ بار بیشتر. گفته شده است که SAD بعد از بلوغ افزایش می یابد و با یائسگی فروکش میکند.

رک بگویم، به نظر من افسردگی تا حدودی مدروز شده است. من به خاطر ندارم که از پدربزرگ، یا مادر بزرگم شنیده باشم که درباره افسردگی صحبت کنند. آیا این معضلی جدید است؟

در حقیقت، افسردگی اختلالی است که می توان رد آن را تا عهد باستان گرفت. مثلا در کتاب انجیل، نوعی از دست دادن شوق و علاقه گوشه گیری و اجتماع گریزی، بی ارزش شمردن خویش، و بی خوابی توصیف شده است. رومیهای باستان این وضعیت را مالیخولیا، و معاصران ملکه ویکتوریا آن را خستگی روانی نامیده اند. حتی اگر پدر بزرگ یا مادر بزرگ شما دچار افسردگی نشده باشد یا درباره آن صحبت نکرده باشد، یکی از معاصران مشهور او به آن دچار شده است: وینستون چرچیل در نوشته هایش به یک «خرس سیاه» اشاره کرده است که متناوبا او را در ملالت و دلتنگی فرو می برده است.

ولی به نظر می رسد که امروزه افسردگی بسیار شایع تر شده است شما این طور فکر نمی کنید؟

واقعیت این است که افسردگی با ظهور عصر انفجار جمعیت، بسیار افزایش یافته است. دو مطالعه عمده که از دهه ۷۰ آغاز شده بودند، افزایش چشمگیری را در بروز افسردگی در طی قرن بیستم نشان دادند. یکی از مطالعات نشان داد زنانی که در دوران جنگ کره متولد شده بودند. در زمان انجام دادن مطالعه، در حدود ۳۰ ساله بودند. در مقایسه با زنانی که در حوالی دوران جنگ جهانی اول متولد شده بودند، و حتی زنان مسن تر که به دلیل طول عمر بیشتر، طبعا فرصت بیشتری برای افسرده شدن داشتند، ۰ ۲ برابر بیشتر احتمال داشت که به دوره ای از افسردگی دچار شده باشند. برای مردان نیز وضع به همین منوال بوده است.

چرا افسردگی در حال گسترش و فزونی است؟

این می تواند بدان دلیل باشد که امروزه افسردگی در کانون توجه قرار گرفته است، و اینکه افسردگی با جدیت بیشتری تشخیص داده میشود و مورد مطالعه قرار میگیرد. دیگر دلایل احتمالی که مطرح شده اند عبارتند از افزایش مصرف الكل و مواد مخدر، افزایش میزان استرس، و افزایش بیکاری. یک دلیل احتمالی دیگر، تغییر نگرش ها و باورهای اجتماعی و شخصی است. برخی از روانشناسان معتقدند که جامعه مادی گرای ما باعث شده که «خود» افراد به گونه ای ناسالم تحت فشار قرار بگیرد و اینکه افراد به جای موضوعات مهم تر، بیش از حد به کامروایی ها و شکست های شخصی خود اهمیت می دهند. مثلا در صورتی که افراد تعهدی در قبال خانواده، اجتماع، کشور یا دین نداشته باشند، ناکامی های شخصی فاجعه آمیز به نظر می رسند و شخص مستعد ابتلا به افسردگی می شود.

آیا هیچ مطالعه علمی ای درباره دلایل محوری شیوع فزاینده افسردگی صورت نگرفته است؟

چرا برخی از مطالعات نشان میدهند که تلویزیون یکی از دلایل عمده ابتلا به افسردگی است. در یکی از مطالعات صورت گرفته، همبستگی زیادی بین وجود تلویزیون در خانواده های دارای کودکان کم سن و سال، و بروز افسردگی در این کودکان پیش از رسیدن به سن ۲۴ سالگی نشان داده شده است. گفته شده که ساعت های طولانی تماشای تلویزیون، همراه با قرارگرفتن در معرض صحنه های مکرر خشونت و دیگر اعمال مجرمانه، محققا أثار سوئی در پی خواهد داشت، انزوا و گوشه گیری براثر تماشای تلویزیون نوزه کودکان را از برقراری ارتباطات اجتماعی ضروری و اساسی با دوستان و دیگر افراد خانواده محروم می کند.

افسردگی معمولا در چه سنی بروز می کند؟

در حالی که اختلال افسردگی عمده می تواند در هر سنی آغاز شود، ولی رایج ترین سن برای بروز آن بین ۲۰ تا ۲۰ سالگی است. میزان ابتلا به افسردگی در افراد بزرگسال بین ۲۵ تا ۴۴ ساله به حداکثر می رسد.

دوره های افسردگی معمولا چقدر طول می کشند؟

در حدود ۶ تا ۱۲ ماه. با اعمال درمان، افراد افسرده ممکن است سریع تر – در عرض چند هفته تا چند ماه – خوبه شوند. البته در افراد افسرده خو، فقط ۱۰ تا ۱۵ درصد موارد خودبه خود به بهبودی می انجامند.

احتمال بازگشت افسردگی چقدر است؟

بسیار بالاست. تحقیقات نشان داده اند که در بیش از نیمی از افرادی که قبلا به اختلال افسردگی عمده دچار بوده اند، این بیماری بازگشت می کند که این امر عمدتا در ۲ تا ۳ سال پس از اولین دوره ابتلای آنها اتفاق می افتد. احتمال بازگشت بیماری با افزایش تعداد دوره های پشت سر گذاشته شده آن فزونی می یابد، چنانکه احتمال آن بعد از دو دوره به ۷۰ درصد و بعد از سه دوره به ۹۰ درصد می رسد.

عوامل هشداردهنده بازگشت افسردگی کدامند؟

  • اگر اولین دورد ابتلای شما شدید بوده و پاسخ شما به درمان نسبتا کند بوده است .
  • اگر شما بیماری های روانی و جسمانی دیگری نیز داشته اید.
  • اگر شما به ویژه در مقابل تنش ها یا دیگر عوامل روانی – اجتماعی آسیب پذیر هستید، یک مورد مطالعه که اخیرا صورت گرفته، نشان داده است که توانایی افراد برای مدیریت تنش، و همچنین ارتباطات اجتماعی آنان، می تواند بر احتمال بازگشت افسردگی تاثیر بگذارد.
  • اگر شما از افسردگی های قبلی خود کاملا رهایی نیافته اید.
  • اگر افسردگی اولین بار در سنین بالا به سراغ شما آمده باشد.

آیا این بدان معنی است که افسردگی می تواند بدون وجود هرنوع عامل تحریک کننده نیز باز گردد؟

نه ضرورتا؛ ولی واضح به نظر می رسد که پس از اینکه عاملی تحریک کننده موجب بروز اولین دوره افسردگی بشود، فرد برای بروز دوره های آتی ان مستعدتر خواهد شد. دوره اول اثر تحریک کننده دارد و فرد را برای بازگشت بیماری مستعدتر می کند.

با توجه به توضیحات ذکر شده در متن و میزان بازگشت افسردگی برای درمان آن حتما به یک روانشناس خوب مراجعه نمایید.

بعد از خیانت همسر چه کنیم؟

بعد از خیانت همسر چه کنیم؟

بعد از خیانت همسر چه کنیم؟:

جهت تعیین وقت با خانم دکتر مژگان ناقل با شماره 22797836 تماس حاصل نمایید.

یکی از سوالاتی که برای هر فردی بعد از خیانت پیش می آید این است که بعد از خیانت همسر چه کنیم؟

آیا همسر خود را ببخشیم؟

آیا ارتباط را تمام کنیم؟

آیا به خاطر فرزندانمان زندگی کنیم؟

در این بحرانی که پیش می آید نکته مهم این است که در عصبانیت تصمیم نگیریم و اجازه بدهیم که هیجانات ما فروکش کند، در این راستا می توانیم از یک روانشناس خوب کمک بگیریم.

سوال اصلی: بعد از خیانت همسر چه کنیم؟ و چه کارهایی را نکنیم:

اگر مورد خیانت واقع شدین، این که با همه اطرافیانتان در این مورد صحبت کنید کمکی به شما نمی کند، البته داشتن حمایت اجتماعی خوب است و این که کسی باشد که حرف های شما را بشنود کمک کننده است، ولی ممکن است نهایتا راهکارهایی به شما ارائه دهند که نه تنها کمک کننده نباشد بلکه مضر هم باشد، علاوه بر آن شاید بعد از فروکش کردن هیجانات به این نتیجه برسید که بهتر بود کسی از این ماجرا آگاه نمی شد.

نکته مهمی که باید به آن توجه کنید این است که ممکن است وقتی متوجه این موضوع می شوید آنقدر عصبانی باشید که به هیچ وجه فکر نکنید که امکان دارد دوباره به زندگی برگردید و همین امر باعث شود تا با همه اطرافیان در این مورد صحبت کنید، اما باید توجه داشته باشید که ممکن است بعدا که عصبانیتتان فروکش کردید و شاید ماجرا را طور دیگر دیدید و یا به هر دلیل خواستید به رابطه تان یک شانس دوباره بدهید علاقه نداشته باشید که اطرافیان در مورد این موضوع بدانند.

بعد از خیانت همسر چه باید کرد؟

بعد از خیانت همسر چه کنیم؟ آیا باید او را بخشید؟ آیا اصلا بخشش در این شرایط کار درستی است؟ جواب به این سوال در واقع بستگی به موقعیت و افراد دارد، ابتدا از خود این سوال اساسی را بپرسید که آیا می توانم بعد از کاهش عصبانیتم با او مثل قبل باشم؟ مهم این است که به این سوال هنگامی که عصبانیتتان فروکش کرده پاسخ دهید، اگر احساس می کنید می توانید گام بعدی را بردارید.

بازسازی رابطه بعد از خیانت

بازسازی رابطه بعد از خیانت چگونه صورت می گیرد؟ بازسازی رابطه بعد از خیانت به آرامی صورت می گیرد، به این نکته باید بسیار توجه کرد چون فرد آسیب دیده ممکن است نتواند احساس قبل را با همسر خود داشته باشد و یا هر مساله ای او را به یاد آسیبی که دیده است بیندازد.

احساس بد بعد از خیانت

فرد آسیب دیده احساسات متفاوتی را تجربه می کند، که می تواند به صورت اضطراب، احساس غم، استرس , ..باشد، در بسیاری از موارد نشخواری فکری باعث می شود که این افکار منفی مداوما ظاهر شوند.

احتمالا در ذهن شما سوالات بسیاری وجود دارد با این سوالات چه کنید؟

به احتمال زیاد سوالات مختلفی در ذهن شما می آید که مرتبا از همسر خود می پرسید، آیا این کار، کار درستی است؟ در واقع می توان گفت اگر برای حل این مشکل به روانشناس مراجعه کردید احتمال بسیار در روند روان درمانی به این سوالاتتان پاسخ داده خواهد شد، اما اگر بخواهید به طور متوالی از همسر خود این سوال ها را بپرسید نهایتا به رابطه شما آسیب می زند و جواب به این سوالات فقط برای مدت کمی شما را آرام می کند و نهایتا سوالات دیگری در ذهت شما خواهد آمد.

حال که این کار را کرده است از کجا مطمئن باشیم که دیگر این کار را نمی کند؟(بعد از خیانت همسر چه کنیم؟)

یکی از شاخص هایی که مهم است این است که بعد از اینکه شما متوجه موضوع خیانت شدید، چقدر شخص عهد شکن در حال حاضر فریبکاری را کنار گذاشته است و تلاش برای درست کردن رابطه را دارد؟ علاوه بر آن به چه مقدار توانایی داشتن یک زندگی صادقانه را دارد؟ چقدر مسئولیت اشتباه خود را می پذیرد؟ برای فهمیدن پاسخ این سوالات یک روانشناس متخصص در خیانت می تواند به شما کمک کند.

 

 

 

 

 

بهداشت روان چیست؟

بهداشت روان

بهداشت روان شامل بهزیستی عاطفی، روانی و اجتماعی می شود و این بر نحوه تفکر، احساس و عملکرد ما تأثیر می گذارد. همچنین به تعیین نحوه کنترل استرس، ارتباط با دیگران و انتخاب کمک می کند. سلامت روان در هر مرحله از زندگی (از کودکی و نوجوانی تا بزرگسالی) مهم است.

در طول زندگی خود اگر با مشکلات روحی روبرو هستید فکر، روحیه و رفتار شما تحت تأثیر قرار می گیرد. بسیاری از عوامل در ایجاد مشکلات بهداشت روان نقش دارند ، از جمله:

  • عوامل بیولوژیکی مانند ژن ها یا شیمی مغز
  • تجارب زندگی مانند ضربه یا سوء استفاده
  • سابقه خانوادگی مشکلات روانی

مشکلات بهداشت روان شایع است اما کمک در دسترس است. افرادی که دارای مشکلات بهداشت روانی هستند می توانند بهتر شوند و بسیاری از آن ها به طور کامل بهبود می یابند.

علائم و نشانه های مشکل در بهداشت روان

  • زیاد یا کم خوردن یا خوابیدن
  • دور شدن از مردم و فعالیت های معمول
  • داشتن انرژی کم یا بدون انرژی
  • احساس بی حسی یا مانند هیچ چیز مهم نیست
  • درد و رنج غیر قابل توضیح
  • احساس ناتوانی یا ناامیدی
  • سیگار کشیدن، نوشیدن مشروبات الکلی یا استفاده از مواد مخدر بیش از حد معمول
  • احساس گیجی غیرمعمول، فراموشی، لبه، عصبانیت، ناراحتی، نگرانی یا ترس
  • داد زدن یا درگیری با خانواده و دوستان
  • تجربه تغییرات شدید خلقی که باعث ایجاد مشکل در روابط می شود
  • با داشتن افکار و خاطرات مداوم نمی توانید از ذهن خود بیرون بیایید
  • شنیدن صدا یا اعتقاد به چیزهایی که درست نیستند
  • به فکر آسیب رساندن به خود یا دیگران هستید
  • ناتوانی در انجام کارهای روزمره مانند مراقبت از بچه ها یا رفتن به محل کار یا مدرسه

مزایای دارا بودن بهداشت روان

  • با استرس های زندگی کنار بیایید
  • مولد کار کنید
  • به جوامع آن ها کمک معنا داری دهید

راه های حفظ سلامت روان مثبت عبارتند از:

  1. ارتباط با دیگران
  2. مثبت ماندن
  3. تحرک بدنی
  4. کمک به دیگران
  5. خواب کافی
  6. توسعه مهارت های مقابله ای
  7. سلامت روان و خواب

اکثر مردم از نزدیک می دانند که خواب بر وضعیت روانی آن ها تأثیر می گذارد. به هر حال یک دلیل وجود دارد که گفته می شود فردی با روحیه بد “در سمت اشتباه تختخواب بیدار شده است”.

همانطور که معلوم شد کاملاً حقیقت در پس این گفته محاوره ای نهفته است. خواب ارتباط تنگاتنگی با سلامت روحی و روانی دارد و ارتباطات افسردگی، اضطراب، اختلال دو قطبی و سایر شرایط را نشان داده است.

در حالی که تحقیقات برای درک بهتر ارتباطات بین سلامت روان و خواب ادامه دارد شواهد موجود تاکنون به رابطه دو طرفه اشاره دارد. اختلالات بهداشت روان باعث می شود خواب راحت سخت تر شود. در عین حال خواب نامناسب از جمله بی خوابی می تواند عاملی در ایجاد و بدتر شدن مشکلات بهداشت روانی باشد.

خواب و بهداشت روان هر دو از موارد پیچیده ای هستند که تحت تأثیر عوامل زیادی قرار دارند اما با توجه به ارتباط نزدیک آن ها دلیل محکمی وجود دارد که معتقد است بهبود خواب می تواند تأثیر مفیدی بر سلامت روان داشته باشد و می تواند مولفه ای برای درمان بسیاری از اختلالات روانپزشکی باشد.

چگونه بهداشت روان با خواب ارتباط دارد؟

فعالیت مغز در هنگام خواب نوسان می کند و در مراحل مختلف خواب که چرخه خواب را تشکیل می دهند افزایش و کاهش می یابد. در خواب NREM (حرکت غیر سریع چشم) و فعالیت کلی مغز کند می شود اما انفجارهای سریع انرژی وجود دارد. در خواب REM فعالیت مغز به سرعت بالا می رود و به همین دلیل این مرحله با رویاهای شدیدتر مرتبط است.

هر مرحله در سلامت مغز نقش دارد و اجازه می دهد فعالیت در قسمت های مختلف مغز به سمت بالا یا پایین برود و تفکر، یادگیری و حافظه بهتر را فراهم کند. تحقیقات همچنین نشان داده است که فعالیت مغز در هنگام خواب تأثیرات زیادی بر سلامت عاطفی و روانی دارد.

خواب کافی به ویژه خواب REM پردازش اطلاعات عاطفی مغز را تسهیل می کند. در طول خواب مغز برای ارزیابی و به خاطر سپردن افکار و خاطرات کار می کند و به نظر می رسد کمبود خواب به ویژه برای تلفیق محتوای احساسی مثبت مضر است. این می تواند بر خلق و خو و واکنش عاطفی تأثیر بگذارد و با اختلالات بهداشت روانی و شدت آن ها از جمله خطر عقاید یا رفتارهای خودکشی گره خورده است.

اگر نیاز به یک متخصص و مشاور در زمینه بهداشت روان دارید می توانید به بهترین روانشناس تهران (دکتر شهرزاد رشن) مراجعه نمایید.

علایم روانی افسردگی

علایم روانی افسردگی

علایم روانی افسردگی: افسردگی یک بیماری جسمی و روحی است. اکثر افراد هر دو علایم جسمی و روحی را دارند اما ماهیت دقیق این علایم از فردی به فرد دیگر متفاوت است. افراد کم و بیش علایم واضح بیماری را نشان می دهند.

علایم روانی افسردگی چیست؟

به رغم استفاده نام افسردگی  همه افراد مبتلا به این بیماری افسرده و ناامید نیستند. بعضی مضطرب هستند. بعضی می گویند که از لحاظ عاطفی بی تفاوت شده اند و برخی تغییراتی در حالات خلقی خود ندارند اما با علائم جسمی بدون دلیل و یا تغییرات رفتاری به روانشناس مراجعه می کنند. علائم روانشناختی شایع به شرح زیر می باشند :

حالت گرفتگی و ناامیدی (حالت افسردگی)

در بیماری افسردگی، حالت گرفتگی و ناامیدی بسیار شدیدتر از زمانی است که فرد هنگام یأس و بی حوصلگی احساس می کند. در این بیماری، فرد دچار احساس اندوه مداوم، پوچی و ترس و کمبود می شود. بعضی ابراز می کنند که ابری بر زندگی آنها سایه افکنده است و افسردگی بر تمام ابعاد زندگی آنها تأثیر گذاشته است. در افسردگی متوسط یا شدید، حالت افسردگی و یأس اغلب در هنگام صبح در بدترین وضعیت است و بتدریج در طول روز بهبود می یابد گرچه هیچگاه از بین نمی رود.

به این وضعیت تغییرات روزانه گفته می شود. حالت افسردگی و یأس لذت بردن از زندگی را ناممکن می سازد و فرد حتی از سرگرمی های خود نیز لذت نمی برد. هیچ چیز برای او شادی آور نیست. روانشناسان به این علائم آنهدونيا (ناتوانی در دستیابی به لذت ها) می گویند.

در بعضی از موارد خفیف بیماری، حالت افسردگی و یأس هنگام شب بدتر از صبح است که در این صورت ممکن است فرد روز نسبتا خوبی را داشته باشد. به هر حال روزهای بد این افراد بیش از روزهای خوب آنها است. در افسردگی خفیف فرد شاید از مصاحبت با دیگران لذت ببرد. هرچند بدون هیچ دلیلی، خیلی زود این حالت شادی از بین می رود. شخص در اثر افسردگی و ناامیدی اغلب با کمترین ناراحتی و یا حتی بدون هیچ گونه ناراحتی تمایل به گریه دارد.

اضطراب از دیگر علایم روانی افسردگی است

در هنگام احساس خطر، هورمونی به نام آدرنالین آزاد می شود و جریان خون به ماهیچه ها و مغز افزایش می یابد تا فرد بتواند به طور سریع تصمیم گیری نماید و در صورت لزوم فرار کند. شخص سالم، عصبانی و هیجان زده می شود، اما اگر اتفاقی نیفتد این حالت پس از چند دقیقه از بین می رود. در فرد مبتلا به افسردگی، حس نگرانی و اضطراب ممکن است ماه ها ادامه یابد.

بعضی از اشخاص به دلیل ترس از اتفاقات احتمالی، با اضطراب و نگرانی شدید از خواب بیدار می شوند، اضطراب ممکن است از افسردگی و یأس، بیشتر دیده شود و بارزترین علامت بیماری افسردگی است. انسان مضطرب ممکن است به زودرنجی و خشونت بیش از حد خود پی بیرد که این حالت به طور آشکار، زندگی را هم برای خود او و هم برای کسانی که با او زندگی می کنند، مشکل خواهد کرد.

بی تفاوتی عاطفی

بعضی از اشخاصی که به افسردگی حاد مبتلا هستند، اظهار می دارند که عواطف خود را به کلی از دست داده اند و این حالت یکی از ناراحت کننده ترین علائم افسردگی است. فرد احساسی ندارد، نمی تواند گریه کند و حس می کند اشکی برایش نمانده است. ممکن است خود را جزئی از جهان نداند زیرا فکر می کند هیچ احساسی ندارد. حتی ممکن است از اشخاصی که بسیار به او نزدیک هستند مانند همسر خانواده و بچه ها، دوری کند و هیچ احساسی نسبت به آنها نداشته باشد.

تفکرات افسرده کننده

طرز تفکر شخص در اثر ابتلا به افسردگی تغییرمی کند. با دیدگاهی متفاوت به جهان می نگرد. به هر چیز با دید منفی نگاه می کند. این طرز فکر مخرب باعث تشدید افسردگی می شود.

اغلب اوقات شخص افسرده خودش را به خاطر پیشامدهای ناگوار سرزنش می کند. در حالی که خود را به خاطر کارهای خوب خود تحسین نمی کند. کارهای مفیدی که در طول زندگی انجام داده است، به فراموشی سپرده می شود، در حالی که کارهای بد به طور زنده در خاطر او می ماند و بیش از حد در مورد آنها اغراق می کند.

شاید خود شخص نیز متوجه شود که بر جزئیات ناخوشایند منفی تکیه می کند و از موفقیت بزرگ چشم پوشی می کند. مثال بسیار خوب، کسی است که امتحان را با امتیاز ۹۹٪ و با موفقیت گذرانده است اما از نتایج خوب چشم پوشی و بر آن یک درصد اشتباه خود تکیه می کند.

همچنین فرد ممکن است به طور سريع نتیجه گیری منفی داشته باشد و از هر پیشامد ساده یک نتیجه کلی بگیرد. به عنوان نمونه، خانمی که قبلا معالجه کردم، فکر می کرد به این دلیل که مردی در خیابان از کنار او گذشته و نگاهی خنده دار به او کرده است پس زنی زشت است و همه از او متنفرند.

این نوع الگوی تفکر منفی باعث تضعیف فرد می شود. باعث اضطراب، عدم اعتماد به نفس و احساس بی فایدگی می شود و دنیای او مملو از تفکرات دلتنگ کننده، اضطراب و حس اینکه توانایی او کافی نیست، خواهد شد. در نتیجه شخص افسرده تر و مضطرب تر می شود و در نتیجه دوری باطل، پایه گذاری می شود. برای کنار گذاشتن و تصحیح این الگوی فکری توصیه می شود به یک روانشناس خوب مراجعه کنید.

مشکلات تمرکز حواس و حافظه از دیگر علایم روانی افسردگی است

اگر نگرانی ها و افكار ناراحت کننده ذهن شخص را اشغال کند، تفکر در مورد مسائل دیگر مشکل می شود. فرد متوجه بروز مشکل در تمرکز حواس می شود و این موضوع مشکلاتی را به همراه دارد زیرا باید برای به خاطر آوردن هر چیز تمرکز حواس داشته باشد. تعجبی ندارد، اگر تمرکز حواس ضعیف و مشکلات حافظه با هم بروز کنند.

مشکلات مربوط به حافظه منجر به دو دلی و بی توجهی نیز می شود و شخص ممکن است گیج و وامانده شود. این علائم ممکن است آنقدر شدید باشند که با دمانس(زوال عقل به علت بیماری مغزی) اشتباه شوند.

توهم و کژ پنداری از دیگر علایم روانی افسردگی است

اگر فرد به افسردگی شدید مبتلا باشد، ممکن است تفكر او نیز دچار اختلال بسیار شدید شود. به طوری که قدرت درک واقعیت از او سلب شود. او بازیچه ذهنیت ها و تفکرات اشتباه خود می شود و ممکن است از آن بترسد که مبادا به دیوانگی مبتلا شده است. در حالی که دیوانه نشده بلکه به افسردگی دچار گشته است و با معالجه بهبود خواهد یافت، كژ پنداری ممکن است در افسردگی شدید ایجاد شود، اما خدا را شکر( به دلیل ناراحت کننده آن) این پیشامد بسیار نادر است.

کڑ پنداری، عقیده ای باطل است که فرد مبتلا به کژپنداری بر آن قاطعانه اصرار می ورزد، هنگام ابتلا به افسردگی، توهمات، افسردگی شخص را منعکس ساخته و حالت افسردگی را تشدید می کنند.

بعضی معتقدند هیچ پولی ندارند، بقیه معتقد ند که در حال زوال و نابودی هستند و یا مرده اند. به همان مقدار که نظرات متفاوتی در ذهن بشر وجود دارد، به همان اندازه هم انواع بسیار متفاوتی از کژپنداری ها وجود دارند، اما همه آنها افسردگی و افکار افسرده کننده را منعکس می کنند.

در حالی که کژپنداری به تفکرات غلط گفته میشود، توهم در اثر درک مسائل غیر واقعی و معمولا صداهای غیر واقعی به وجود می آید. مثلا بعضی از افراد مبتلا به افسردگی شدید، با وجودی که کسی در اطراف آنها وجود ندارد، باز صداهایی را می شوند، به نظر می آید که این صداها، صدای اشخاصی است که با وی صحبت می کنند و به طرز وحشتناکی واقعی به نظر می رسند. صداها ممکن است آنها را مورد انتقاد قرار دهند و به آنها بگویند که انسانهایی غیر مفید و بد هستند. این صداها باعث تشدید افسردگی می شوند. بعضی اشخاص نیز بوهایی را استشمام می کنند یاچیزهایی به نظر آنها می آید که واقعا وجود ندارد. در عین حال این موارد نادر تر هستند.

شماره تماس 22797836
close-link