مقالات

مقالات روانشناسی

مقالات روانشناسی به شما کمک می کند تا در مورد اطلاعات به روز روانشناسی اطلاع پیدا کنید؛ البته نکته مهمی که باید در مقالات روانشناسی به آن توجه کرد منابع آن و نویسندگان است.
به طور مثال اگر به دنبال یک مقاله در مورد روانشناس خوب در تهران هستید:
در ابتدا به نویسنده این مطلب توجه کنید، چه فردی این مطلب را نوشته است؟ در چه سایتی این مطلب منتشر شده است؟

مهم این است که مطلبی که مطالعه می کنید منبع کاملا علمی و درستی داشته باشد، با توجه به اینکه در حال حاضر هر فردی می تواند در داخل شبکه اینترنتی مقاله ای بگذارد، نکته مهم برای تشخیص اینکه این مقاله علمی است به طور مثال می تواند این باشد که در مجله معتبر نوشته شده باشد یا فردی با تحصیلات بالا در آن رشته آن را نوشته باشد.

چگونه می توانیم دیگران را تغییر دهیم؟

چگونه می توانیم دیگران را تغییر دهیم؟

چگونه می توانیم دیگران را تغییر دهیم؟

موثرترین و سالم ترین طریقه ایجاد تغییر در دیگری این است که از او بخواهیم تغییر کند. انسان ها خودشان اعمالشان را انتخاب می کنند و هم آنان هستند که می توانند تصمیم بگیرند که تغییر بکنند یا نکنند. معمولا اگر رفتار شخصی برای خودش راضی کننده نباشد، می تواند تغییرکند. اگر رفتارش برای دیگران راضی کننده نباشد چنانچه بخواهد می تواند رفتار خود را به صورتی در آورد که از نظر دیگران رضایت بخش باشد. هر چند این کار همیشه ساده نیست، اما امکان پذیر است.

 اگر ارتباط طوری باشد که برای هر دو طرف احساس رضایت همراه داشته باشد، طبیعی است که هر یک از طرفین می خواهد دیگری را خشنود سازد. اما بین یک تلاش سرد و حساب شده در جهت نزدیکی به دیگری با این نیت که او را با خواسته های خود هماهنگ کنیم با این که فرد با اراده خودش بخواهد تغییر کند، تفاوت زیادی وجود دارد. در مورد اول به مرور حالت حسابگری و تملق برملا می شود. در نهایت، ارتباط بیشتر به مثابه میل یکی از طرفین به تغییر و هماهنگی با خواسته های طرف مقابل است.

این مطلب نباید از نظر دور باشد که ما می توانیم دیگران را با زور و تهدید یا با شستشوی مغزی تغيير دهيم. اما تغییر حاصل از تهدید و زور نه تنها برای مدت کوتاهی دوام دارد، بلکه در نهایت منجر به ايجاد خصومت و کینه نسبت به فردی می شود که مجبور به تغییر شده است.

در نتیجه به نظر می رسد برای جواب به این سوال چگونه می توانیم دیگران را تغییر دهیم؟ می توان گفت بیشترین تغییری که یک فرد می تواند انجام بدهد، تغییر بر روی خودش است و نه دیگران. و البته نکته جالب این است که بیشتر افراد می خواهند دیگران را تغییر بدهند و در اکثر موارد فکر می کنند که مشکل از طرف روبه رو می باشد و نه خودشان.

بهتر است حتی در ارتباط نیز تغییر را در ابتدا از خودمان شروع کنیم، برای شروع تغییر می توانید از یک روانشناس خوب نیز کمک بگیرید.

چه چیزی باعث شادی می شود؟

چه چیزی باعث شادی می شود؟

چه چیزی باعث شادی می شود؟ شناسایی عواملی که به شادمانی کمک می کنند آسان نیست (دينر ۲۰۰۰، دينر و همکاران، ۱۹۹۹). لذت و دنبال کردن آن گاهی ممکن است به شادمانی بینجامد اما همیشه چنین نیست. برای مثال، لذت های کوتاه مدت حاصل از لذت سیگار کشیدن مکرر یا مصرف سایر مواد به ناشادمانی بلند مدت همراه با بیماری منجر می شود.

اقدام به قتل های انتقام جویانه، حمله، تجاوز جنسی، و سرقت ممکن است با خشنودی آنی یا لذت کوتاه مدت همراه باشد، اما پی آمدهای اجتماعی، روانی یا جسمانی بلند مدت آن به بدبختی و حرمان می انجامد. ما انسانها به عنوان گونه ای از انواع موجودات زنده، به نحوی تکامل یافته ایم که برخی از موقعیت های خاص ممکن است ما را شاد کنند ولی برخی دیگر به تجربه اندوهناک منجر می شوند.

تفاوت های فردی در شادمانی را ممکن است از بعضی جهات براساس تفاوت های شخصیتی تبیین کرد که به طور نسبی به عامل وراثتی مربوط می شود. همچنین تردید چندانی وجود ندارد که برخی انواع محيط  ها به گونه ای هستند که افراد را به سوی شادمانی هدایت میکنند، یا فرصت هایی را برای آنان فراهم می سازند که مهارت های لازم برای نیل به شادمانی را پرورش می دهند. نکته مهم دیگری که می توان به آن اشاره کرد، ارثی بودن نقطه تثبیت شادمانی است.

سوالات روانشناسی خود را در منوی بالای صفحه (قسمت روانشناس خوب) می توانید مطرح کنید..

ارثی بودن نقطه تثبیت شادمانی

استاد دیوید لیکن (۱۹۹۹) در مطالعه مینه سوتا در مورد دو قلوهایی که جدا از هم بزرگ شده اند نشان داده است که حدود نیمی از واریانس شادمانی یا سلامت ذهنی موجود (که به وسیله مقیاس سلامت پرسشنامه چند بعدی شخصیت اندازه گیری می شود) به عوامل وراثتی مربوط می شود. اما، نقطه تثبیت شادمانی – یعنی نقطه ثابتی که خلق افراد در طی دوره هایی مثل یک دهه، حول آن نوسان پیدا میکند – حدود ۹۸ درصد به وسیله عامل وراثتی تعیین می شود.

احتمالا این مطلب نیز برای شما جالب است: چقدر ما شادیم؟

داده هایی که این نتیجه گیری ها بر آن استوارند است. این داده ها نشان می دهند که بین نمره های سلامت دو قلوهای تک تخمکی همبستگی های نسبتا بالا (۴۴/0 تا53/0) و در مورد نمره های دوقلوهای دو تخمکی همبستگی های ناچیز (۸/0 تا ۱۳/0) وجود دارد. این یافته ها، تأییدی بر این نتیجه گیری است که ۴۴ تا ۵۳ درصد سلامتی ارثی است. همبستگی بین نمره های دوقلوهای تک تخمکی در شروع مطالعه و نمره های آنان در نه سال بعد  T=0/5بود و بین هر دو قلوی تک تخمکی و خواهر یا برادر او در شروع مطالعه و نه سال بعد

 ۵ = r بود.

این یافته چشمگیر به ما امکان می دهد نتیجه گیری کنیم که ۹۸ درصد نقطه تثبیت برای شادمانی ارثی است. درست است که می توان گفت ممکن است نقطه تثبیت شادمانی درصد بالاییش ارثی است، اما این امکان وجود دارد مهارتهایمان را پرورش دهیم و محیط را به نحوی سازمان بدهیم که بتوانیم بخش عمده ای از وقت خود را در حد نقطه تثبیت شادمانی یا ورای آن بگذرانیم. در خاتمه می توان گفت در پاسخ به این سوال که چه چیزی باعث شادی می شود؟ می توان گفت ایجاد محیطی مناسب و پرورش مهارت هایمان در این زمینه کمک بسیاری به ما می کند.

منبع: کتاب روان شناسی مثبت

اندوه و داغ عزیزان

اندوه و داغ عزیزان

اندوه و داغ عزیزان: رابطه پیچیده ای بین ابتلا به افسردگی و داغ عزیزان وجود دارد، هرچند معمولا داغ دیدن باعث بروز افسردگی نمی شود، اما در مواردی داغ موجب بروز افسردگی می شود. شخصی که تازه داغ دیده است علائم زیادی را نشان می دهد که شبیه افسردگی است. در تحقیقی مشخص شد، حدود٪۳۰ از افراد 62 سال به بالا که به تازگی همسر خود را از دست داده  بودند علائم افسردگی را داشتند. اگر داغدیدگی موجب افسردگی شود، انجام مشاوره با یک روانشناس خوب و حاذق لازم می شود.

هنگام داغ عزیزان، فکر خودکشی و کم تحرکی جسمی و روحی و اضطراب درباره گذشته خیلی کمتر پیش می آید. اگر شخصی از این علائم رنج بیرد، ممکن است به جای اندوه به افسردگی مبتلا شده باشد. اگر فردی به فکر آسیب رساندن به خود باشد یا کاملا از خوراک افتاده باشد باید حتما به روانشناس مراجعه کند.

اندوه و داغ عزیزان واقعه ای طبیعی است و با وجودی که بسیار دردناک است، اما بیمار نیاز به درمان دارویی ندارد.

در داغ عادی ۳ مرحله را می توان تشخیص داد که به شرح زیر است :

1- حالت ماتی و بی تفاوتی

این حالت از چند ساعت تا یک هفته طول می کشد. پيمار فکر می کند شخص از دست رفته، نمرده است و یا اینکه نمی تواند واقعیت مرگ او را بپذیرد.

2- گریه و زاری

گریه و زاری از یک هفته تا شش ماه طول می کشد( پس از سه ماه کمتر می شود). فرد ممکن است غم دیده و افسرده باشد و اشتهای کمی داشته باشد. زیاد گریه کند، پریشان و مضطرب باشد و قدرت تمرکز حواس او کم شود. بعضی از آنها هم احساس گناه می کنند و فکرمی کنند نتوانسته اند برای عزیز از دست رفته اشان کمک و اقدامی کافی انجام بدهند.

بعضی از آنها هم پزشکان و دوستان و خانواده را سرزنش می کنند. شخص در این مرحله، علائم جسمی مانند درد را بروز می دهد. اغلب اشخاص در این مرحله تصور می کنند که فرد از دست رفته هنوز حضور دارد و با وجودی که متوفی واقعا حضور ندارد. از هر ده نفر یک نفر، صدا و بوی متوفی را حس می کنند و یا چهره اش به نظر آنها می آید . بسیاری از این حالتها شبیه به افسردگی است اما همه آنها امری طبیعی است و شخص نه افسرده است و نه دیوانه شده است.

3- پذیرش

شش ماه بعد از این مرحله، مرحله پذیرش شروع می شود. علائم قبلی فروکش کرده و شخص مرگ عزیزش را پذیرفته و سعی می کند به حالت طبیعی خود باز گردد. طول مدت این مرحله متغیر است.

اندوه ناشی از داغ عزیزان طبیعی بوده و احساس فرد را بیان می کند.

اندوه مرحله ای است که باید روند طبیعی خود را طی کند. در غیر این صورت، احساسات شخص در درون کهنه و تبدیل به عقده خواهد شد که در نهایت به شکل افسردگی گریبان گیر او می شود. اندوه و غصه را نباید در درون خود ریخت، بلکه باید آن را ابراز کرد. حتی اگر واکنش شما در ابتدا سخت و ناراحت کننده باشد، اما با کمک دوستان، خانواده و یا یک مشاور این دوره را حتما پشت سر خواهید گذاشت.

معمولا بهترین اقدام این است که پیش خانواده و دوستانتان بروید. بیشتر اوقات خود آنها هم عزادار هستند و کمک و حمایت آنها به شما موجب خواهد شد که آنها نیز با آن پیش آمد ناگوار کنار بیایند. شما خودتان را به آنها تحمیل نکرده اید و این موضوع دو طرفه است يعني آنها نیز به کمک شما احتیاج دارند.

هنگام غصه و اندوه، مشاوران می توانند کمک خوبی باشند و می توانند افراد داغ دیده را در پشت سر گذاشتن این دوره به نحوی کنترل شده، یاری کنند. اگر نتوانید از این مراحل بگذرید و به خصوص اوقات سختی را پشت سر بگذارید، مشاوران می توانند به نحو چشم گیری مفید واقع شوند. هدف آنها این است که به شما کمک کنند تا با نگاهی به رویدادهای اطراف خود، واقعیت مرگ را بپذیرید.

آن ها شما را ترغیب می کنند تا احساسات ناشی از درد روحي فقدان عزیزان را ابراز کنید و سعی می کنند راه غلبه بر مشکلات را بیابند، علاوه بر آن افرادی را که می توانند در این زمینه کمکی باشند را شناسایی می کنند؛ کمک می کنند تا زندگی جدیدی را آغاز کنید و شخص تازه گذشته را فراموش کنید.

موضوع بسیار با اهمیت این است که به فرد داغ دیده اجازه داده شود تا احساسات خود را ابراز کند.

بیشتر افراد فکر می کنند که آنها نیاز دارند که بگویند فرد از دست رفته چقدر خوب بوده است اما اغلب اوقات حمایتی که فرد داغديده نیاز دارد، این نیست. او نیاز به فرصتی دارد که احساسات خود را بیان کنند. می خواهد به او اجازه داده شود که بگوید چقدر احساس ناراحتی می کند، چقدر پریشان هست؛ و از اینکه او باقی مانده است، احساس گناه و ناراحتی می کند و چقدر از اینکه قبلا در مورد آن شخص بد گویی کرده است، ناراحت می باشد و مرگ عزیزش چگونه فنا ونابودی او را نزدیک تر می سازد. تمام این تفکرات واحساسات طبیعی است و باید بیان شود.

منبع: کتاب افسردگی

آیا ماری جوانا اعتیاد آور است؟

آیا ماری جوانا اعتیاد آور است؟
94755258 - the man twists the canth from fresh marijuana

آیا ماری جونا اعتیاد آور است؟ همه کسانی که ماری جوانا مصرف می‌کنند به آن معتاد نمی‌شوند اما پژوهش‌ها نشان می‌دهند برخی از مصرف کنندگانی که به صورت طولانی مدت ماری جوانا استعمال می‌کنند می­توانند به این ماده مخدر اعتیاد پیدا کنند و این اتفاق برایشان می­افتد.

به گفته موسسه ملی سوء مصرف مواد مخدر، افراد در دو صورت معتاد به ماری جوانا محسوب می‌شوند: اول این که حتی با این که این ماده باعث مختل شدن برخی از جنبه‌های زندگی‌شان می‌شود بازهم مصرف آن را ادامه می­دهند دوم این که در صورت تلاش برای ترک آن نشانه های ترک داشته باشند.

طبق برآورد موسسه ملی سوء مصرف مواد مخدر، 9% همه مصرف کنندگان ماری جوانا در نهایت به این ماده معتاد می‌شوند.

در مورد آن دسته از مصرف کنندگانی که در نوجوانی شروع به مصرف ماری جوانا کرده‌اند، درصد افرادی که به آن معتاد می‌شوند به حدود 17% افزایش می‌یابد. در مورد کسانی هم که ماری جوانا را به صورت روزانه مصرف می‌کنند، تعداد افرادی که به آن معتاد می‌شوند بین 25 تا 50 درصد می‌باشد.

به علاوه، مطالعه‌ای که در مورد دوقلوهای همسان انجام شده نشان می‌دهد اگر یکی از دوقلوها قبل از سن 17 سالگی ماری جوانا مصرف کند، در مقایسه با قلی که  استعمال را از سنین پائین آغاز نکرده باشد بیشتر احتمال دارد که مواد مخدر دیگر را نیز استفاده نماید و بعدها دچار مشکلات سوء مصرف مواد بشود.

برای ترک مار جوانا می توانید به یک روانشناس خوب در این زمینه مراجعه فرمایید.

نظرسنجی‌های موسسه ملی سوء مصرف مواد همچنین نشان می‌دهند که:

  • در سال 2010، از بین 7.1 میلیون آمریکایی که دچار سوء مصرف مواد مخدر بودند، 4.5 میلیون نفر ماری جوانا استفاده می‌کردند.
  • در سال 2009، تقریباً 18% افرادی که به دنبال درمان سوء مصرف مواد بودند ماری جوانا را به عنوان اولین ماده مخدر مصرفی خود اعلام کرده بودند.
  • همچنین در سال 2009، شصت و یک درصد افراد زیر سن 15 سال که تحت درمان بودند گزارش نمودند که ماری جوانا اولین ماده مخدری بوده که به آن اعتیاد پیدا کرده بودند.

مطالعات دیگر نشان می‌دهند برخی از افرادی که مصرف ماری جوانا را کنار می‌گذارند نشانه‌های ترکی مشابهی نشانگان مرتبط با ترک نیکوتین را تجربه می‌کنند. آن نشانه‌ها عبارتند از مشکلات خواب، میل شدید به مصرف مواد، اضطراب و زودرنجی.

نشانه‌های رفتار اعتیادی(آیا ماری جوانا اعتیاد آور است؟)

به طوری کلی، در اینجا برخی از نشانه‌ها و علائم مشترک و رایجی که نشان می‌دهند فرد دچار اعتیاد شده را عنوان می‌کنیم:

  • ایجاد تحمل نسبت به ماده در فرد
  • مصرف بیشتر برای اجتناب از نشانگان ترک
  • زمانی که فرد می‌گوید نمی‌خواهد مصرف کند بازهم آنرا استعمال می‌کند.
  • زندگی فرد حول مواد و طلب آن می‌چرخد.
  • ترک سایر فعالیت‌هایی که فرد زمانی از آن‌ها لذت می‌برده.
  • ادامه مصرف با وجود مشکلات ناشی از آن.

برچسب ها: آیا ماری جوانا اعتیاد آور است؟ اعتیاد به ماری جوانا

علایم روانی افسردگی

علایم روانی افسردگی

علایم روانی افسردگی: افسردگی یک بیماری جسمی و روحی است. اکثر افراد هر دو علایم جسمی و روحی را دارند اما ماهیت دقیق این علایم از فردی به فرد دیگر متفاوت است. افراد کم و بیش علایم واضح بیماری را نشان می دهند.

علایم روانی افسردگی چیست؟

به رغم استفاده نام افسردگی  همه افراد مبتلا به این بیماری افسرده و ناامید نیستند. بعضی مضطرب هستند. بعضی می گویند که از لحاظ عاطفی بی تفاوت شده اند و برخی تغییراتی در حالات خلقی خود ندارند اما با علائم جسمی بدون دلیل و یا تغییرات رفتاری به روانشناس مراجعه می کنند. علائم روانشناختی شایع به شرح زیر می باشند :

حالت گرفتگی و ناامیدی (حالت افسردگی)

در بیماری افسردگی، حالت گرفتگی و ناامیدی بسیار شدیدتر از زمانی است که فرد هنگام یأس و بی حوصلگی احساس می کند. در این بیماری، فرد دچار احساس اندوه مداوم، پوچی و ترس و کمبود می شود. بعضی ابراز می کنند که ابری بر زندگی آنها سایه افکنده است و افسردگی بر تمام ابعاد زندگی آنها تأثیر گذاشته است. در افسردگی متوسط یا شدید، حالت افسردگی و یأس اغلب در هنگام صبح در بدترین وضعیت است و بتدریج در طول روز بهبود می یابد گرچه هیچگاه از بین نمی رود.

به این وضعیت تغییرات روزانه گفته می شود. حالت افسردگی و یأس لذت بردن از زندگی را ناممکن می سازد و فرد حتی از سرگرمی های خود نیز لذت نمی برد. هیچ چیز برای او شادی آور نیست. روانشناسان به این علائم آنهدونيا (ناتوانی در دستیابی به لذت ها) می گویند.

در بعضی از موارد خفیف بیماری، حالت افسردگی و یأس هنگام شب بدتر از صبح است که در این صورت ممکن است فرد روز نسبتا خوبی را داشته باشد. به هر حال روزهای بد این افراد بیش از روزهای خوب آنها است. در افسردگی خفیف فرد شاید از مصاحبت با دیگران لذت ببرد. هرچند بدون هیچ دلیلی، خیلی زود این حالت شادی از بین می رود. شخص در اثر افسردگی و ناامیدی اغلب با کمترین ناراحتی و یا حتی بدون هیچ گونه ناراحتی تمایل به گریه دارد.

اضطراب از دیگر علایم روانی افسردگی است

در هنگام احساس خطر، هورمونی به نام آدرنالین آزاد می شود و جریان خون به ماهیچه ها و مغز افزایش می یابد تا فرد بتواند به طور سریع تصمیم گیری نماید و در صورت لزوم فرار کند. شخص سالم، عصبانی و هیجان زده می شود، اما اگر اتفاقی نیفتد این حالت پس از چند دقیقه از بین می رود. در فرد مبتلا به افسردگی، حس نگرانی و اضطراب ممکن است ماه ها ادامه یابد.

بعضی از اشخاص به دلیل ترس از اتفاقات احتمالی، با اضطراب و نگرانی شدید از خواب بیدار می شوند، اضطراب ممکن است از افسردگی و یأس، بیشتر دیده شود و بارزترین علامت بیماری افسردگی است. انسان مضطرب ممکن است به زودرنجی و خشونت بیش از حد خود پی بیرد که این حالت به طور آشکار، زندگی را هم برای خود او و هم برای کسانی که با او زندگی می کنند، مشکل خواهد کرد.

بی تفاوتی عاطفی

بعضی از اشخاصی که به افسردگی حاد مبتلا هستند، اظهار می دارند که عواطف خود را به کلی از دست داده اند و این حالت یکی از ناراحت کننده ترین علائم افسردگی است. فرد احساسی ندارد، نمی تواند گریه کند و حس می کند اشکی برایش نمانده است. ممکن است خود را جزئی از جهان نداند زیرا فکر می کند هیچ احساسی ندارد. حتی ممکن است از اشخاصی که بسیار به او نزدیک هستند مانند همسر خانواده و بچه ها، دوری کند و هیچ احساسی نسبت به آنها نداشته باشد.

تفکرات افسرده کننده

طرز تفکر شخص در اثر ابتلا به افسردگی تغییرمی کند. با دیدگاهی متفاوت به جهان می نگرد. به هر چیز با دید منفی نگاه می کند. این طرز فکر مخرب باعث تشدید افسردگی می شود.

اغلب اوقات شخص افسرده خودش را به خاطر پیشامدهای ناگوار سرزنش می کند. در حالی که خود را به خاطر کارهای خوب خود تحسین نمی کند. کارهای مفیدی که در طول زندگی انجام داده است، به فراموشی سپرده می شود، در حالی که کارهای بد به طور زنده در خاطر او می ماند و بیش از حد در مورد آنها اغراق می کند.

شاید خود شخص نیز متوجه شود که بر جزئیات ناخوشایند منفی تکیه می کند و از موفقیت بزرگ چشم پوشی می کند. مثال بسیار خوب، کسی است که امتحان را با امتیاز ۹۹٪ و با موفقیت گذرانده است اما از نتایج خوب چشم پوشی و بر آن یک درصد اشتباه خود تکیه می کند.

همچنین فرد ممکن است به طور سريع نتیجه گیری منفی داشته باشد و از هر پیشامد ساده یک نتیجه کلی بگیرد. به عنوان نمونه، خانمی که قبلا معالجه کردم، فکر می کرد به این دلیل که مردی در خیابان از کنار او گذشته و نگاهی خنده دار به او کرده است پس زنی زشت است و همه از او متنفرند.

این نوع الگوی تفکر منفی باعث تضعیف فرد می شود. باعث اضطراب، عدم اعتماد به نفس و احساس بی فایدگی می شود و دنیای او مملو از تفکرات دلتنگ کننده، اضطراب و حس اینکه توانایی او کافی نیست، خواهد شد. در نتیجه شخص افسرده تر و مضطرب تر می شود و در نتیجه دوری باطل، پایه گذاری می شود. برای کنار گذاشتن و تصحیح این الگوی فکری توصیه می شود به یک روانشناس خوب مراجعه کنید.

مشکلات تمرکز حواس و حافظه از دیگر علایم روانی افسردگی است

اگر نگرانی ها و افكار ناراحت کننده ذهن شخص را اشغال کند، تفکر در مورد مسائل دیگر مشکل می شود. فرد متوجه بروز مشکل در تمرکز حواس می شود و این موضوع مشکلاتی را به همراه دارد زیرا باید برای به خاطر آوردن هر چیز تمرکز حواس داشته باشد. تعجبی ندارد، اگر تمرکز حواس ضعیف و مشکلات حافظه با هم بروز کنند.

مشکلات مربوط به حافظه منجر به دو دلی و بی توجهی نیز می شود و شخص ممکن است گیج و وامانده شود. این علائم ممکن است آنقدر شدید باشند که با دمانس(زوال عقل به علت بیماری مغزی) اشتباه شوند.

توهم و کژ پنداری از دیگر علایم روانی افسردگی است

اگر فرد به افسردگی شدید مبتلا باشد، ممکن است تفكر او نیز دچار اختلال بسیار شدید شود. به طوری که قدرت درک واقعیت از او سلب شود. او بازیچه ذهنیت ها و تفکرات اشتباه خود می شود و ممکن است از آن بترسد که مبادا به دیوانگی مبتلا شده است. در حالی که دیوانه نشده بلکه به افسردگی دچار گشته است و با معالجه بهبود خواهد یافت، كژ پنداری ممکن است در افسردگی شدید ایجاد شود، اما خدا را شکر( به دلیل ناراحت کننده آن) این پیشامد بسیار نادر است.

کڑ پنداری، عقیده ای باطل است که فرد مبتلا به کژپنداری بر آن قاطعانه اصرار می ورزد، هنگام ابتلا به افسردگی، توهمات، افسردگی شخص را منعکس ساخته و حالت افسردگی را تشدید می کنند.

بعضی معتقدند هیچ پولی ندارند، بقیه معتقد ند که در حال زوال و نابودی هستند و یا مرده اند. به همان مقدار که نظرات متفاوتی در ذهن بشر وجود دارد، به همان اندازه هم انواع بسیار متفاوتی از کژپنداری ها وجود دارند، اما همه آنها افسردگی و افکار افسرده کننده را منعکس می کنند.

در حالی که کژپنداری به تفکرات غلط گفته میشود، توهم در اثر درک مسائل غیر واقعی و معمولا صداهای غیر واقعی به وجود می آید. مثلا بعضی از افراد مبتلا به افسردگی شدید، با وجودی که کسی در اطراف آنها وجود ندارد، باز صداهایی را می شوند، به نظر می آید که این صداها، صدای اشخاصی است که با وی صحبت می کنند و به طرز وحشتناکی واقعی به نظر می رسند. صداها ممکن است آنها را مورد انتقاد قرار دهند و به آنها بگویند که انسانهایی غیر مفید و بد هستند. این صداها باعث تشدید افسردگی می شوند. بعضی اشخاص نیز بوهایی را استشمام می کنند یاچیزهایی به نظر آنها می آید که واقعا وجود ندارد. در عین حال این موارد نادر تر هستند.

روش های تخلیه هیجانات منفی

روش های تخلیه هیجانات منفی

روش های تخلیه هیجانات منفی: وقتی با ضربه ها یا چالش هایی روبه رو می شویم که فراتر از توان ما برای کنار آمدن با آنهاست و سعی میکنیم آنها را از ذهن خود دور یا از دیگران مخفی کنیم، سلامت ما لطمه می بیند. افرادی که در کودکی مورد آزار قرار گرفته اند یا در بزرگسالی قربانی شده اند یا داغدیده هستند و کسانی که به یادمان های این رویدادها نمی پردازند از سلامت ضعیف تری برخوردارند، بیشتر به پزشک مراجعه می کنند و از بیماری های بیشتری رنج می برند (زیدنر و اندلر، ۱۹۹۶).

راه های زیادی برای پرداختن به این یادمان ها وجود دارند و از جمله راه های مؤثر عبارتند از یاد آوری ضربه، نگهداری آن در هشیاری و تحمل اضطراب مرتبط با آن، در حالی که این یادمان انباشته از عاطفه و از خود رانده شده را با دیدگاه کلی خود از جهان پیوند می دهیم (کین، ۱۹۹۸؛ نیدرهافر” و پنبیکران ۲۰۰۲؛ پنبیکر، ۱۹۹۷؛ شاپیرو، ۲۰۰۱؛ استنتون و همکاران، ۲۰۰۲). این سازوکار کنار آمدن، رویارویی مستمر با یادمان های ضربه ای را شامل است که اغلب با گفتن داستان ضربه به شيوه تجسمی حاصل می شود و امکان می دهد که رویدادها از نو تجربه شوند. به طور سنتی، این فرایند رسیدن به آرمیدگی از فشار ضربه از طریق بازگویی مجدد رویدادها در بافتی از رابطه قابل اعتماد، تخلیه هیجانی خوانده می شود.

سوالات روانشناسی خود را در منوی بالای صفحه (قسمت روانشناس خوب) می توانید مطرح کنید..

آزمایشی در زمینه روش های تخلیه هیجانات منفی

استاد جیمز پن بیکر در دانشگاه تگزاس آستین بیش از بیست سال در مورد تأثیر نوشتن روی یادمان های ضربه ای به روش علمی مطالعه کرده است. او در این مطالعات نوعا از افراد گروه های مختلف (دانشجویان، بازماندگان فاجعه قربانیان انواع متفاوت ضربه ها، افرادی که تازه از کار اخراج شده اند) دعوت کرده است در آزمایش های نوشتن شرکت کنند. این آزمایش ها مستلزم حضور ۴ روز متوالی در آزمایشگاه و نگارش در فضای کاملا خصوصی به مدت ۱۵ دقیقه است.

معمولا نیمی از این شرکت کنندگان به طور تصادفی به عنوان گروه آزمایش به نگارش در مورد ضربه و نیمی دیگر به عنوان گروه گواه به نوشتن درباره چیزی بجز ضربه، مثلا توضیحات پیش پا افتاده ای در مورد اینکه در۲۴ ساعت گذشته چکار کرده اند، گمارده می شوند. از افرادی که در شرایط نگارش در مورد ضربه هستند خواسته می شود به طور مستمر و به تفصیل و بی آنکه نوشته های شان را سانسور کننده درباره ضربه های شان بنویسند. به آنان آموزش داده می شود که درباره ژرف ترین افکار و هیجان های مربوط به ضربه بنویسند و چیزی را از قلم نیندازند.

احتمالا این مطلب نیز برای شما جالب است: فواید مراقبه چیست؟

پس از گذشت 6 ماه از آزمایش روش های تخلیه هیجانات منفی

سپس، مشارکت کنندگان در این مطالعات در فواصل زمانی شش ماهه مورد مطالعه پیگیری قرار میگیرند و وضعیت سلامت شرکت کنندگان در شرایط نگارش در مورد ضربه با سلامت شرکت کنندگان گروه گواه مقایسه می شود. نتایج حاصل از این مطالعات در مجموع نشان می دهند افرادی که در مورد ضربه های شان می نویسند در مقایسه با کسانی که راجع به موضوعات پیش پا افتاده می نویسند، از نظر کارکرد دستگاه ایمنی و وضعیت سلامت از شرایط بهتری برخوردارند و کمتر به پزشک مراجعه می کنند.

نتایج این مطالعات پی آمدهای روشنی برای سلامت ما دارند. ما باید به طور منظم درباره مشکلات جاری که با آنها روبه رو هستیم، مطلب بنویسم. در هنگام نگارش باید به طور مستمر و بدون توجه به دستور زبان، املای کلمات یا سبک نگارش به نوشتن بپردازیم. ما باید در مورد واقعیت های عینی وضعیت و همین طور راجع به ژرف ترین افکار و احساسات مان در ارتباط با این واقعیت ها مطلب بنویسیم. ما باید این نگارش را در خلوت و جایی که هیچ گونه عوامل حواسپرتی وجود ندارد انجام دهیم.

این نگارش باید تنها به خاطر خودمان باشد نه برای افراد مطمئن یا دوستان، زیرا وقتی که خود ما پیام گیر نوشته های مان هستیم، می توانیم کاملا صادق باشیم. ما بلافاصله پس از نوشتن درباره مشکلات درد سرآفرین باید انتظار این را داشته باشیم که غمگین یاغصه دار شویم، اما این تمرین در بلند مدت برای سلامت مان سودمند است.

نوشتن درباره ضربه یا گفتن و بازگو کردن داستان رویداد های ضربه ای چگونه عمل می کنند؟

به احتمال، فرصت دادن به یادمان های عاطفه متراکم که در آمیگدالا انباشته شده اند سبب می شود که عواطف کم تر متراکم همتای آنها که در هیپوکامپ ذخیره شده اند رشد کنند. وقتی نشانه هایی یادمان های این رویدادها را فرا می خوانند، ما می توانیم عواطف کمتر متراکم موجود در هیپوکامپ را به یاد بیاوریم. این فرضیه براین دیدگاه استوار است که کنار آمدن از راه تخلیه هیجانی به ما کمک می کند که پیرامون یادمان های عاطفه، گذرگاه های فرعی ایجاد کنیم. اما باید دانست یادمان های عاطفه متراکم که در آمیگدالا جا گرفته اند از میان نمی روند و نشانه های قوی می توانند آنها را فرا بخوانند.

منبع: کتاب روانشناسی مثبت

اختلال شخصیت مرزی (BPD) چیست؟ | نشانه ها و عوامل ایجادکننده

اختلال شخصیت مرزی

همه افراد طرز تفکر، احساس و رفتار متفاوتی دارند  این افکار، احساسات و رفتارها هستند که شخصیت ما را می سازند. اینها نوع نگاه ما به جهان و نوع ارتباط ما با دیگران را شکل می دهند. تا زمان بزرگسالی اینها ما را به بخشی از آنچه هستیم تبدیل می کنیم. اختلال شخصیت مرزی (BPD) نوعی اختلال شخصیتی است.

BPD می تواند بر نحوه کنار آمدن با زندگی، مدیریت روابط و احساس احساسی تأثیر بگذارد. ممکن است دریابید که اعتقادات و روش های برخورد با زندگی روزمره با دیگران متفاوت است و تغییر آن ها دشوار است.

ممکن است احساسات خود را گیج کننده، خسته کننده و به سختی کنترل کنید و  این می تواند برای شما و دیگران ناراحت کننده باشد. از آنجا که ناراحت کننده است ممکن است متوجه شوید که سایر مشکلات روانی مانند افسردگی یا اضطراب نیز در شما ایجاد می شود. همچنین ممکن است کارهای دیگری مانند نوشیدن زیاد، استفاده از مواد مخدر یا خودآزاری برای کنار آمدن انجام دهید.

تحقیقات نشان می دهد که از هر 100 نفر 1 نفر با اختلال شخصیت مرزی یا BPD زندگی می کند. به نظر می رسد این مسئله به طور مساوی بر مردان و زنان تأثیر می گذارد اما زنان به احتمال زیاد این تشخیص را دارند. این ممکن است به این دلیل باشد که مردان کمتر درخواست کمک می کنند. BPD گاهی اوقات اختلال شخصیت از نظر عاطفی ناپایدار (EUPD) نامیده می شود. برخی از افراد احساس می كنند كه این بیماری بیماری را بهتر توصیف می كند.

برخی از افرادی که با BPD زندگی می کنند فکر می کنند این نام توهین آمیز است و یا باعث می شود احساس برچسب زدن داشته باشند. پزشکان از این اصطلاح برای ایجاد احساس قضاوت در شما استفاده نمی کنند یا می گویند این بیماری تقصیر شماست. این منظور برای توصیف روش پیشرفت بیماری است و مهم است که به یاد داشته باشید این یک وضعیت سلامتی است و نه قضاوت درباره شخصیت شما یا شما به عنوان یک شخص.

علائم و نشانه های اختلال شخصیت مرزی (BPD)

فردی با BPD دارای چندین مورد از این علائم یا نشانه ها است:

مستعد ترس از اینکه دیگران ممکن است آنها را ترک کنند. این می تواند باعث شود آن ها سعی کنند کراهت داشته باشند تا از کنار گذاشته شدن توسط افراد دیگر جلوگیری کنند از جمله در شرایطی که افراد دیگر احساس ناامیدی نمی کنند یا آن را شخصی نمی گیرند.

داشتن روابط غیرمعمول شدید و ناپایدار (به عنوان مثال ایده آل کردن شخص دیگر سپس به شدت از آن ها بیزارید).

نسبت به خود بسیار مطمئن نیستند. در واقع نمی دانند آن ها چه کسانی هستند و یا در مورد خود فکر می کنند.

خطرپذیری یا اقدام تکانشی به روش هایی که می تواند مضر باشد (به عنوان مثال فکر نکردن قبل از هزینه کردن ، رفتارهای جنسی پرخطر ، مصرف مواد مخدر یا الکل خطرناک ، رانندگی بی پروا یا پرخوری).

صدمات مکرر به خود، نشان دادن رفتار خودکشی یا صحبت و فکر کردن در مورد خودکشی.

تجربه های عاطفی کوتاه مدت اما شدید یا تحریک پذیری یا اضطراب. این زمان معمولاً فقط برای چند ساعت در یک زمان است اما گاهی اوقات این می تواند بیشتر طول بکشد.

تجربه یک احساس مداوم پوچی و خالی بودن در درون خود.

تجربه خشم غیرمعمول شدید و متناسب با هر آنچه که باعث خشم شده است و عدم توانایی کنترل آن (به عنوان مثال داشتن مزاج یا درگیری).

وقتی استرس دارید به دیگران بسیار مشکوک می شوید یا احساسات غیرمعمول جدا شدن از احساسات، بدن یا محیط اطراف خود را تجربه می کنید.

عوامل ایجاد کننده اختلال شخصیت مرزی (BPD)

دلایل دقیق BPD هنوز مشخص نیست. علت آن احتمالاً ژن ها و همچنین تجربیات است.

برای فردی که به طور طبیعی بسیار حساس است مشکلات زندگی در هنگام بزرگ شدن ممکن است خصوصاً آسیب زننده باشد. این مشکلات می تواند شامل تجربیات بد یا داشتن یک بیماری دیگر روانی باشد.

ژنتیک – اگر یکی از اعضای خانواده نزدیک نیز با BPD زندگی کند ممکن است در معرض BPD باشید. هیچ شواهدی مبنی بر اینکه ژن خاصی مسئول BPD باشد وجود ندارد.

مواد شیمیایی مغز – مشکلات سطح مواد شیمیایی مغز به ویژه سروتونین.

رشد مغز – بسیاری از افرادی که با اختلال شخصیت مرزی زندگی می کنند قسمت های مغز آن ها کوچکتر یا فعالتر است. این قسمت های مغز تحت تأثیر تربیت اولیه شما قرار دارند و می تواند بر تنظیم احساسات، رفتار و کنترل خود تأثیر بگذارد. آن ها همچنین می توانند بر برنامه ریزی و تصمیم گیری شما تأثیر بگذارند.

برای درمان اختلال شخصیت مرزی (BPD) می توانید به بهترین روانشناس تهران (دکتر شهرزاد رشن) مراجعه نمایید.

روانشناس خوب در تهران

روانشناس خوب در تهران

یک روانشناس خوب در تهران چگونگی تفکر، احساس و رفتار افراد را از دیدگاه علمی مطالعه می کند و این دانش را برای کمک به افراد در درک، توضیح و تغییر رفتار خود به کار می برد.

وظایف یک روانشناس خوب در تهران

احتمالاً روزی نمی گذرد که گفته ها یا کردارهای انسان دیگری شما را گیج، متحیر و یا حتی شیفته نکند. ما به عنوان یک انسان به طور طبیعی نسبت به دیگران کنجکاو هستیم و غالباً تمایل به تسکین کسانی را داریم که با احساس اضطراب، عصبانیت و افسردگی دست و پنجه نرم می کنند. اگر شما به سمت پویایی رفتار انسان گرایش پیدا کرده اید و با “ژن کمکی” و مهارت شنیداری فعال عجین شده اید تصور روانشناس شدن ممکن است تصورات شما را جذب کند. قبل از قدم بعدی در این زمینه جذاب در مورد مسئولیت های یک روانشناس اطلاعات کسب کنید.

در اینجا برخی از انواع موضوعاتی وجود دارد که روانشناسان تحقیق و عمل خود را به سمت آن ها متمرکز می کنند آورده شده است:

  • مشکلات بهداشت روان مانند افسردگی، اضطراب، ترس و غیره
  • عوامل تعیین کننده رفتار عصبی، ژنتیکی، روانشناختی و اجتماعی
  • عوامل تعیین کننده روانشناختی سلامت و عوامل روانشناختی که به سلامت و مدیریت بیماری کمک می کنند
  • نقش عوامل روانشناختی در پیشگیری از بیماری و حفظ سلامت جسمی
  • توانبخشی و سازگاری با ناتوانی و بیماری مزمن
  • آسیب مغزی و بیماری های دژنراتیو مغز
  • رابطه بین عوامل روانشناختی و شرایط جسمی و بیماری (به عنوان مثال دیابت، بیماری قلبی و سکته)
  • مدیریت جنبه های روانشناختی بیماری های فانی و مراقبت های پایان زندگی
  • عملکردهای شناختی (به عنوان مثال یادگیری، حافظه، حل مسئله و توانایی فکری)
  • توانایی ها و مشکلات رشد و رفتاری در طول عمر
  • رفتار مجرمانه، پیشگیری از جرم و خدمات برای قربانیان و مرتکبان فعالیت جنایی
  • اعتیاد، مصرف و سوء مصرف مواد (به عنوان مثال سیگار کشیدن، الکل، داروهای تجویز شده و غیره)
  • استرس، عصبانیت و سایر جنبه های مدیریت سبک زندگی
  • مشاوره دادگاه در مورد نقش عوامل روانی در امور حقوقی (به عنوان مثال حوادث و جراحات، توانایی والدین، ​​صلاحیت اداره امور شخصی فرد)
  • روانشناسی در محل کار (به عنوان مثال انگیزه، رهبری، بهره وری، بازاریابی، محل کار سالم، ارگونومی)
  • روابط و مشکلات زناشویی و خانوادگی
  • رفتارها و نگرش های اجتماعی و فرهنگی
  • رابطه بین فرد و گروه های زیادی که وی عضو آن است (به عنوان مثال کار، خانواده و جامعه)
  • عوامل روانشناختی مربوط به عملکرد در محل کار، مدرسه، تفریح ​​و ورزش

روانشناس خوب در تهران

ویژگی های یک روانشناس خوب در تهران

یک روانشناس خوب گرم، قابل دسترسی، تشویق کننده و برای موفقیت شما سرمایه گذاری می کند. علاوه بر این یک روانشناس خوب در تهران برای مشاوره به مشتریان نیاز به آموزش و مدارک مناسب دارد. در ادامه برخی از ویژگی یک روانشناس خوب در تهران آورده شده است:

اشتیاق برای یادگیری

تعهد به یادگیری مادام العمر ویژگی یک روانشناس خوب در تهران است. از آنجا که ایده ها و رویکردهای درمانی جدید به طور مداوم تغییر می کنند روانشناسان باید با شرکت در سمینارها، بررسی یافته های تحقیق مبتنی بر مدارک و مشاوره با همکاران در جریان حرفه خود قرار گیرند.

یکدلی

روانشناسان درک و پذیرش احساسات قدرتمند تخلیه شده را برقرار می کنند. آن ها هنگام کار با بیماران خاص مانند مجرمان جنسی، واکنش ها و احساسات خود را مدیریت می کنند تا آن ها را درک کنند و تغییر ایجاد کنند.

توانایی حل مسئله

روانشناسان اغلب در برابر خواست مشاوره مقاومت می کنند. در عوض آن ها با صبر و حوصله منتظر برقراری رابطه با بیمار هستند و مشکلات را شناسایی می کنند و دلایل نارضایتی از شرایط زندگی را بیان می کنند. انگیزه با اشاره به عدم اختلاف بین اهداف بیمار و رفتار ناصحیح او برانگیخته می شود. در طول یک مشاوره معمولا اهداف مورد بحث قرار گرفته و یک برنامه درمانی با تشریح مراحل بعدی درمان تدوین می شود.

امانت

روانشناسان به بیمارانی که آزادند در آن ها افکار و احساسات خود را بدون قضاوت به اشتراک بگذارند اطمینان می دهند زیرا بازخورد به بیماران سازنده و حمایت کننده است.

حساسیت بین فرهنگی

روانشناسان آگاه اجتماعی ساختارهای اجتماعی مانند نژاد، قدرت، امتیاز و ستم سیستمی را درک می کنند. آن ها تعصبات شخصی خود را تشخیص داده و با آن مقابله می کنند در حالی که تلاش می کنند در عمل خود منصفانه، عادلانه، منصفانه و شامل شوند.

دلسوز

بسیاری از روانشناسان ارزیابی های آموزشی کودکان مشکوک به داشتن یادگیری یا اختلال رشد و خدمات بالینی مستقیم را به مشتریان خود ارائه می دهند. آن ها همچنین ممکن است با افراد مسن کار کنند تا مداخلات روانشناختی را برای کمک به آن ها برای زندگی مستقل با افزایش سن فراهم کنند. دلسوزی برای روانشناسان مسئله مهمی است زیرا آن ها اغلب در موقعیت های حساس یا بی ثبات احساسی کار می کنند. نشان دادن همدلی و دلسوزی به این معنی است که می توانید خود را جای مشتری خود بگذارید حتی اگر شخصاً هرگز شرایط یا موقعیت های آن ها را تجربه نکرده باشید.

شنونده خوب

روانشناسان باید مهارت های ارتباطی عالی داشته باشند. اگرچه این ممکن است به معنای داشتن توانایی انتقال اطلاعات به مشتریان به روشی حساس و مناسب باشد، شنونده خوب بودن به همان اندازه مهم است. بیماران شما ممکن است برای گریه کردن به شانه ای نیاز داشته باشند به ویژه هنگامی که شما باید به عنوان حامل اخبار بد عمل کنید. شما ممکن است مسئول آگاهی دادن به والدین باشید که فرزند آن ها دارای اختلال رشد است یا به بیماران مسن کمک می کند تا با اختلالات حافظه یا مسائل پایان زندگی کنار بیایند. یک کلینیک موثر بودن اغلب به معنای شنونده خوب و پشتیبانی و تشویق عاطفی در صورت لزوم است.

روشنفکر

روانشناسان ممکن است با بیمارانی روبرو شوند که بسیار متفاوت از دیگران باشند. یک روانشناس خوب در تهران  مرزهای شغلی مناسب را حفظ می کنند و مشتریان خود را با وجود تفاوت در عقاید، سوابق یا عقاید دارای ارزش ذاتی می دانند. روشنفکر بودن به معنای تحمل داشتن نسبت به شرایط و افراد جدید و اجتناب از تعصب یا قضاوت بر اساس ایده ها و دیدگاه های خودتان است.

آیا روانپزشک می تواند کار روانشناس را انجام دهد؟

روانپزشک یک پزشک است که دوره های آموزشی تخصصی را در زمینه تشخیص اختلالات بهداشت رفتاری به پایان رسانده و بیشتر توجه خود را به تجویز دارو معطوف کرده است. در مقابل یک روانشناس دارای مدرک پیشرفته روانشناسی بالینی یا مشاوره است. روش اصلی درمان روانشناس روان درمانی نام دارد که یک درمان گفتاری است. بسیاری از روانپزشکان نیز در روان درمانی دوره هایی آموزش می بینند، اگرچه این روش اصلی تمرین آن ها نیست.

هنگام تجزیه و تحلیل توانایی بیمار در انطباق با یک رژیم دارویی روی نقاط قوت بیمار تمرکز کنید. طبق مقاله ای که در سال 2011 در “مجله روانشناسی امروز” منتشر شده است بیماران باید به عنوان افراد مقاوم که قدرت شخصی خود را به جو درمانی وارد می کنند دیده شوند.

روانشناسان در مورد روش های اساسی تحقیق آموزش دیده اند و به آن ها آموزش داده شده است كه از استراتژی های اثبات شده توسط ادبیات علمی برای ایمن و موثر بودن استفاده كنند.

به جای اینکه فقط روی آنچه مشتری به شما می گوید تمرکز کنید از همه طرف به مسئله نگاه کنید. مشتری ممکن است غالباً از عوامل موثر در محیط خود بی اطلاع باشد.

مهارت های بین فردی برای روانشناس بودن لازم است

تمایل به کمک به دیگران و همچنین توانایی گوش دادن با دقت و راهنمایی یکی از مهمترین ویژگی های شخصیتی مورد نیاز روانشناس است. از آنجا که بسیاری از مراجعه کنندگان اختلالات روانی یا رفتاری دارند روانشناسان باید در حین درمان صبور باشند.

بیماران ممکن است ماه ها یا حتی سال ها با یک روانشناس کار کنند بنابراین استعداد ایجاد روابط نیز حیاتی است. روانشناسان باید کاملاً از واکنش های مشتری آگاه باشند و دلایل این پاسخ ها را درک کنند. سرانجام روانشناسان باید بدانند که چگونه مشتریان را ترغیب به تغییر رفتار یا طرز تفکر خود کنند.

مهارت های مشاهده ای مورد نیاز است

روانشناسان باید بتوانند حالت های چهره، زبان بدن و تعاملات اجتماعی افراد را در حین درمان برای سرنخ از نگرش و رفتار آن ها مشاهده كنند. ابزارهای مشاهده ای که روانشناسان از آن استفاده می کنند شامل مصاحبه، مشاهده رفتارهای خاص و انجام تست های روانشناختی است.

برای روانشناسان مهم است که بدانند از کدام روش های مشاهده استفاده می شود و چطور می توان اطلاعات را از این روش ها برای ایجاد تصویر تشخیصی و درمانی از مشتری ترکیب کرد. دانستن چگونگی طراحی آزمون نیز یک مهارت کلیدی است. گاهی اوقات روانشناسان باید مهارت های مشاهده خود را به خودشان برگردانند تا نحوه بهبود کار یا اثربخشی آن ها را ارزیابی کنند.

مهارت های شناختی مورد نیاز است

روانشناسان مهارت های مختلف تفکر را از مهارت های تحلیلی برای تحقیق گرفته تا رویکردهای حل مسئله در طول درمان به کار می گیرند. روانشناسان اغلب با موارد پیچیده ای روبرو می شوند که خواستار چندین رویکرد هستند.

آن ها باید از منطق برای ایجاد راه حل استفاده کنند و باید بدانند که چگونه استراتژی های مختلف حل مسئله را به کار بگیرند. مهارت های استدلال روانشناسان را قادر می سازد تا ارتباطات ظریفی را بین موضوعاتی که غیر مرتبط به نظر می رسند مشاهده کنند. این بدان معناست که به جای تمرکز روی جزئیات منفرد یک مورد خاص، دید وسیع تری نسبت به رفتارهای انسان و یافتن شباهت ها یا اصول کلی در بازی پیدا کنید.

مهمترین صفت یک روانشناس خوب در تهران این است که:

بتواند آن عنصر سازنده را در داستان شما بیدار کند.لازم است از ظرفیت ها وتوانایی های خلاقانه خود تا سر حد امکان استفاده کنید. همین ظرفیت های شماست که زندگیتان را دوباره می سازند و دوباره به آن معنا می دهند. در این مورد قضاوت کنید: آیا روانشناس به من کمک کرده تا از زیر بار افسردگی بیرون بیایم و دوباره با زندگی روبرو شوم؟ اگر اینطور نیست، شاید وقت آن رسیده که یک روانشناس خوب دیگری انتخاب کنید.

رابطه درمانی در مشاوره چیست؟

رابطه درمانی در مشاوره چیست

هر نوع درمانی نیاز به یک رابطه بین فردی با هدف کمک به مخاطب برای بهبودی یا رهایی از پریشانی دارد. بنابراین درک این رابطه مقدس کاری است که هرکسی که در موقعیت کمک باشد باید به دنبال انجام آن باشد. ما این رابطه باورنکردنی و منحصر به فرد را رابطه درمانی می نامیم و در این مقاله بیشتر به معرفی آن خواهیم پرداخت.

رابطه درمانی در روانشناسی چیست؟

تحقیقات بررسی نتایج روان درمانی و مشاوره نشان داده است که تنها 15٪ از موفقیت درمانی را می توان به نوع درمان یا تکنیک های انجام شده نسبت داد (هابل ، دانکن و میلر ، 1999).

مشاوره خانواده خوب در تهران

مهمتر از روش یا نوع درمان، کیفیت درمانگر و رابطه درمانی فراگیر است.

طی 80 سال گذشته روان درمانگران معتقدند که عوامل مشترک غیر اختصاصی مسئول موفقیت کار آن ها هستند (Groth-Marnat، 2009).

مفهوم رابطه درمانی را می توان در ایده انتقال (1913) فروید جستجو کرد که در ابتدا تصور می شد کاملاً منفی است. بعداً فروید ایده پیوستگی سودمندی بین درمانگر و مشتری را در نظر گرفت نه اینکه صرفاً آن را به عنوان یک برآمد مشکل ساز برچسب گذاری کند.

Zetzel (1956) بعداً اتحاد درمانی را به عنوان مولفه ای غیر روان رنجور و غیرانتقالی بین بیمار و درمانگر تعریف كرد كه به بیمار اجازه می دهد درمانگر را بفهمد و درمانگر می تواند تفسیرهای تجربه مشتری را بفهمد.

راجرز (1951) احتمالاً به دلیل تأکید بر نقش درمانگر در این رابطه مشهور است و منجر به آن چیزی می شود که اکنون تحت عنوان درمان مشتری مداری می شناسیم. از نظر راجرز (1951) مولفه های فعال یک رابطه درمانی، همدلی، همخوانی و توجه مثبت بی قید و شرط است.

ما همچنین رابطه درمانی را به عنوان اتحاد درمانی، اتحاد کمک کننده و اتحاد کاری می شناسیم و همه به رابطه بین یک متخصص مراقبت های بهداشتی (مشاور / درمانگر) و مشتری یا بیمار اشاره دارد.

این رابطه مشترک بین این دو طرف است که درگیر مبارزه مشترک برای غلبه بر رنج و افکار و رفتارهای خود تخریبی بیمار و ایجاد تغییر مفید هستند.

تحقیقات در مورد قدرت رابطه درمانی بیش از 1000 یافته را جمع آوری کرده است که شامل توانایی آن در پیش بینی پایبندی، انطباق، همخوانی و نتایج در طیف وسیعی از تشخیص ها و تنظیمات درمانی است (اورلینسکی ، رونستاد و ویلوتسکی ، 2004).

بیشتر بخوانید: روانشناس خوب در تهران

مدل های رابطه درمانی

اتحاد درمانی یک رابطه منحصر به فرد است. تعاملات، پیوندها و هدف در بهبودی فرد، پیشرفت درمان و موفقیت نتیجه نقش دارد.

  • انتقال

فروید (1905) اولین کسی بود که انتقال را به عنوان تکرار یک رابطه قدیمی توصیف کرد. این اتفاق زمانی رخ می دهد که احساسات ناشی از یک موضوع مهم یا رویداد قدیمی احساسات و انگیزه هایی را ایجاد می کند که به درمانگر منتقل می شوند.

انتقال بر اساس رابطه واقعی نیست بلکه بر اساس تحریفات ناخودآگاه و قهقرایی است. برداشت جدیدی از انتقال آن را به عنوان یک ارتباط تعاملی توصیف می کند ، جایی که تقارن بین مشتری و درمانگر موتور واقعی درمان و تغییر است (لینگاردی ، هولمکوئیست و سافران ، 2016).

به عبارت ساده تر انتقال احساسات از روابط قدیمی به درمانگر است. این می تواند فضایی برای تأمل، بهبود و یادگیری الگوهای سالم ارتباط با دیگران ایجاد کند.

  • اتحاد کاری

اتحاد کاری یکی از اجزای رابطه درمانی است. این می تواند به عنوان پیوستن طرف منطقی مشتری به طرف تجزیه و تحلیل درمانگر تعریف شود.

بوردین (1979) به مفهوم سازی اتحاد کاری در سه بخش وظایف، اهداف و پیوند مشهور است.

  • رابطه واقعی

رابطه واقعی شامل جذابیت و سازگاری بین فردی است که بین مشتری و درمانگر ایجاد می شود.

Gelso (2011) مفهوم رابطه واقعی در درمان را دارای دو قسمت اصالت و واقع گرایی توصیف کرده است.

اصالت قصد پرهیز از فریب از جمله خود فریبی است. درمانگر باید خود را بشناسد و تصویری دقیق از این که چه کسی در آن رابطه است ارائه دهد. واقع گرایی تجربه مشتری به شکلی است که به نفع او باشد. این ایده واقع گرایی در روابط شامل همدلی و درک است.

نقش جنسي چیست؟

نقش جنسی چیست؟

نقش جنسی چیست؟ رفتار نقش جنسی، مربوط به هویت جنسی است و تا حدودی مشتق از آن است، جان مانی و آنک هر هارت رفتار نقش جنسی را به این صورت توصیف کرده اند.

هر آنچه فرد برای شناساندن خود به عنوان یک پسر یا مرد و یا دختر یا زن می گوید یا انجام می دهد. نقش جنسی در هنگام تولد، ایجاد نمی شود، بلکه به تدریج از طریق تجاربی که شخص در برخورد و تعامل اتفاقی و پیش بینی نشده به دست می آورد، از طریق دستورات و تلقینات آشکار و از طریق حساب دو دوتا چهارتا و گاهی پنج تا، شکل می گیرد. حاصل معمول این روند، هماهنگی هویت جنسی و نقش جنسی است. هرچند صفات زیستی حائز اهمیت است، ولی یادگیری، عامل عمده ای در دستیابی به نقشی متناسب با جنس است.

سوالات روانشناسی خود را در منوی بالای صفحه (قسمت روانشناس خوب) می توانید مطرح کنید..

نقش جنسی چیست؟ نقش های جنسی، انتظارات فرهنگی هستند که تعیین کننده چگونگی ارتباط مردان و زنان با یکدیگر است. همچنین فعالیت افراد را بر اساس ارزش ها و علاقه آنها مشخص می کند.

تحقیقات انجام شده بر روی کودکان، نشان دهنده آن است که شباهت های روانشناختی دو جنس بیشتر از تفاوت های آنها است. با این حال، دخترها پس از سن ۱۸ ماهگی، کمتر از پسرها مستعد کج خلقی هستند. در حالی که پسرها پس از ۲ سالگی، عموما بیشتر از دخترها، پرخاشگری کلامی و جسمی نشان می دهند. فعالیت دخترها و پسرهای کوچک مشابه است ولی پسربچه ها وقتی در گروه هستند، نسبت به فعالیت ناگهانی، راحت تر تحریک می شوند.

برخی محققان بر این عقیده اند که هرچند پرخاشگری، رفتاری آموختنی است هورمونهای مردانه، ممکن است سبب شود ساختار عصبی پسر ها، راحت تر از دخترها، پرخاشگری را بیاموزد. نقش جنسی افراد، ممکن است متضاد با هویت جنسی آنها به نظر آید. شخص ممکن است با همجنس، همانندسازی کند، ولی در عین حال، لباس، آرایش مو یا سایر خصوصیات جنس مخالف را برگزیند یا ممکن است شخص با جنس مخالف همانند سازی کرده ولی بسیاری از خصوصیات رفتاری همجنس را انتخاب نماید.

این مطلب نیز احتمالا برای شما جالب است: هویت جنسی چیست؟

منبع : کتاب تمایلات و رفتارهای جنسی انسان

 

شماره تماس 22797836
close-link