مقالات

مقالات روانشناسی

مقالات روانشناسی به شما کمک می کند تا در مورد اطلاعات به روز روانشناسی اطلاع پیدا کنید؛ البته نکته مهمی که باید در مقالات روانشناسی به آن توجه کرد منابع آن و نویسندگان است.
به طور مثال اگر به دنبال یک مقاله در مورد روانشناس خوب در تهران هستید:
در ابتدا به نویسنده این مطلب توجه کنید، چه فردی این مطلب را نوشته است؟ در چه سایتی این مطلب منتشر شده است؟

مهم این است که مطلبی که مطالعه می کنید منبع کاملا علمی و درستی داشته باشد، با توجه به اینکه در حال حاضر هر فردی می تواند در داخل شبکه اینترنتی مقاله ای بگذارد، نکته مهم برای تشخیص اینکه این مقاله علمی است به طور مثال می تواند این باشد که در مجله معتبر نوشته شده باشد یا فردی با تحصیلات بالا در آن رشته آن را نوشته باشد.

هویت جنسی چیست؟

هویت جنسی چیست؟

هویت جنسی چیست؟ این اصطلاح، برای بیان احساس مردانگی یا زنانگی فرد به کار می رود.

مفهوم هویت جنسی، بیان کننده آن است که فرد به طور معین و مشخص، خود را مرد یا زن بداند. هویت جنسی، بر اساس زیست شناسی افراد بنا می شود، از تجربیات اجتماعی متأثر است و برای اینکه ثبات و دوام پیدا کند، به گذشت زمان، نیاز دارد.

تقریبا هر کودکی تا سن ۲ تا ۳ سالگی، اعتقاد محکمی در مورد مؤنث یا مذکر بودن خود پیدا میکند و می تواند با قاطعیت بگوید: «من یک پسرم» یا «من یک دخترم»، ولی با این حال حتی اگر رشد جنسی او طبیعی هم باشد، حس نرینگی یا مادینگی فرد كامل نیست و باید تکامل یابد.

سوالات روانشناسی خود را در منوی بالای صفحه (قسمت روانشناس خوب) می توانید مطرح کنید..

به عقیده رابرت استولر، «هویت جنسی به طور ضمنی به معنای وجوه فیزیولوژیک رفتار مرتبط با نرینگی یا مادینگی است». او بین جنسیت اجتماعی و جنسیت بیولوژیک، تمایز قائل می شود. اغلب این دو با همدیگر متناسب و هماهنگ هستند، یعنی مردان، رفتار مردانه و زنان، رفتار زنانه از خود نشان می دهند؛ ولی ممکن است جنسیت و هویت جنسی با همدیگر در تعارض یا تضاد باشند.

هویت جنسی چیست؟ هویت جنسی، ناشی از سرمشق های بی شماری است که از اعضای خانواده، معلمان، دوستان، همکاران و پدیده های فرهنگی حاصل می شود. خصوصیات جسمانی ناشی از جنسیت بیولوژیک فرد – نظیر ظاهر و شکل بدن و ابعاد فیزیکی با سیستم ظریفی از محرک ها، از جمله پاداش و تنبيه و برچسب های جنسیتی والدین ارتباط دارد و از حاصل این ارتباط، هویت جنسی پدید می آید.

این مطلب نیز برای شما جالب است: اعتیاد جنسی چیست؟

بنابراین هویت جنسی در اثر عوامل زیر پدید می آید:

نگرشهای والدین و فرهنگ موجود در جامعه، دستگاه تناسلی خارجی کودک و عوامل ژنتیکی که از لحاظ فیزیولوژیکی تا هفته ششم زندگی جنینی فعال است. هرچند نفوذ عوامل خانوادگی، فرهنگی و بیولوژیک، ممکن است برقراری جنس نرینگی یا مادینگی را پیچیده کنند، افراد معمولا با جنسیت بیولوژیک خود، همانند سازی کرده و تقریبا حس مطمئنی از هویت خود پیدا می کنند، یعنی به هویت جنسی پایداری دست می یابند.

علائم جسمی افسردگی

علائم جسمی افسردگی

علائم جسمی افسردگی: افسردگی ممکن است باعث بروز بعضی از علائم جسمی شود. آن دسته از افراد مبتلا اغلب به این نتیجه می رسند که به بیماری جسمی دچار شده اند زیرا بسیار کسل و خسته و بی رنگ و رو هستند و از درد جسمی رنج می برند.

بدخوابی

از علائم رایج افسردگی است گاهی خستگی ایجاد شده را به آن ربط می دهند. فردی که از افسردگی متوسط و یا شدید رنج می برد، ممکن است ساعت ها زودتر از وقت معمول از خواب برخیزد و دیگر به خواب نرود. همه افراد افسرده ممکن است متوجه شده باشند که دلیل بد خوابی آنها، نگرانی است و ممکن است در نیمه های شب چندین بار از خواب بیدار شوند.

کاهش فعالیت جسمی و ذهنی

فرد افسرده ممکن است مانند ماشینی رو به توقف باشد. همیشه خسته است. و هر کاری برایش سخت است، به گونه ای که همه کارها به کندی پیش می روند. گفتار شخص کند و بدون زیر و بم می شود و حتی ممکن است به آهستگی راه  برود. پزشکان این حالت را کندی اثر حرکتی مغز ( Psychomotor Retardation ) می نامند. گاهی عملکرد اندام ها کند یا متوقف می شود. شخص ممکن است متوجه خشکی دهان گردد یا دچار یبوست شود. قاعدگی در بعضی زنان متوقف می شود و یا ممکن است قاعدگی آنها نامنظم شود .

بی اشتهایی

وقتی شخصی به افسردگی دچار می شود، ممکن است وزن او به اندازه قابل توجهی کاهش یابد. به نظر می رسد که غذاها اشتهای او را تحریک نمی کنند و بی مزه هستند و حتی فرد احساس گرسنگی نمی کند. بعضی از افراد مبتلا به افسردگی شدید به طور کامل از خوردن و آشامیدن دست می کشند که این مورد نادر است.

علائم جسمی معکوس

بعضی از اشخاص، به جای دارا بودن علائم جسمی چون کم خوابی، بی اشتهایی و کاهش وزن، علائم جسمی معکوس را بروز می دهند یعنی زیاد می خوابند. اشتهای زیادی دارند و اضافه وزن پیدا می کنند. اگر افسرده و ناراحت هستید و این علائم را در خود می بینید، باید به روانشناس مراجعه کنید.

سایر علائم جسمی افسردگی

در افسردگی ممکن است علایمی شبیه بیماری های دیگر دیده شود. احساس درد و فشار از علائم رایج این بیماری است که اغلب پیشانی، صورت، کمر،  قفسه سینه و شکم را در بر می گیرد. اشخاصی که مکرر به بیمارستان و بخش اورژانس مراجعه می کنند و از درد قفسه سینه شکایت دارند، نگران هستند که مبادا قلبشان دچار مشکل شده باشد. ممکن است که این افراد فقط دچار افسردگی باشند. درد واقعی است اما در اثر افسردگی ایجاد شده است و قلب آنها هم هیچ مشکلی ندارد .

مشکلات جنسی

بسیاری از اشخاص مبتلا به افسردگی روابط جنسی را کنار می گذارند که دلایل زیادی هم برای این کار وجود دارد.  بعضی افراد وقتی که از نظر عاطفی بی تفاوت می شوند، نمی توانند از لحاظ جسمی روابط محبت آمیز و عاشقانه داشته باشند. بعضی نیز آنقدر نسبت به خودشان دیدگاه منفی دارند که نمی توانند آرامش اعصاب داشته پسند . این مشکلات روانی ممکن است منجر به مشکلات جسمی شود.

در صورت احساس افسردگی و مشاهده علایم بالا می توانید به یک روانشناس خوب برای درمان مراجعه کنید، در زمینه افسردگی علاوه بر علایم ذکر شده، علایم ذهنی نیز فرد را دچار مشکل می کند که در صورتی که علایم کلی بالا عملکرد وی را دچار اشکال کرده باشد لازم است حتما به روانشناس مراجعه شود.

منبع : کتاب افسردگی

مردان موفقیت در رابطه جنسی را چطور می سنجند؟

موفقیت در رابطه

مردان مایلند موفقیت در رابطه جنسی شان را با ارگاسم شریک جنسی شان بسنجند. اگر یک بار همسرشان ارگاسم نداشته باشد، آنها ممکن است ساعت ها لب و لوچه شان آویزان باشد. به این دلیل است که زنان حتی اگر تمایلی برای داشتن ارگاسم نداشته باشند، احساس می کنند که برای نشان دادن آن تحت فشار هستند و مجبورند گاهی به آن تظاهر کنند. گاهی اوقات، آنان شاید فقط به خاطر این که همسرشان را خشنود سازند، تظاهر به خشنودی و لذت جنسی می کنند.

اینگونه وانمود سازی و احساس تحت فشار بودن، برای تظاهر کردن به لذت در رابطه جنسی مانع از ارضاء شدن کامل زنان می شود؛ هم چنین مانع از لبریز شدن زنان از لذت جنسی شده و آنان را از طی روند طبیعی رابطه جنسی شان باز می دارد.اگر زن مجبور شود هر بار که رابطه جنسی دارد، به خاطر همسرش احساس موفقیت در رابطه جنسی داشته باشد پاسخ های یکسان نشان دهد و با تظاهر به ارگاسم کند، نمی تواند به آرامش دلخواهش دست یابد و رفته رفته علايق و تمایلات خودش را گم می کند و دیگر نمی داند که در چه مواقعی واقعا خواهان رابطه جنسی طبیعی است.

ایحاد استرس در زنان

فشار بر روی زنان برای داشتن ارگاسم در رابطه جنسی، از ارضاء شدن کامل آنها جلو گیری می کند. هنگامی که یک زن برای داشتن ارگاسم احساس فشار می کند، این احساس می تواند مانع از تجربه کردن ارگاسم واقعی برای او شود. هم چنین احساس تحت فشار بودن و تظاهر به ارگاسم در زمان های متعدد رابطه جنسی با همسر ، در واقع باعث می شود بدن زنان آمادگی لازم برای ارگاسم واقعی را از دست بدهد و حتی در مواقعی هم که بدن آنان مستعد رسیدن به آن است، ارگاسم را تجربه ننمایند.

یکی از ضروریت ها برای تجربه سکس عالی در زنان، عدم وجود احساس فشار برای انجام هر گونه تظاهر و هر نوع عملی است. این علم می تواند به آسانی با داشتن شناخت نسبت به تفاوت های موجود بین زن و مرد، حاصل شود. زندگی با سکس عالی، یعنی این که گاهی اوقات رابطه جنسی یک خاطره فوق العاده شگفت انگیز خواهد بود که هرگز فراموش شدنی نیست؛ این در حالی است که در زمانهای دیگر ممکن است به این شدت نباشد. اما با این حال، آن روابط هم، عاشقانه هستند و به واسطه آنها هر یک از زوجین چیزهایی را که می خواهند به دست می آورند. مرد به ارگاسم دلخواهش می رسد و زن هم، خواه از نظر خلقی شرایط دست یافتن به ارگاسم را داشته باشد یا نه، به محبت و نوازش فیزیکی ای که خواهان آن است، دست می یابد.

برای بهبود در روابط عاطفی خود که یکی از علل مهم در به وجود آمدن اشکال در روابط زناشویی است، می توانید به یک روانشناس خوب مراجعه کنید.

منبع: کتاب مردان مریخی زنان ونوسی در اتاق خواب

چگونه کودکی منظم داشته باشیم؟

چگونه کودکی منطم داشته باشیم؟

اگر می خواهید بدانید که چگونه کودکی منظم داشته باشیم؟ در ادامه یک سری از راهکارها را ارایه می دهیم تا آگاه شوید که چگونه کودکی منظم داشته باشیم؟

  • قانون بگذارید که هر چیزی پس از استفاده باید سر جایش برگردانده شود تا دفعه بعد بتواند آن را راحت پیدا کند، این قانون باید همیشه توسط تمام افراد خانواده رعایت شود و اغلب مواقع درباره این قانون صحبت کنید.
  • وقتی فرزندتان چیزی را سر جایش برگرداند به او جایزه دهید، این جایزه می‌تواند تشویق شفاهی باشد، برای مثال ممنون که اسباب بازی هایت را داخل جعبه گذاشتی.
  • اگر فرزند خود یا نوجوان دیگری در منزل دارید به خاطر مرتب بودن به آنها جایزه بدهید.
  • قبل از اینکه فرزندتان نظم و ترتیب داشته باشد سن او را در نظر بگیرید. به او کمک کنید اسباب‌بازی و لباس هایش را جمع کند.
  • به فرزندتان یاد بدهید وسایلش را پس از استفاده سر جایشان قرار دهد.
  • وقتی فرزندتان فراموش می کند وسایلش را سرجایش بگذارد به او توضیح دهید که چه کار اشتباهی انجام داده است، و اینکه چه کاری باید انجام میداده است و چرا؟ برای مثال: فرزندتان فراموش می‌کند اسباب بازی خود را سر جایش بگذارد او را صدا کنید و توضیح دهید که با گذاشتن اسباب‌بازی‌ها در جای مناسب باعث می شود برای بازی دوباره آن را راحت پیدا کند.
  • با فرزندتان قراردادی بنویسید برای مثال من سارا ۵ روز پشت سرهم اسباب‌بازی‌هایم را سر جایشان می‌گذارم. اگر موفق شدم این کار را انجام دهم می توانم برنامه تلویزیونی مورد علاقه ام را ببینم. قرارداد باید متناسب با سطح توانایی فرزندتان باشد و هر بار فقط در مورد کاری خاص باشد.
  • مطمئن شوید که فرزندتان رابطه بین رفتار و عواقب آنها را درک می کند، برای مثال اگر اسباب‌بازی‌های را سر جای خود نگذارد دفعه بعد نمی‌تواند آنها را پیدا کند و آنها را گم می‌کند.
  • وقتی فرزندتان وسایلش را سر جای نمی‌گذارد اجازه بدهید عواقب طبیعی آن اتفاق بیفتد برای مثال برای استفاده مجدد نمی‌تواند آن را پیدا کند، گم میشوند یا آسیب خواهند دید.
  • وقتی دستورالعملی به فرزندتان می‌دهید جایزه ای هم برای انجام آن تعیین کنید برای مثال اگر لباس هایت را آویزان کنی، می توانی تلویزیون نگاه کنی.
  • مطمئن شوید برای هر وسیله ای در خانه جای خاصی تعیین کرده‌اید.
  • از فرزندتان بخواهید هر زمان وارد خانه شد، کاپشن، دستکش، کلاه و کفش هایش را سر جایشان بگذارد.
  • هر هفته روز خاصی را برای مرتب و تمیز کردن وسایل اتاقش تعیین کنید.
  • فهرستی از وسایلی که فرزندتان بیش از همه استفاده می‌کنند تهیه کنید و مطمئن شوید که آنها را هر روز سر جایشان گذاشته است.
  • برای وسایلی که افراد خانواده بیشتر از آنها استفاده می کنند، جای خاصی تعیین کنید برای مثال: کلید، کفش، کلاه و خودکار.
  • هر شب زمانی را تعیین کنید تا تمام اعضای خانواده وسایلشان را سر جای خود بگذارند و برای روز بعد آماده شوند، برای مثال: روپوش مدرسه، کتاب و کیف.
  • قبل از اینکه فرزندتان بخواهد با چیز جدیدی بازی کند یا لباس دیگری بپوشد از او بخواهید اسباب بازی که با آن بازی می کرده یا لباسی را که بر تن داشته سر جای خود بگذارد.
  • از فرزندتان بخواهید اتاقش را مرتب و تمیز نگه دارد، تا نظم خاصی برای اسباب بازی و لباس های او حاکم باشد.
  • وقتی از دوستان فرزندتان مهمان شماست، ۱۵ دقیقه قبل از رفتن او از آنها بخواهید که اسباب بازی ها و وسایل شان را جمع و مرتب کنند.
  • اگر فرزندتان لباس و اسباب بازی و وسایلش را جمع نکرد آنها را بردارید و برای مدتی در اختیار او نگذارید.
  • اگر از فرزندتان می خواهید که وسایلش را جمع کند، ثابت قدم باشید و استثناء قائل نشوید، برای مثال اگر یک بار که از خانه بیرون میرود اسباب بازی هایش پخش و نامرتب باشد نمی توانید توقع داشته باشید که دفعه بعد که بیرون می‌روید آنها را جمع کند.
  • اگر دوست فرزندتان اسباب بازی ها و وسایلش را جمع نکرد از فرزندانتان توقع نداشته باشید این کار را انجام دهد، از دوست فرزندتان بخواهید پس از پایان بازی در منزل شما اسباب بازی و وسایل را جمع کند.
  • وقتی فرزندتان در منزل دوستش مهمان است با والدین دوست او تماس بگیرید و مطمئن شوید آنها از فرزندتان می خواهند که بعد از بازی اسباب بازی ها و وسایل خود را جمع کند.
  • به پرستار یا کسانی که در ارتباط با فرزندتان هستند بگویید که فرزند شما مسئول جمع و مرتب کردن وسایل خود است.
  • به فرزندتان نشان دهید چطور از وسایل خود مراقبت کند، بدین ترتیب به فرزندتان یاد می‌دهید که نسبت به وسایلش احساس مسئولیت کند، برای مثال کفشهایش را خودش واکس بزند، دوچرخه اش را قفل کند.
  • اگر فرزندتان نمی تواند از وسایل خود مراقبت کند، اسباب بازی جدید برای او نخرید.
  • از فرزندتان بخواهید مبلغ خرید وسایل جدید را خودش بپردازد، اگر فرزندتان بخشی از پولش را صرف خرید وسیله ای کند، احتمالاً بیشتر از آن مراقبت خواهد کرد، برای مثال توپ فوتبال یا عروسکی جدید.
  • برای وسایل فرزندتان کمد، کتابخانه و پوشه تهیه کنید، روی قسمت‌های مختلف برچسب بزنید تا فرزندتان بداند هر وسیله ای را کجا بگذارد و همیشه وسایلش را مرتب کند و سر جایش بگذارد.
  • اگر فرزندتان وسایلش را سر جای نمی‌گذارد اجازه استفاده از آن وسیله را محدود کنید.
  • مطمئن شوید که فرزندتان می داند وسایلی را که خراب، گم و یا شکسته باید خودش آن وسایل را جایگزین کند.
  • مطمئن شوید مسئولیتهایی که بر عهده فرزندتان می گذارید متناسب با سطح توانایی او است.
  • در انجام مسئولیت های فرزندتان به او کمک کنید، هر وقت در انجام آنها موفق شد از او بخواهید آنها را به تنهایی انجام دهد.
  • هر روز صبح کارهایی را که توقع دارید انجام دهد به او یادآوری کنید تا بداند چه انتظاراتی از او دارید.
  • در صورت داشتن هر گونه سوال در باب تربیت کودکتان حتما به یک روانشناس خوب مراجعه کنید.

افسردگی چیست؟

افسردگی چیست؟

افسردگی چیست؟: شاید بهتر باشد به جای آن، بگوییم که دقیقا افسردگی چیست؟ بگوییم افسردگی چه نیست. افسردگی فقط احساس موقتی گرفتگی و اندوه و یا «دلتنگی» نیست. افسردگی حالتی ورای غمگین بودن یا اندوه شدید بر اثر فقدان یک عزیز است. غمگین بودن و سوگواری، واکنشهایی طبیعی و موقتی در مقابل تنشهای زندگی هستند. این نوع از خلقها (حالت های روانی) در مدت زمانی نسبتا کوتاه (چندروزه چند هفته، یا در برخی از موارد کمی دیرتر) برطرف می شوند و فرد مجددأ وضعیت طبیعی خود را باز می یابد.
در مقابل، افسردگی – که غالبأبه آن افسردگی بالینی یا اختلال خلق یا اختلال عاطفی اطلاق می شود . ماهها یا حتی سالها فرد را گرفتار می کند. بیماریهای افسردگی بر احساسات، افکار، رفتار و سلامت جسمانی فرد تأثیر می گذارند.

اما معضل افسردگی واقعا تا چه حد جدی است؟ و افسردگی چیست؟

روانشناس ها افسردگی را اختلالی میدانند که نظیر هر بیماری دیگر، نیازمند دخالت و درمان است. در خصوص این نکته یک توافق کلی وجود دارد که از نظر عملکرد اجتماعی، افسردگی بالینی در میان تمام وضعیتهای مزمن، از همه ناتوان کننده تر است.

افسردگی از نظر عوارض جسمانی متعاقب، برحسب روزهای بستری شدن و آشفتگی جسمانی، در مرتبه دوم و پس از بیماریهای قلبی پیشرفته قرار دارد. افسردگی از بسیاری از اختلالات عمده ارگانیک (عضوی) و مزمن دیگر، ناتوان کننده تر است و هزینه اقتصادی آن، برحسب زمان های کاری از دست رفته و کاهش کارایی، بسیار هنگفت است. حادترین و بدترین همه آنها، بالابودن میزان خودکشی در میان مبتلایان به افسردگی است.

چگونه کسی می تواند بفهمد که آیا افسرده است یا خیر؟

افسردگی یک سندرم یا مجموعه ای از نشانه ها و علائم است. مجموعه ای عالی و بسیار رایج از معیارهای لازم برای تشخیص افسردگی، در یک نشریه رسمی آمریکایی به نام «کتابچه راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی ( DSM – IV ‘)» متعلق به انجمن روانپزشکی آمریکا آمده است. این معیارها که روانپزشکان انگلیسی نیز آنها را پذیرفته اند و به کار می برند، عبارتند از:
1- داشتن خلق افسرده (که گاهی اوقات در کودکان و نوجوانان به صورت تحریک پذیری بروز می کند) در اکثر اوقات روز، و تقریبا در تمام روزها۔

۲. کاهش چشمگیر در میزان شوق و علاقه و لذت در تمام، یا تقریبا تمام فعالیتهای زندگی در اکثر اوقات روز و تقریبا در تمام روزها به گونه ای که ادراک خود فرد و مشاهدات دیگران از او در اکثر اوقات بر بی احساسی افراد
مبتلا به افسردگی دلالت دارند).

٣- کاهش محسوس وزن یا افزایش آن بدون تغییر رژیم غذایی (به میزان بیش از ۵ درصد کل وزن بدن در عرض یک ماه)، با کاهش / افزایش تقریبا هر روزه اشتها. (در کودکان، این حالت براساس ناتوانی در افزایش وزن به میزان مورد انتظار سنجیده می شود)

5- بی قراری روانی – حرکتی یا کندی روانی – حرکتی: نوعی شتاب با کندی در فعالیتها، و فرایندهای ذهنی (روانی)، تقریبا هر روزه، چنانکه دیگرانمتوجه آن شوند (نه صرفا تصورات ذهنی بی قراری با کندی در خود بیمار).

6- خستگی یا تحلیل انرژی به صورت تقریبا هر روزه.

۴- بی خوابی (کم خوابی) یا خواب زدگی (پرخوابی) تقریبا در تمام روزها

۷- احساس بی ارزشی و یا احساس گناه مفرط یا نامتناسب (که می تواند هذیائی باشد) تقریبا هر روزه (نه صرفا ملامت و سرزنش خود یا احساس گناه به دلیل مریض بودن)

۸-کاهش توانایی در تفکر یا تمرکز حواس، یا نامصمم بودن، تقریبا هر روزه

۹- افکار تکراری یا مکرر در خصوص مرگ (نه فقط ترس از مرگ)، یا خودکشی بدون یک نقشه معین، با تلاش برای خودکشی، یا داشتن یک نقشه معین برای اقدام به خودکشی

آیا باید همه این نشانه ها را داشته باشیم تا افسرده محسوب شویم؟

خیر. برای اینکه شما یک فرد مبتلا به اختلال افسردگی عمده به شمار آییده حداقل باید پنج مورد از این نشانه ها را طی مدت دوهفته تجربه کرده باشید. مضافا اینکه حداقل یکی از دو نشانه اول یا دوم باید در شما وجود داشته باشد. و نهایتا اینکه افسردگی شما نباید عکس العمل طبيعي مثلا ناشی از مرگ یک عزیز تازه از دست رفته باشد.

هر فرد افسردهای لزوما تمام این نشانه ها را در خود ندارد. برخی از افراد تعداد کمی از این نشانه ها را دارند و برخی دیگر، تعداد بیشتری را، همچنین شدت این نشاندها در افراد مختلف و برحسب نوع افسردگی آنها. فرق می کند..

درصد پایینی از افراد که از افسردگی رنج می برند به خودی خود درمان می شوند، برای درمان افسردگی لازم است به یک روانشناس خوب مراجعه کنید.

مطالبی که شما به آن علاقه دارید:

افسردگی مزمن

تعریف افسردگی

آیا افسردگی درمان دارد؟

اندوه و داغ عزیزان

اندوه و داغ عزیزان

اندوه و داغ عزیزان: رابطه پیچیده ای بین ابتلا به افسردگی و داغ عزیزان وجود دارد، هرچند معمولا داغ دیدن باعث بروز افسردگی نمی شود، اما در مواردی داغ موجب بروز افسردگی می شود. شخصی که تازه داغ دیده است علائم زیادی را نشان می دهد که شبیه افسردگی است. در تحقیقی مشخص شد، حدود٪۳۰ از افراد 62 سال به بالا که به تازگی همسر خود را از دست داده  بودند علائم افسردگی را داشتند. اگر داغدیدگی موجب افسردگی شود، انجام مشاوره با یک روانشناس خوب و حاذق لازم می شود.

هنگام داغ عزیزان، فکر خودکشی و کم تحرکی جسمی و روحی و اضطراب درباره گذشته خیلی کمتر پیش می آید. اگر شخصی از این علائم رنج بیرد، ممکن است به جای اندوه به افسردگی مبتلا شده باشد. اگر فردی به فکر آسیب رساندن به خود باشد یا کاملا از خوراک افتاده باشد باید حتما به روانشناس مراجعه کند.

اندوه و داغ عزیزان واقعه ای طبیعی است و با وجودی که بسیار دردناک است، اما بیمار نیاز به درمان دارویی ندارد.

در داغ عادی ۳ مرحله را می توان تشخیص داد که به شرح زیر است :

1- حالت ماتی و بی تفاوتی

این حالت از چند ساعت تا یک هفته طول می کشد. پيمار فکر می کند شخص از دست رفته، نمرده است و یا اینکه نمی تواند واقعیت مرگ او را بپذیرد.

2- گریه و زاری

گریه و زاری از یک هفته تا شش ماه طول می کشد( پس از سه ماه کمتر می شود). فرد ممکن است غم دیده و افسرده باشد و اشتهای کمی داشته باشد. زیاد گریه کند، پریشان و مضطرب باشد و قدرت تمرکز حواس او کم شود. بعضی از آنها هم احساس گناه می کنند و فکرمی کنند نتوانسته اند برای عزیز از دست رفته اشان کمک و اقدامی کافی انجام بدهند.

بعضی از آنها هم پزشکان و دوستان و خانواده را سرزنش می کنند. شخص در این مرحله، علائم جسمی مانند درد را بروز می دهد. اغلب اشخاص در این مرحله تصور می کنند که فرد از دست رفته هنوز حضور دارد و با وجودی که متوفی واقعا حضور ندارد. از هر ده نفر یک نفر، صدا و بوی متوفی را حس می کنند و یا چهره اش به نظر آنها می آید . بسیاری از این حالتها شبیه به افسردگی است اما همه آنها امری طبیعی است و شخص نه افسرده است و نه دیوانه شده است.

3- پذیرش

شش ماه بعد از این مرحله، مرحله پذیرش شروع می شود. علائم قبلی فروکش کرده و شخص مرگ عزیزش را پذیرفته و سعی می کند به حالت طبیعی خود باز گردد. طول مدت این مرحله متغیر است.

اندوه ناشی از داغ عزیزان طبیعی بوده و احساس فرد را بیان می کند.

اندوه مرحله ای است که باید روند طبیعی خود را طی کند. در غیر این صورت، احساسات شخص در درون کهنه و تبدیل به عقده خواهد شد که در نهایت به شکل افسردگی گریبان گیر او می شود. اندوه و غصه را نباید در درون خود ریخت، بلکه باید آن را ابراز کرد. حتی اگر واکنش شما در ابتدا سخت و ناراحت کننده باشد، اما با کمک دوستان، خانواده و یا یک مشاور این دوره را حتما پشت سر خواهید گذاشت.

معمولا بهترین اقدام این است که پیش خانواده و دوستانتان بروید. بیشتر اوقات خود آنها هم عزادار هستند و کمک و حمایت آنها به شما موجب خواهد شد که آنها نیز با آن پیش آمد ناگوار کنار بیایند. شما خودتان را به آنها تحمیل نکرده اید و این موضوع دو طرفه است يعني آنها نیز به کمک شما احتیاج دارند.

هنگام غصه و اندوه، مشاوران می توانند کمک خوبی باشند و می توانند افراد داغ دیده را در پشت سر گذاشتن این دوره به نحوی کنترل شده، یاری کنند. اگر نتوانید از این مراحل بگذرید و به خصوص اوقات سختی را پشت سر بگذارید، مشاوران می توانند به نحو چشم گیری مفید واقع شوند. هدف آنها این است که به شما کمک کنند تا با نگاهی به رویدادهای اطراف خود، واقعیت مرگ را بپذیرید.

آن ها شما را ترغیب می کنند تا احساسات ناشی از درد روحي فقدان عزیزان را ابراز کنید و سعی می کنند راه غلبه بر مشکلات را بیابند، علاوه بر آن افرادی را که می توانند در این زمینه کمکی باشند را شناسایی می کنند؛ کمک می کنند تا زندگی جدیدی را آغاز کنید و شخص تازه گذشته را فراموش کنید.

موضوع بسیار با اهمیت این است که به فرد داغ دیده اجازه داده شود تا احساسات خود را ابراز کند.

بیشتر افراد فکر می کنند که آنها نیاز دارند که بگویند فرد از دست رفته چقدر خوب بوده است اما اغلب اوقات حمایتی که فرد داغديده نیاز دارد، این نیست. او نیاز به فرصتی دارد که احساسات خود را بیان کنند. می خواهد به او اجازه داده شود که بگوید چقدر احساس ناراحتی می کند، چقدر پریشان هست؛ و از اینکه او باقی مانده است، احساس گناه و ناراحتی می کند و چقدر از اینکه قبلا در مورد آن شخص بد گویی کرده است، ناراحت می باشد و مرگ عزیزش چگونه فنا ونابودی او را نزدیک تر می سازد. تمام این تفکرات واحساسات طبیعی است و باید بیان شود.

منبع: کتاب افسردگی

آیا می دانید معروف ترین خواب در دنیا برای کیست؟

خواب
خواب

این خواب متعلق به فروید است و خود او این خواب را این گونه تعریف می کند:

«در اداره یا در انجمنی و یا در رستوران عمومی در سالن غذاخوری بودیم، سر میز غذا، غذایی مشترک که در وقت معین سرو می شد، و هرکس هزینه خود را میپرداخت… همه اسفناج میخوردند. خانم E بطرف من چرخید، و دست روی زانوی من گذاشت! من از اینکار خوشم نیامد و دست او را کنار زدم، ولی او بمن نگاه کرد و گفت شما همیشه چشم های قشنگی داشتید… سپس من تصوير مبهمی از عینک گرد روی دو چشم دیدم، که دایره آنها جلب توجه می کرد»

این نوشته را حتما بخوانید:  تعبیر خواب: بله یا خیر؟

تفسیر خواب فروید از دیدگاه خودش:

همه خواب این بود، یا لااقل همین اندازه در خاطرم مانده بود. در وهله اول می توانست بیهوده و پوچ باشد. افزون بر این موضوعاتش پاره * پاره بود. مادام E کسی بود که با او ارتباط دوستانه نداشتم و هرگز میل نداشتم که سر میز غذا با او باشم، او را سالها ندیده بودم و فکر نمی کنم که در روزهای قبل یاد او افتاده باشم. در داستان خواب نیز انگیزه برای صحبت با او نداشتم.

کار را بر این گذاشتم که نمایش خواب را به عناصر تشکیل دهنده آن تجزیه کنم و سپس در باره هر عنصر، خاطره و هر نوع حادثه ای که در مورد آن به یادم می آید آشکار کنم تا معنی این عناصر را با تداعی های آزاد ذهنم پیدا کنم و سپس معنی کل داستان را کشف کنم.

یادم آمد که حوادثی در شب قبل اتفاق افتاده بود، شب قبل در منزل کسی مهمان بودیم، یکی از مهمانان پیشنهاد کرد که شب مرا با تاکسی به خانه برساند، او میخواست که تاکسی قطعا تاکسیمتر داشته باشد، می­گفت از تاکسیمتر خوشش می آید زیرا در مسیر راه یک چیزی دارد که ذهن با آن مشغول می شود. وقتی در اتومبیل نشستیم راننده صفحه تاکسیمتر را بطرف ما چرخاند که مبلغ یازده هلر را نشان میداد، من به شوخی گفتم که هنوز سوار نشده یازده هلر پیاده شده ایم! و پس از آن سريعا بدهکاری ما بالا میرفت…

خاطره تاکسیمتر مرا به یاد خواب سالن غذاخوری میانداخت، شاید احساسی از خود محوربینی و خست در من زنده می شد، در آن وضعیت در تاکسی هر لحظه بدهکاری ما افزایش مییافت تا جایی که نگران می شدم که مبادا از موجودی جیب مان بیشتر شود. همانطوری که سر میز غذا خوری فکر می کردم به قدر پولم غذا نخورده ام و ناراحت بودن که بدهی من بیشتر از لذت غذا می شود (مثل اینکه هر لحظه نامه اعمالم سنگین تر می شد!) در این اندیشه بودم که این حالت، بدون اینکه با شعر گوته شاعر آلمانی رابطه تنگاتنگی داشته باشند، شعری را برایم تداعی نمود:

ما را بدنیا آورده و نعمت زندگی مرحمت کرده اید ، ولیکن ما را . بدهکار، گناهکار و بیچاره میسازید».۱

خاطره دومی بطور ناگهانی پیرامون میز غذاخوری یادم آمد،

چند هفته پیش در یک کلبه روستایی در حومه شهر بودیم. من از رفتار زن عزیزم ناراحت بودم زیرا او با چند نفر از مهمانهایی که سر میز بودند و من از آنها خوشم نمی آمد خوش و بش می کرد. از او خواستم بیشتر به من توجه کند نه به افراد غریبه!… مثل این بود که من به اندازه ارزشم سر میز غذا پذیرایی نشده باشم!.

آنچه که اکنون بعد از اندیشه در مورد داستان خواب به یادم می آید در بدو امر در متن داستان و با یا بعد از تعریف کردن قصه خواب قابل کشف نبود بلکه یک فكر لحظه ای و الهام گونه برای کشف آن لازم بود. در واقع خانم E در خواب همان کاری را می کرد که من دوست داشتم زنم در بیداری بکند… اگر چه من هیچ قرابتی با خانم نداشتم ولی اگر این تداعی اندیشه را ادامه بدهم متوجه میشوم که مادام E دختر مردی بود که من به آن مرد بدهکار بودم.

حالا بوضوح میدیدم که بین مفهوم نهفته رؤيا Contenu latente و تداعی هایی بیداری از عناصر رؤيا که ناگهانی و لحظه ای به ذهنم می آیند ارتباط وجود دارد.

وقتی کسی انتظار دارد که دیگران برایش کاری انجام دهند و نیاز او را بر طرف کنند باصطلاح عوام به او حال بدهند، (آشپز، راننده و یا هر شغل دیگر …) و او تلافی نکند، ومثل ادم خسیس یا بخیل ناراحت است که باید پول بپردازد، به این آدم ساده لوح بطور تمسخرآمیزی میگویند: فکر میکنید که اینکار را برای چشم های قشنگ شما کرده اند!؟» .

اکنون و بدین طریق سخن خانم در خواب همیشه چشم های قشنگ داشتی» مفهوم دیگری پیدا می کند. ما انتظار داریم که مردم برای خود آیند من کاری بکنند مثل اینکه چشم و ابروی قشنگی داریم !. ما دوست داریم رفاه و لذت را مجانی بدست آوریم، ولی در سطح آگاه ضد آنرا ادعا میکنیم.

یادم آمد که من همیشه فکر می کردم که بیش از آنکه بدست میآورم پرداخت می کنم. و در برگشت از مهمانی نیز همین حال را داشتم اگر چه دوستم مرا تا منزل مشایعت کرد و هزینه را پرداخت ولی حتی در مورد پرداخت او بی تفاوت نبودم.

موضوع دیگر اینکه، همکاری که مرا به منزلش دعوت کرده بود، مبلغی به من بدهکار بود، اخیرا فرصت داشت که بدهیش را بپردازد، ولی من با گفتن اینکه به پول احتیاج ندارم، گذاشتم که فرصت پرداخت از دستش برود.

میزبان همکار چشم پزشک بود و در گذشته هدیه ای از من دریافت کرده بود که یک گلدان قدیمی که روی آن دو چشم کنده بودند، که عوام میگفتند برای رفع چشم زخم بوده است. شب مهمانی راجع به چشم پزشکی صحبت کرده بودم و بیماری را به او معرفی کردم که نیاز به عینک داشت.

حالا تقریبا همه عناصر خواب را شناخته بودم و فهمیدم که همه آنها با ضبطها و دلمشغولیهای زمان بیداری من ارتباط داشته اند. معذالک منطقا من باید بپرسم که چرا «اسفناج» میخوردند؟ اسفناج حادثه دیگری را تداعی کرد که در روزهای اخیر در سر میز غذا رخ داده بود. وقتی که یک کودک، کسیکه دقیقا می توان گفت که چشم های قشنگی داشت، از خوردن اسفناج امتناع می کرد، و این شبیه کار من در کودکی بود که بمدت طولانی از اسفناج بدم میآمد تا اینکه در سال های بعد اشتهای من تغییر کرد بطوریکه حتی در یک مدتی اسفناج غذای محبوب من شد!.

ذکر نام این غذا یک قرابتی بین این کودک و گذشته مرا نشان میداد. اما در سر میز شام مادرش به این بچه شیطان میگفت: «خوشحال باش که اسفناج داریم» و سپس میگفت: «بچه هایی هستند که اسفناج گیرشان نمی آید!.»….. در اینجا بطور کلی وظایف والد را نسبت به فرزند به خاطر آوردم و این شعر معروف گوته شاعر برزگ آلمانی:

ما را بدنیا آورده از نعمت حیات برخودار میسازید و میگذارید که ما بیچاره ها گناهکار و بدهکار شویم».

تفسیر نهایی

در نهایت می توان گفت که خواب من مبتنی بر این بود که همسر من به مهمان غریبه توجه می کرد و وقت خود را برای دیگران صرف می کرد. من از این رفتار او احساس رنج داشتم. میخواستم با قیمتی که به عنوان شوهر میپردازم، به من محبت کند. این میل در خواب بدینگونه برآورده شد که موضوع و عامل آن برعکس شده بود. آن خانمی که من اساسا دوست نداشتم جانشین زنم شده و بطرف من آمده بود و دست روی پای من گذاشته بود

انحراف جنسی چیست؟

انحراف جنسی

انحراف جنسی چیست؟ واژه انحراف جنسی (پارافیلیا) از دو واژه یونانی به معنی «در کنار» و «عشق» آمده است. بر طبق چاپ چهارم کتابچه تشخیصی و آماری اختلالات روانی ( DSM- IV )، نابهنجاری های جنسی (پارافیلیاها)، خیالپردازی های غیر معمول، امیال شدید و یا رفتارهای جنسی هستند که معمولا حالت تکراری داشته و از لحاظ جنسی، برانگیزنده اند.

برای توضیح بیشتر در پاسخ به سوال انحراف جنسی چیست؟ می توان گفت: این فعالیت ها عموما معطوف به تحقیر خویشتن یا شریک جنسی است با روی کودکان یا افراد غیر موافق یا اشياء غیرانسانی متمرکز است. این امیال و رفتارها باید حداقل ۶ ماه طول کشیده و از لحاظ بالینی سبب ناراحتی چشمگیر فردی، اختلال عملکرد اجتماعی، شغلی و یا سایر زمینه های کارکردی مهم شود. انحراف جنسی ممکن است شامل اعمال خلاف قانون شود؛ جرایم جنسی جنایی نیز به این طبقه از اختلالات تعلق دارند.

ویژگی های انحرافات جنسی:

خیال پردازی های جنسی خاص و امیال جنسی شدید و انجام انحرافات جنسی معمولا تكرارشونده بوده و برای افرادی که درگیر آن هستند، ناراحت کننده است. یک خیال ویژه با اجزاء خودآگاه و ناخوداگاه آن، علامت مشخصه انحرافات جنسی است و پدیده های ارگاسم و انگیختگی جنسی جزء فرعی آن ها محسوب می شود.

تأثیر خیالپردازیها و نمود آنها در رفتار شخص، از حيطه جنسی فراتر می رود و زندگی شخص را در بر می گیرد. کارکرد عمده رفتار جنسی در انسان، کمک به برقراری پیوند، ابراز و تقویت عشق بین دو نفر و تولید مثل است.

انحرافات جنسی، رفتارهای انحرافی هستند که افراد آنها را پنهان نگاه می دارند و ممکن است اعمال آنها، دیگران را کنار بگذارد و یا به آنها آسیب برساند و بالاخره احتمال برقراری پیوند بین دو انسان را از بین ببرد. انگیختگی انحراف جنسی ممکن است گذرا باشد و در کسانی که فقط در دوره های استرس یا تعارض هستند، ظاهر شود. ولی اغلب این رفتارها، مشکلاتی هستند که در سراسر عمر وجود داشته و همراه با تصورات منحرف جنسی است که پیش از بلوغ با همزمان با آن شروع می شوند.

طبقه بندی عمده انحرافات جنسی

طبقات عمده انحراف جنسی در DSM- IV عبارتند از: نمایشگری، یادگارخواهی ، مالش، بچه خواهی، آزارخواهی جنسی، آزارگری جنسی، تماشاگری جنسی، یادگارخواهی همراه با مبدل پوشی و یک طبقه مجزا برای سایر انحرافات جنسی که به گونه ای دیگر مشخص نشده اند (مانند حیوان خواهی). یک فرد، ممکن است انحرافات جنسی متعددی داشته باشد.

احتمال وجود چند رجحان جنسی در یک فرد بیشتر از حدی است که تصادفی به نظر آید. شایع ترین اختلالاتی که با هم دیده می شوند، عبارتند از: یادگار خواهی، مبدل پوشی و آزارگری- آزارخواهی.

انواع دیگری از الگوهای رجحان و فعالیت جنسی ممکن است روی دهد که نسبتا ناشایع اند. این اختلالات، عبارتند از: هرزه درایی تلفنی، استفاده از اختناق یا آنوکسی برای تقویت تحریک جنسی و …. اعمال شهوی به حدی متنوع اند و بسیاری از آن ها به حدی نادر و عجیب و غریبند که نمی توان برای هر کدام از آن ها اصطلاح خاصی به کار برد.

در صورتی که احساس می کنید در هر یک از حیطه های توضیح داده شده دارای مشکل هستید برای رفع آن توصیه می شود حتما به یک روانشناس خوب مراجعه کنید.

منبع: کتاب تمایلات و رفتارهای جنسی انسان

کمک به دوستی که دچار افسردگی شده است

کمک به دوستی که دچار افسردگی شده است

کمک به دوستی که دچار افسردگی شده است: اگر یکی از دوستان نزدیک شما دچار افسردگی شده، کمک و حمایت شما، اگر به طريق صحيح اعمال شود، بسیار سودمند خواهد بود. از سوی دیگر برای کمک به دوستی که دچار افسردگی شده است باید نکاتی را بدانید.

اگر بیمار از افراد بسیار نزدیک، مثلا همسر شما، باشد، کمک به وی دشواریهای خاصی خواهد داشت. زندگی و رابطه ی نزدیک با فرد افسرده موجب ایجاد احساس های مبهم و پیچیده یی خواهد شد. بدین ترتیب که در قسمتی از وجود خود، احساس همدردی و تمایل به کمک و حمایت بیمار دارید و در قسمتی دیگر، احساس ناراحتی و ناخشنودی نسبت به حالات وی خواهید داشت.

ممکن است فورا دست به کار شوید و پیشنهادها و راه حلهای فوری را که به نظرتان درست می رسد به بیمار ارایه دهید و به وی اصرار کنید که آنها را به کار گیرد در حالی که کاملا بی فایده و ناموفق یا نشدنی باشند و به این ترتیب سرخورده و عصبی شوید ولی با این حال با دیدن دوست خود در وضعیت مأیوس و افسرده و دلمرده، کماکان حس همدردی و کمک، شما را آزار دهد.

توجه:

به یاد داشته باشید که هنگام باری دیگران ممکن است خودتان نیاز به پشتیبانی داشته باشید، به ویژه به کسی که بتوانید مشکل را با او نیز در میان بگذارید و راهنمایی بگیرید. توجه داشته باشید که نباید کاری کنید که اعتماد و اطمینان متقابل میان شما و بیمار از بین برود، مثلا مراقب باشید تا اسراری را که وی حفظ آنها را از شما خواسته، حتی الامکان فاش نکنید.

فرد افسرده دلش می خواهد دوستی داشته باشد که بتواند با اطمینان خاطر، احساسها و افکار و اسراری را که نمی تواند به کسانی دیگر بگوید، به راحتی با او در میان بگذارد، پس این فرصت را از او نگیرید. البته توجه داشته باشید که داشتن یک دوست به هیچ عنوان جای یک روانشناس را نمی گیرد، اما یکی از مواردی است که به بهبود سریع تر فرد می انجامد.

یکی از مشکلات شایع که مانع بزرگی در راه کمک به افراد افسرده است، این است که حس همدردی یاری کننده معمولا به تدریج کاسته می شود. و این کاهش احساس همدلی را فرد افسرده احساس می کند و درونگرا می شود. مثلا گاهی اوقات دوستان و نزدیکان و وابستگان بیمار، نه تنها همدردی نمی کنند بلکه عصبی میشوند و در رفتار خود نوعی تحقیر و تنفر نسبت به وی بروز می دهند.

زیرا گاه از بازی کردن نقش مشاور و دلسوز خسته میشوند و یا وضعیت روحی و فکری خود به گونه یی نابسامان یا پریشان است که قادر به حمایت روانی از فرد افسرده نیستد و ناگهان رفتاری از آنها سر می زند که بیمار را کاملا سرخورده می سازد و یا اینکه گاه رفتار فرد افسرده به گونه ای است که نزدیکان و دوستان را از خود میراند و رابطه و صمیمیت بین آنها را مختل می سازد چرا که افسردگی موجب تغییراتی در رفتار و شخصيت فرد می شود.

بنابراین پیش از هر چیز باید علایم و عوارض افسردگی را بشناسید:

از دگرگونی های بیمار تعجب و تغیر نکنید و آگاه باشید که در زیر نقاب افسردگی، فرد افسرده همان کسی است که قبلا بوده و کنش های کنونی وی موقتی و ناشی از اختلال خلقی است. دیر یا زود، افسردگی بهبود می یابد و رفتار فرد دوباره همان گونه خواهد شد که پیشتر بوده است. بنابراین به عنوان گام نخست، ماهیت افسردگی را بشناسید و شکیبا باشید.

در ابتدای کار ممکن است متوجه شوید که تمام تلاشهایتان برای یاری بیمار، بی نتیجه است و از خود بپرسید، حمایت و کمک من چه فایده دارد؟ باید بدانید که همین حضور فیزیکی شما، على رغم بی نتیجه بودن ظاهری کارهایتان، بسیار بسیار حائز اهمیت است. مهمترین نقش شما همین است که بیمار از نظر احساسی بداند تنها نیست.

بنابراین ممکن است خودتان متوجه اثر مهمی که در درمان افسردگی فرد دارید نباشید در حالی که همین حضور شکیبانه حس همدردی شما باعث ایجاد چارچوبی می شود که بهبودی بیماری در آن شکل می گیرد. برای بهبود بیمار، شتاب نداشته باشید، سرعت رفع افسردگی را بیش از حد، بالا تصور نکنید.

حتی اگر آثار بهبود را در فرد مشاهده میکنید. پیش از صاف شدن کامل آسمان، شکاف هایی در ابرها پدید می آید که مکررا گسترش می یابند یا گاه بسته می شوند. روان بیمار افسرده حال و هوای آسمان ابری را دارد، گاه رو به آفتابی شدن می رود و گاه دوباره تیره می گردد، اما به هر حال سرانجام خورشید از پس ابر بیرون می آید.

علاوه بر حضور فیزیکی و طرد نکردن بيمار که دورکن اساسی کمک به فرد افسرده هستند، دو طریقه ی مهم نیز برای یاری به بیمار وجود دارد که باید از آن پیروی نمایید:
(1) همانند یک سنگ صبور به حرفهای او گوش کنید و در صورت دلخواه احساس و فکر خود را بیان نمایید.
(۲) شنونده ای مورد اطمینان و راز دار باشید که دوستتان مشکلات و احساس ها و اعمال روزهای بعد خود را نیز به شما گزارش دهد.

از خود انتظار نداشته باشید که درست مثل یک روانشناس خوب متخصص و مجرب عمل نمایید:

نقش شما حل کردن مشکل دیگران و ارایه راه حل به آنها نیست. وظیفه شما گوش دادن و سپس بیان صمیمانه ی احساسی است که دارید.

به این ترتیب می توانید آنچه بیمار به شما گفته، که همانا احساس ها و افکارش می باشند، کاملا برای او روشن و مشخص نمایید، به این ترتیب خود به خود، او به پوچی برخی افکارش پی می برد و هر دو به راه حل هایی خواهید رسید. سعی کنید بیمار را در تصمیم گیری برای برنامه ریزی و انجام کارهای خاصی که دلش می خواهد انجام دهد، تشویق و یاری نمایید و او را ترغیب کنید که پس از انجام موفقیت آمیز هر کار به شما گزارش دهد و با شنیدن موفقیت وی در انجام هر یک از این کارها، ولو بسیار کوچک و ساده، او را تشویق و تحسین نمایید تا به پیشرفت خود و عملکرد فعال خود ادامه دهد.

حل مشکلات بیمار، مستقیما وظیفه ی شما نیست و نباید از اینکه نمیتوانید مشکل او را حل کنید احساس بی کفایتی و بی فایده بودن نمایید. حل مشكلات، وظیفه خود بیمار است و وظیفه ی شما، ایفای نقش سنگ صبور است. شما باید به حرفهایش گوش کنید و کاری کنید که با آرامش و اطمینان خاطر، پیشرفت ها،کارها، موفقیت ها و شکستهایش را به شما بگوید و با تشویق و حمایت شما جلو برود. تصور نکنید که چون مشکلات را مستقیما حل نمی کنید، فایده یی ندارید. در واقع، اگر راه حل ها و کمک های مستقیم خود را اعمال کنید در دراز مدت بی فایده و بی نتیجه خواهد بود.


سعی نکنید فرد را به نحوی مجبور به صحبت کردن با خودتان نمائید. راز داری و پنهان کاری و حرف نزدن، حق هر انسان است. اگر متوجه شدید که تلاش شما برای اینکه حامی و یاور بیمار باشید برایش ناخوشایند و ناراحت کننده است و با دریافتید که به هر دلیلی قادر نیستید چنین نقشی را ایفا نمایید حق دارید که کناره بگیرید و این موضوع را به خود بیمار هم به صراحت بگویید.

|

اختلال اضطراب فراگیر: رایج ترین نوع اضطراب

اختلال اضطراب فراگیر

اختلال اضطراب فراگیر (GAD) را روانشناس ها در قیاس با بیماری های جسمانی به مرض سرماخوردگی تشبيه کرده اند. مردم سراسر دنیا بیش از هر اختلال اضطرابی دیگری، به نوع فراگیر آن مبتلا می شوند. بنابراین اگر خود شما یا یکی از اعضای خانواده تان با این اختلال دست به گریبان هستید، نباید فراموش کنید که خیل عظیمی از سایر انسان ها هم با شما همدردند. افراد مبتلا به این نوع اضطراب در وضعیت تنش و نگرانی مزمن و بلکه دائمی به سر می برند.

آیا من مبتلا به اضطراب فراگیر هستم؟

اما نگرانیهای واقع بینانه در زندگانی روزمره ربطی به این اختلال ندارند. مثلا اگر به تازگی شغل تان رااز دست داده اید و از وضع مالی خود نگران هستید، اختلال اضطراب فراگیر نگرفته اید بلکه با مشکلی عینی در زندگی خود روبرو گشته اید. اما اگر علی رغم تمکن مالی از وضعیت اقتصادی خود نگران اید، بعید نیست که به اضطراب فراگیر مبتلا شده باشید

 اگر حداقل به مدت شش ماه و به طور روزمره با اضطراب دست به گریبان بوده اید، احتمالا به اختلال اضطراب فراگیر مبتلا شده اید. در این صورت، پیوسته سعی می کنید نگرانی های خود را متوقف کنید. اما موفق نمی شوید و غالبا تعدادی از علائم زیر را تجربه می کنید. بی قرار، تحریک پذیر، عصبی، ناآرام یا نگران هستید. زود خسته می شوید . در ماهیچه های بدن خود، خصوصا در ناحیه ی کمر، گردن و کتف، احساس تنش و انقباض می کنید، در تمرکز ذهنی، به خواب رفتن و طول خواب بی وقفه با مشکل روبرو اید.

علایم دیگر اختلال اضطراب فراگیر

همه ی افراد اضطراب را دقیقا به یک شکل تجربه نمی کنند و به همین خاطر فقط متخصص امر می تواند به صورت دقیق این اختلال را تشخیص دهد. برخی افراد از مشکلات دیگری مثل پرش عضلات، لرزش دست و پا، تنگی نفس، تعریق، خشکی دهان، ناراحتی معده، بیقراری، از جا پریدن ناگهانی و اختلال در بلع غذا شکایت دارند غافل از آن که در اصل به اختلال اضطراب فراگیر مبتلا شده اند.

مثالی از فردی با تشخیص اختلال اضطراب فراگیر

سعید در مترو پایش را از فرط بیقراری به زمین می زند. عمدا قوز می کند تا عضلات منقبض كتف خود را آسوده سازد و پیوسته به ساعت اش نگاه می کند. از این که احتمالا چند دقیقه دیرتر به محل کارش خواهد رسید نگران است. تأخیر در مراجعه به محل کار را خوش ندارد.

 در طول شب قبل آن قدر فکرش درگیر ارائه ی طرح جدید شرکت برای احداث یک مجتمع تفریحی بوده که خواب راحت از چشمان اش گریخته بوده؛ دغدغه های ذهنی سعید همیشه باعث بدخوابی او می شوند. موقع مطالعه ی روزنامه سعی می کند حواس خود را بر مطلب پیش چشمان اش متمرکز کند اما همیشه متوجه میشود که نمی تواند مطلبی را که چند ثانیه پیش خوانده، به یاد بیاورد.

 وقتی سعید به محل کارش می رسد با دستیار جدیدش بداخلاقی می کند؛ بعد بیدرنگ از کار خود پشیمان می شود و خودش را سرزنش می کند و به این ترتیب اضطراب اش شدیدتر می شود. اکثر اوقات همکاران اش او را به آرامش دعوت می کنند، همیشه فراتر از انتظار کارفرما انجام وظیفه کرده، بنابراین دلیلی ندارد نگران شغل اش باشد، ولی باز هم ازاحساس نگرانی گریزی ندارد. سعید مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر است.

در صورتی که اضطراب فراگیر توسط یک روانشناس خوب درمان نشود می تواند سال ها ادامه پیدا کند و برای فرد آشفتگی و مشکلات بسیاری در زمینه های فردیی، بین فردی و کاری ایجاد کند.

شماره تماس 22797836
close-link